باز هم كلاس كسل كننده معجون سازي شروع شده بود ، هري و رون هم طبق معمول كنار هم نشسته و مشغول تعريف خاطرات روزانه بودند.
_هري چند وقتيه ميبينم ديگه با جيني نيستي ، اتفاقي افتاده براتون؟
_از بس اين خواهر تو لوس و ننره .
_چطور مگه ؟ چي كار كرده ؟!!
_هيچي بابا ، قضيه از اين قراره كه چند روز پيش من با چو چانگ و كتي بل و الشيا اسپينت رفته بودم كافه سه دسته جارو داشتم نوشيدني كره اي ميخوردم و خلاصه كلي لذت ميبردم كه يهو ديدم جيني با مايكل كرنر و نويل لانگ باتم و دين توماس و ويكتور كرام وارد كافه شد ، باور كن من اصلا ناراحت نشدم اما اون بي جنبه بازي دراورد قهر كرد.
_پاتر !!! بهتر نيست درد و دل هاي شخصي تو بذاري براي يه وقت ديگه ؟! 20 امتياز از گريفندور كم ميكنم به علت بي توجهي ويزلي و پاتر به درس .
هري و رون با شتاب به عقب برگشتند و هيكل لاغر و دراز اسنيپ رو ديدن كه با موهاي سياه بلندش با حالت مكارانه اي به اونا زل زده ، گويا اينقدر گرم حرف زدن بودن كه ورود اون رو به كلاس متوجه نشدن.
_اما پرفسور 20 امتياز ؟! فقط براي ....
_10 امتياز ديگه از گريفندور كم ميكنم به خاطر گستاخي ويزلي نسبت به صحبتهاي من.
_
_10 امتياز ديگه به خاطر نگاه تعجب اميز به استاد ، اقاي ويزلي بعد از كلاس براي تنبيهات ويژه بهتره توي دفترم منتظر بمونيد.
اسنيپ با رضايت پشتش رو به اونا كرد و در حالي كه رداي سياهش به دنبالش روي زمين كشيده ميشد به سمت تخته جادويي براي تدريس درس جديد پيش رفت .
_امروز ميخوام طريق ساخت معجون تقويت كننده جادو رو بهتون اموزش بدم ، هر كس معجونو بهتر درست كنه تاثير بهتري هم روش ميذاره و باعث ميشه براي مدت كوتاهي قدرت جادويي اش بيشتر بشه .. همه پاتيلاشونو روي ميز بذارن ... چيزايي كه براي ساخت اين معجون احتياج داريد روي تخته سياه هست . پاي وزغ درياي 1 عدد ، مغز غول بياباني يك قاشق چاي خوري ، پر اردك ماهي سفيد 2 عدد و چلغوز ققنوس حدقل نيم كيلو گرم.
همه با وسايلي كه در اختيار داشتن مشغول به كار شدن .
_راستي يادم رفت بتون گوشزد كنم ، اگر طبق دستور العمل صحيح اين كارو انجام بديد بايد رنگ معجونتون ارغواني تيره بشه .. ميتونيد ادامه بديد.
وضعيت هري و رون در كار ساخت معجون افتضاح بود به طوري كه بعد از كلي تلاش معجونشون به رنگ قهوه اي تيره اي دراومد كه بي شباهت به فضله قورباغه نبود .
كليه تلاشهاي اونها براي برگردوندن رنگ معجون بي نتيجه بود و تمسخرهاي مالفوي هم وضعيت اونها رو بد تر از قبل كرده بود.
_خب .. ديگه وقتتون تمومه ، هر كس بايد معجوني كه خودش درست كرده رو امتحان كنه.
اسنيپ نگاه معني داري به معجون قهوه اي رنگ و بد بوي رون انداخت.
_ويزلي تو نميخواي معجونتو امتحان كني؟
_راستش من از قدت جادويي اي كه دارم راضي ام فكر نميكنم ديگه احتياجي به اين باشه
_اما من اينطور فكر نميكنم ، ويزلي همين الان معجونتو امتحان كن !!
ملت:
رون با ترس و لرز معجون رو به لبهاش نزديك كرد و با نفرت همه اش رو يه نفس سر كشيد ، چند دقيقه صورتش مشغول رنگ عوض كردن شد و بعد تموم معجونو تا قطره اخر روي رداي اسنيپ بالا اورد.
اسنيپ با تمام قوا فرياد زد:به علت بي حرمتي به استاد صد امتياز از گريفندور كم ميكنم
هري و رون:
استاد چه خوشگل شدين.
آفرين آفرين! در طنز استعداد خوبي دارين! و باعث شدين چند باري بخندم! ديالوگ ها عالي بودند! شكلك ها به موقع! بي هيچ حرفي تاييد! موفق باشي!