فرد و جرج گفتند: ما بايد مشورت كنيم آقا.
مرد بلژيكي: بسيار خب دوستان كوچولوي من.
فرد و جرج و هوگو با هم مشورت مي كنند:
فرد: من كه ميگم اول پولو ازش بگيريم ، بعد بهش مواد رو بديم.
جرج گفت: آره.به نظر من هم همين كارو كنيم.
هوگو: نه! شما كه ميدونين اون مرد بلژيكي خوبيه و بهتون پول رو ميده. حالا چي ميشه شما اول مواد رو بدين؟
جرج با عصبانيت گفت: تو اصلا اين وسط چي ميگي واسه ي خودت؟
هوگو:
من دارم راهنماييتون ميكنم.
فرد گفت: اما من اصلا به اين كاراگاهه اطمينان ندارم.
جرج: من هم همين طور.
_ هي! يه فكر خوب.چه طوره كه يكمي سر به سرش بذاريم؟
جرج سرش را خاراند و بعد پرسيد: چه طوري؟
فرد با لحني ارام گفت: حالا كه اون اول پولو نميده و ما هم عاشق شوخي هستيم ، چه طوره يه بمب اشتباهي بهش بديم؟
هوگو فرياد زد: چي؟ گناه داره.
اما فرد و جرج حرف هاي هوگو را ناديده گرفتند و بعد رو به كارآگاه قلابي گفتند: هي! ما حاظريم اول مواد رو بهت بديم.
مرد بلژيكي خنديد و گفت: آفرين موسيو! چه كار خوبي ميكنيد.
فرد و جرج به هم نگاهي كردند. جرج گفت: اما كمي طول ميكشه تا اون رو حاضر كنيم.
فرد: بله. ما بايد اول اون بمب رو بسازيم.
مرد بلژيكي گفت: اصلا نميخوام معطل بشم. ولي خب...قبول ميكنم.
فرد و جرج به هم دوباره نگاهي كردند و لبخندي زدند.
در اتاق مخفي:فرد و جرج مشغول ساختن بمب قلابي خود بودند. كتابي هم جلوشان باز بود و آنها از روي كتاب ، مشغول ساختن بمبشان بودند.
هوگو ، مشغول ور رفتن با لوازم درون اتاق بود و مرتب غر ميزد.
طرز كار بمب آنها به گونه اي بود كه وقتي بمب را به كار مي انداخت ، بمب فقط صداي وحشتناكي ميداد ، همه جا پر از دود ميشد ولي...هيچ اتفاقي نمي افتاد.
فرد و جرج با اين تصور كه مرد بلژيكي با به كار انداختن آن ، چه حالي بهش دست ميداد ، ميخنديدند.
فرد: واي! خيلي دوست دارم ببينم چه حالي بهش دست ميده.
هوگو: اما اون كارآگاه خوبيه. چه طور دلتون مياد؟
اما فرد و جرج به حرفهاي هوگو گوش ندادند.
بالاخره بمب قلابيشان حاضر شد.
جرج گفت: اگه اون ، بمب رو گرفت و به جاي اينكه پولشو بده ، فرار كرد ، بايد چي كار كنيم؟
فرد خنديد و گفت: اون نقششو درباره ي خراب كردن هاگوارتز بهمون گفته ، ما هم ميريم و اين نقشه رو لو ميديم.
فرد و جرج خنده اي شيطاني كردند و از اتاق مخفيشان بيرون آمدند. هوگو هم پشت سرشان مي آمد.
در دست فرد و جرج جعبه ي بزرگي بود و مرد بلژيكي با ديدن آن لبخندي شيطاني زد.