مژده براي آنهاي كه دلشان براي صداي سرژ تنگ شده بود! آنها ميتوانند بعد مدت ها براي اولين بار صداي سرژ را بشنوند! آن هم فرياد هميشه عدالت جوي سرژ!
سرژ در اين پست افشا گري ميكند! نشان ميدهد كه مديران عرضه تقلب و پارتي بازي را ندارند و فقط بلف ميزنند!
مكان: يك جاي خوب كاخ مديريت! كه البته از وقتي حذبي ها رفتند خيلي پر جلال تر شده و...
يك مشت مدير انجمن بيكار يك يارويي رو از ريش گرفتن و ميكشن جلوي تخت سلطنتي يك آدم خفن!آدم خفنه رو قبلنا وب مستر صدا ميزديم حالا نميدونم چه اسم خفن تري روي خودش ممكنه گذاشته باشه! بله منظور همان هري پاتر است! پسري كه براي شونصدمين بار زنده ماند!(چقدر هم ضايع! من به جاي هري بودم روم نميشد ديگه تو سايت لاگين كنم!)
هري به چهره مفلوك و رنج ديده و خميده و در ريش پيچيده اما مغرور و استوار سرژ تانكيان- كاربري كه بلاك شد- بدجوري مينگرد!
هري پاتر خطاب به سرژ:ما تو را اينجا دعوت كرديم كه شناسهات را باز كنيم تا در رول پست بزني تا اين انتخابات جان بگيرد!
سرژ در حالي كه ريشش در چنگ مديران است!
(دقت كنيد الان بعضي از رفقا هم مثل من هيجان زده هستند چون بعد مدتها اولين بار دارن صداي سرژ رو ميشنون!دركتون ميكنم!اين شما و اين هم صداي سرژ كبير!)
سرژ:ا..ااا...اهه...اوهو...اخخخخ...اهو...ايهي...(متاسفانه صداي سرژ به دليل چسبيدن آب دهان در گلويش بيرون نيومد!متاسفم!)
سرژ با دست اشاره ميكنه كه يك چيزي در گلوش گير كرده اما كسي توجه نميكنه!
هري پاتر: ببين ما بهترين امكانات رو در اختيار تو قرار ميديم! قبوله؟!
سرژ:اههه...اوهو...(و تكرار حركات قبل)
هري پاتر: نه؟ مدير انجمنت ميكنم...هر كاري ميكنم..آقا تورو خدا بيا رول بزن! تورو جون مادرت!
سرژ: اهه..اوهو....
هري: ببينين چيه تو گلوش..انگار چسبيده لامصب! كويي! كويي! بزن پشتش...
پرفسور كوييرل: صد بار گفتم بهم نگو كويي!
و بعد پشت سرژ ميزند و يك كلافه عروقي مادرزادي كه توي ناحيه نميدونم چيچي مغزش بود از گلوش ميپره بيرون!
و بعد صداي جيغ گوشخراش و در امتداد آن صدا فرياد سرژ شنيده و دهانش به طرز عجيبي باز ميشه! و در راستاي كامل كردن حركات ارزشي به سبك قديم:
ناگهان ققي از دهان سرژ بيرون مياد!
ققي: سلام من ققي هستم! خيلي خوشحال هستم!
و بعد حميد، فنگ، آوريل، ادي، السامور، هديه پاتر، امپراطور، بووبو، ابرفورث، گيلدي، هاگريد و و و...(يعني يك عالمه كاربر مثلا شونصد نفر) و در آخر «زيبا پاتر» كاربر با شماره 2 جادوگران از دهان سرژ بيرون ميآيند!
و همه با هم يك صدا: سلام ما اعضاي گذشته جادوگران هستيم!
حميد: عجب جو نوراني اي!
فنگ: هاپ هاپ هاپ هاپ
(خب ديگه رسما داره بدجور ارزشي ميشه بهتره زود تمومش كنم...خوانندگان عزيز چند خط ديگه طاقت بياوريد...با تشكر)
آوريل: من چي بگم؟
ادي: جورابت بو ميده
امپراطور:فكر كنم اين سايت يرقان گرفته!نه؟
ابرفورث:كي؟ من؟ خودت زردي بي ادب!
زيبا پاتر: ســـــــــلــــــــام!
گيلدي: اوه شت...
السامور:احساس ميكنم يك كلافه عروقي مادرزادي توي ناحيه نميدونم چيچي مغزمه!
هاگريد: چي؟
بووبو: نميدونم چيچي!
و...
بعد همگي با هم حركات موزون رو شروع ميكنن و بعد به سمت هري ميرن تا بخورنش! تا بخاطر تمام بدي هاي كه اين هري پاتر، وب مستر سايت جادوگران،يعني يگانه خونخوار عالم بشريت، در حق اين ملت و كلا بشريت كرده رو جبران كنن و بخورنش! تا انتقام خون پايمال شده خود را بخور..چيز..بگيرن و بخورنش!
*هري فرياد ميكشه و ناگهان در جاي شبيه به ايستگاه كينگزكراس بيدار ميشه كه در نزديكيش يك نوزاد گريه ميكنه! وبه اطراف نگاه ميكنه و چند نوزاد ديگر ميبينه(هري در ذهنش: اين بچه ها همشون زردي گرفتن ها!)...براي وهم انگيز تر شدن فضا مقدار زيادي مه و دود هم اطرف هست و صداي سگ و گربه و خرس و جيغ يك زن هم مياد!
دامبلدور همراه چند تا داف بهشتي از ميان مه ظاهر ميشه
(اين قسمت رو روياگونه و كِش دار بخونيد...مثلا اينجوري: ســــــــلـــــــــاااااامممم)
دامبلدور: هري پاتر! با من بيا...
هري: دامبلدور! من حالم خيلي بده!
دامبلدور: چي شده پسرم؟
هري: الياس منو تهديد كرده كه اگر جانشين امپراطور رو نكشم ميره حاج آقا فتوحي رو گول ميزنه!
دامبلدور:سريال هارو قاطي كردي پسرم! بيخيال! بهت حق ميدم! با من بيا...
هري: كجا؟
دامبلدور: يك جاي خوب...
ساحره هاي اطراف دامبلدور به هري چشمك ميزنن!
هري:من ...
دامبلدور: بيا...
هري:...
*
*(قسمتي از كتاب هشت: هري پاتر و سيدي هاي مبتذل! نوشته جو جو بولينگ!)
اهداف مخوف بنده از زدن است پست:
1-زير سوال بردن رنك هايي كه قبلا ميگرفتم!
2-زير سوال بردن مديريت!
3-زير سوال بردن اعضا!
4-زير سوال بردن تو!
5-از زير سوال در آوردن انتخابات وزارت!
6- ثابت كردن اين قضيه:حتي يك دونه پست هم نخوندم!نميدونم جريان چيه!
7-بازنگشتن حذب!
8-پخش سيدي هاي مبتذل!
9-با ضايع ترين صورت ممكن بازگشتن!
10- مهمترين دليل: ارضاي روحي و رواني و كم كردن فشار عقده هاي كودكي!