هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۸:۵۰ دوشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۷
#1
نام:پرفسور(اسمیت)وریدیان
سن:1956 سال
متولد در:51/4/7
علا قه مندی ها:جنگ,طلسمات,ساخت معجون های پیچیده
مشخصات:قد بلند.دارای وزنی متوسط.موها و ریش و سبیلم سفید است.طول ریش 48 سانتی متر.مردمک و چشم من مادرزادی سفید بوده اما کور نیستم و همیشه یک پیپ چوبی خیلی قدیمی که از اجداد ما به ارث رسیده را پک می زنم.
سرگرمی:تنها سرگرمی من احضار موجودات در دنیای جادوگران سپید است,موجوداتی مثل اجنه ی سپید,ارواح سپید,گرگ های سپید و...
چوب جادو:چوب من,قدمتی تقریبا هم اندازه ی سنم دارد,چون من از 9 سالگی در حال آموختن جادو بوده ام و هر طلسم و وردی که به چوب محتاج باشه رو اجرا کردم...هرچی که به ذهنتون برسه...حتی طلسم های نابخشودنی(بین خودمون بماند)
خب روکش چوب من از پوست درخت گردوی وحشی و محتویات داخل آن از پوست نهنگ 2000 ساله و اشک غول سه سر و زبان سیمرغ پدر...
جاروی پپرنده:چوب من از این نمیدونم نیمبوس های 2000 این سوسول بازی ها نیست,بلکه یک جاروی استسنایی است که توسط هم فکری های 4 جادوگری که دانشگاه هگوارتز رو ساختند,تایید شده و اولین بار خودم یک جاروی دیگه داشتم تا این که آن چهار جادوگربزرگ به دلیل این که من با 2 تا از انها دوست بودم,جارویی را که من ساخته بودم رو با قدرت خودشون تکمیل کردند وبه من برگرداندند...این هم از چوب!!!
نوضیحات:یک رازی هست که من باید بگم!اون هم اینکه در واقع شاید شنیده باشید که اگر قدرتتون کم باشد و از یک جادوی قدرتمند استفاده کنید,ممکن است به شما آسیب برساند و یا حتی شما را به کام مرگ نهد...من هم وقتی 13 ساله بودم قصد کردم تا نیروی خورشید و ماه رو در اختیار بگیرم...به همین دلیل مجبور بودم از طلسم اعظم استفاده کنم...اون موقع کسی نبود تا به من بگوید که این کار را نکنم به همین دلیل باعث مرگ من شد,من برای این کار باید چیزی حدود 49 طلسم و افسون را حفظ می کردم که حدودا چند ماهی به طول می انجامید.
سپس در یک روز کاملا آفتابی دست چپم را به سوی خورشید بلند کردم و اولین,دومین,سومین...طلسم ها را به ترتیب خاوندم .بهد خورشید در دست چپم قرار گرفت و در آن دست راستم را بلند کردم و طلسمات مخصوص را خواندم...ماه هم در دست راستم قرار گرفت!!!درد زیادی را تحمل میکردم ...در مرحله ی آخر باید هر دو دست را روی هم می گذاشتم و به می فشردم.تا قدرت خورشید و ماه با هم آمیخته شود و همراه با طلسم مخصوص به من القاءشود...تا دستانم را روی هم گذاشتم,دیگر بدنم طاقت نیاورد و به مترها آنور تر پرتاب شدم و بدنم تکه تکه شد!!!روح من در اختیار خودم بود,پس با یک طلسم مخصوص خانواده ی وریدیال ها و با فرمان برداری به مدت 10 سال برای اجنه توانستم که به بدنم بازگردم.البته نیمی روح,نیمی انسان...اما این دوگانگی جنبه ی مفیدی هم داشت!!!به من عمره بسیار طولانی می بخشید...حدود چند هزار سال...
خب این هم راز من بود!!!


خيلي عالي بود پرفسور! تاييد شديد!مشاور شما در ايفاي نقش، ايوان روزيه هستند.


ویرایش شده توسط ساحر اعظم در تاریخ ۱۳۸۷/۱۱/۱۴ ۸:۵۳:۳۸
ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱۱/۱۷ ۱۱:۵۵:۲۹

بر سنگ مزارم بنويسيد:
در زندگي بارها بالهايم را گشودم تا همچون پرنده اي


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۱۴ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۷
#2
با سلام به همه...
من یه سوال دارم؟؟؟من در بازی با کلمات تایید شدم.اما وقتی در کارگاه نمایشنامه نویسی پیام زدم.پیامم رد شد؟؟!!گفتند باید بر طبق موضوع باشه!!!اما من تا پیام های صفحه ی قبل را چک کردم هیچ عکسی بر طبق گفته ی ناظر انجمن که حاکی از موضوع باشه,وجود نداشت...می شه منو راهنمایی کنید!!!
ممنون می شم


بر سنگ مزارم بنويسيد:
در زندگي بارها بالهايم را گشودم تا همچون پرنده اي


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۷:۵۳ شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۷
#3
سلام به همه...
من نمی دوونم ایراد از کامپیوتر من است یا نه؟؟؟
چون وقتی میام تو سایت همه چی انگلیسی شده.واقعا بده.اگه میتونید اینو فارسی کنید دوباره


بر سنگ مزارم بنويسيد:
در زندگي بارها بالهايم را گشودم تا همچون پرنده اي


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۰:۲۸ پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۷
#4
با سلام...من در بازی با کلامات تایید شدم!!!نمی خوام دوباره پیام بزنم پس اگه می شه من رو تایید کنید.ممنون...

جادوگر اعظم عزيز. من متن قبلي شما رو مطالعه كردم. با اينكه داستانك خوبي بود، وليكن شما بايد براي تاييد در اين مرحله، با توجه به عكسي كه من در چند پست پايين تر گذاشته ام، مطلبي بنويسيد. منتظر پست شما هستم، موفق باشيد. تاييد نشد.


ویرایش شده توسط مینروا مک‌گونگال در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۲۷ ۷:۲۳:۰۲

بر سنگ مزارم بنويسيد:
در زندگي بارها بالهايم را گشودم تا همچون پرنده اي


Re: جادوی حقیقی چیست ؟
پیام زده شده در: ۰:۵۷ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
#5
با سلامی دوباره
همونطور که بعضی از دوستان گفتند که جادو هست و خواهد بود.خب این درست است.اما یه مقداری فرق داره.یعنی اونجوری نیست که یه عده ای خوب باشن و یه عده ای بد...البته نمیتونم انکار کنم که در همه چیز بد و خوب وجود دارد,اما نه به این صورت.کلا جادو عملی است غیر اسلامی(مخصوصا طلسمات,حتی آنهایی که برای آشتی به کار میبرند)
مسیحی ها عقیده دارند که جادوگر کسی است که ریشه ی خودش رو به ریشه شیطان پیوند زده!!!(قضاوت با خدتون)
اما جادو و طلسمات از نظر اسلام:
متافيزيك و طلسم(منابع حدیث)
نویسنده: دكتر مطلّب برازنده


امام علي(عليه‌السلام): هركه‌چيزي ‌از جادو بياموزد، كم ‌يا زياد، كافر است ‌و پايان ‌عهد او با پروردگارش ‌باشد و كيفرش ‌آن ‌است ‌كه ‌كشته ‌شود مگر توبه ‌كند. ميزان الحكمه، ص2413،ح8333
امام علي

(عليه‌السلام): چشم‌زخم ‌و طلسم ‌و جادو و فال ‌نيك ‌زدن ‌واقعيت ‌دارد، اما فال ‌بد زدن ‌و سرايت(بدي) واقعيت ‌ندارد. ميزان الحكمه، ص2413،ح8334
امام علي

(عليه‌السلام): منجم‌مانند كاهن ‌است ‌و كاهن‌مانند جادوگر و جادوگر مانند كافر و كافر در آتش ‌است. ميزان الحكمه، ص2413،ح8335
زني خدمت رسول خدا

(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) آمد و عرض كرد: اي‌رسول ‌خدا! شوهري ‌دارم ‌كه ‌با من‌تند است ‌و من ‌كاري ‌كرده‌ام(جادو و جنبل) كه‌با من‌مهربان ‌شود؟ رسول ‌خدا(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) فرمودند: واي‌بر تو! دينت‌را تيره ‌كردي! نفرين‌فرشتگان ‌نيك ‌بر تو باد اين‌جمله ‌را سه ‌بار فرمودند:«نفرين ‌فرشتگان ‌آسمان ‌بر تو باد! نفرين‌فرشتگان ‌زمين‌بر تو باد.» ميزان الحكمه، ص2413،ح8336
امام علي

(عليه‌السلام): چشم‌زخم‌، دعا و افسون، جادو و فال ‌خوب ‌زدن ‌حقيقت ‌دارد، اما فال ‌بد و واگيري ‌حقيقت ‌ندارد. ميزان الحكمه، ص4491،ح15586
پيامبر خدا

(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم): ـ فال ‌بد زدن‌، شرك ‌است. ـ از ما نيست ‌كسيكه ‌فال ‌بد زند يا برايش ‌فال ‌بد زده ‌شود(به ‌فال ‌بد ‌ديگران ‌نسبت ‌به‌خود اعتقاد داشته ‌باشد)، پيشگويي ‌كند يا برايش‌پيشگويي ‌شود، جادو كند يا برايش ‌جادو شود(به ‌پيشگو و جادوگر مراجعه ‌كند) ـ كفارة ‌فال ‌بد توكل ‌است.‌ ميزان الحكمه، ص3345،ح11336،11339و11346


امام صادق(عليه‌السلام): تأثير فال ‌بد به‌خودت ‌بستگي ‌دارد: اگر آن ‌را آسان ‌بگيري‌آسان ‌مي‌شود. اگر سخت‌بگيري ‌سخت‌مي‌شود و اگر آن‌را به ‌چيزي‌نگيري ‌چيزي ‌نخواهد بود. ميزان الحكمه، ص3345،ح11345
امام صادق

(عليه‌السلام): در پاسخ ‌به ‌سؤال ‌محمدبن‌يحيي‌خثعمي ‌كه‌پرسيد: آيا علم ‌نجوم ‌حقيقت ‌دارد؟ ( فرمودند: ) آري، او مي‌گويد: عرض ‌كردم: آيا روي ‌زمين ‌كسي ‌است ‌كه ‌علوم ‌نجوم ‌بداند؟ فرمودند: آري، در روي ‌زمين ‌كساني ‌هستند كه ‌علم ‌نجوم ‌بدانند. ميزان الحكمه، ص6235،ح20017
امام صادق

(عليه‌السلام): در پاسخ ‌به ‌سؤال ‌از علم ‌نجوم: آن ‌علمي ‌از علوم‌پيامبران ‌است. راوي ‌مي‌گويد: عرض ‌كردم: آيا علي‌بن‌ابي‌طالب(عليه‌السلام) آن ‌را مي‌دانست؟ فرمودند: او عالمترين ‌مردم ‌به ‌اين ‌علم ‌بود. ميزان الحكمه، ص6235،ح20018
امام علي

(عليه‌السلام): هر قرآن‌داني‌، اگر شمه‌اي ‌از دانش‌نجوم ‌بداند. بر ايمان ‌و يقين ‌او افزوده ‌مي‌شود. حضرت ‌سپس‌اين ‌آيه ‌را تلاوت ‌كردند:«همانا درگردش‌شب ‌و روز» ميزان الحكمه، ص6235،ح20020
امام صادق


(عليه‌السلام:( به‌امام ‌صادق(عليه‌السلام) عرض‌شد: در بين ‌مردم ‌چنين ‌شهرت ‌دارد كه‌پرداختن ‌به‌علم ‌نجوم‌حرام ‌است ‌و به ‌دين ‌انسان ‌آسيب‌مي‌رساند. حضرت‌فرمودند: چنان ‌نيست ‌كه ‌مي‌گويند، به ‌دينت ‌آسيب‌نمي‌رساند. سپس‌فرمودند: شما به‌موضوعي ‌مي‌پردازيد كه ‌زياد آن ‌دست‌نيافتني ‌و اندك ‌آن ‌هم ‌كارآيي ‌ندارد. ميزان الحكمه، ص6235،ح20021

امیدوارم کمی تفاوت بین جادوی هری پاتر رو با جادوی واقعی تشخیص بدبد


بر سنگ مزارم بنويسيد:
در زندگي بارها بالهايم را گشودم تا همچون پرنده اي


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۹:۰۷ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷
#6
مرگخواری سیاه و خطرناک...در حومه شهر برک سیتی پرسه زنان به این ور و آن ور میرفت و به هر جاوگری که می رسید ,اندکی از وجود او را می بلعید.جادوگری خسته را دید که او هم در حال پرسه زدن در خیابان های هومه شهر بود.مرگخوار به او نزدیک شد و تا خواست اندکی از وجود او بنوشد جادوگر چوب دستی اش را بالا آورد و از یک ورد کمک گرفت,گفت:اکسپکتو پاترنیوم...
مرگ خوار انچنان از این ورد ترسید که هنوز گفتن جادوگر تمام نشده بود با حداکثر قدرت پا به فرار گذاشت و غرور مخصوص مرگ خواری اش را زیر پا له و لورده کرد.شاید این یک دوئل نبود اما ارزش چیزی از آن کمتر هم نبود.

تایید شد.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۲۲ ۲۱:۱۴:۰۱

بر سنگ مزارم بنويسيد:
در زندگي بارها بالهايم را گشودم تا همچون پرنده اي


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۷ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۷
#7
سالها از اتمام دوران تحصیل هری پاتر در هگوارتز میگذرد.او الان 22 ساله است,همراه با هرمیون رون هم از 19 سالگی با خانواده اش به یونان رفت.هر از گاهی برای آنان نامه می نوشت و از خود و خانواده اش تعریف میکرد,اما الان چند ماهی بود نامه ای نداده!!!
هری چند روزی بود با خانواده ی هرمیون به کلبه ی ساحلی آنان رفته بود.هر روز صبح هنگام طلوع خورشید,هردو کنار ساحل قدم زنان خاطرات خوش دوران نوجوانی را برای هم باز گو می کردند,می خندیدند و باز می خندیدند.خوش بودندو خرم.هرروز بر لبان هم بوسه می کاشتند.ساعاتشان را با هم سپری میکردند.با هم تمرین جادوگری می کردند.با هم غذا می خوردند و با هم می خندیدند.حتی یک لحظه هم ذهنشان را درگیر ولدمورت نمی کردند...از 15 سالگی...هری دیگر او را ندید,همان روزی که دامبلدور با لرد جنگید و او را فراری داد...چند سال بعد,در یک روز خاکستری در فصل پاییز دامبلدور از جام مرگ نوشید و چشم بر هم گذاشت.بعد مک گوناگل و بعد هم اسنیپ!!!طرفداران لرد سیاه گمان میکردند که این نفرین لرد ولدمورت است که بعضی کارکنان را دامنگیر خود کرده و مطمعا بودند که هری پاتر هم روزی نه چندان دور به شکل زجرآوری طعم مرگ را خواهد چشید,اما او روز به روز بهتر و سرحال تر و شجاع تر از گذشته می شد.
چند روزی بود زخم هری درد شدیدی داشت!!!در یک صبح بهاری او و هرمیون به کنار ساحل رفتند و در سکوت خشن دریا لی بر لبان هم گماشتند,که ناگهان زخم هری به شدت سوزشی کرد,پس باعث جدایی لبان او و هرمیون شد.در همان لحظه دریا امواجش را به هم کشید...خورشید تاریک گشت...همه جا سیاه...همه جا سرد...موج های یخ زده,جلوی نور مه آلود خورشید را گرفتند...ناگهان 2 دیوانه ساز در جلوی آنها ظاهر شدند!!!
هرمیون گفت:اکسپکتو پاترنیوم...و نوری از چوبش خارج شد و به یکی از آن دو برخورد کرد و او را به دیگری کوباند و سپس هر دو را به شدت به عقب پرتاب کرد و آنها آنقدر عقب رفتند تا دیگر از دید محو شدند!!!
هنوز هم هری درد داشت. و این مسئله باعث تعجب هر دو بود...
در همان لحظه لرد سیاه ظاهر شد...چشمان هردو گرد شده بود.قبل از اینکه هرمیون کاری کند,او چوبش را بالا آورد و گفت:پتویفیکوس توتالوس.....دست و پای هرمیون بسته شد و به شدت به زمین کوبیده شد...هری که از فرط درد زخمش تازه به خود آمده بود چوبش را بالا برد و گفت:ریدیکولوس...
لرد سیاه با دستش جادو را رد کرد و با چشمانی آکنده از نفرت طلسم نابخشودنی شکنجه نجوا کرد:"کروسیاتوس"...
چیزی از داخل وجود هری را می بلعید...روی زمین افتاد و به خود پیچید.از دهانش خون بیرون زد.لرد سیاه خنده ای کرد و ناپدید شد...
با غیب شدن لرد دست و پاهای هرمیون باز شد...برخواست و خود را در کنار هری روی زمین انداخت...اشک گونه های زیبای هرمیون را در بر گرفت...هری بی هوش بود و جان می داد.هرمیون افسون به هوش آمدن را گفت,تا در آخرین لحظه بتواند چشمان سبز و آبی رنگ هری را ببیند.او دستان هریر ا گرفت و فشرد,او میدانست هیچ افسون و طلسمی نمی توانست جلوی این شکنجه را بگیرد...و در یک لحظه,لرزش هری خاتمه یافت...هرمیون بلند بلند گریه می کرد.صورتش را روی صورت آغشته در خون هری گذاشت...گونه های او را بوسید.کم کم یخ امواج باز شد.آن ها خود را به کف ساحل می کوبیدند...با این که خیلی وقت بود دیوانه ساز ها رفته بودند ولی خورشید هنوز مه آلود می تابید!!
در واقع خورشید غم از دست رفتن هری را هس کرده بود که همان طور مه آلود می تابید.

"پایان"


براي ورود به ايفاي نقش بعد از تاييد در بازي بازي با لكامت، در اينجا پست بزنيد. متشكرم جادوگر اعظم.


ویرایش شده توسط مینروا مک‌گونگال در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۲۰ ۶:۳۰:۰۹

بر سنگ مزارم بنويسيد:
در زندگي بارها بالهايم را گشودم تا همچون پرنده اي


Re: جادوی واقعی چیست؟
پیام زده شده در: ۱۸:۲۱ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۷
#8
ممنون از همه دوستانی که نظر خودشون رو در باره جادو اعلام کردند...
به نظر من جادو چیزی فراتر از این هاییست که در فیلم های هری پاتر مشاهده کردیم.جادو به ذات آدم برمیگرده,به نظر من همه یه قدرتی در وجودشون دارند!!!در همون روز اولی که متولد میشویم یه نیرویی در تمام ما انسان ها وجود دارد.و مهم این است که بتوتنیم اوون نیرو رو بشناسیم و اون رو به مقاطع بالاتر ارتقا بدهیم. پس جادوگری این نیست که یکی یه ورد بگه دنیا از این طرف به اون طرف بشه!!!نه منظور من این نیست که چنین چیزی نیست,هست اما تقریبا متفاوت تر با چیزی هست که در فیلم های هری پاتر مشاهده میکنیم.
من در طی ماه ها مطالعه کتاب های تاریخجه جادوگری و طلسمات و همچنین مدت ها پرسه زدن در اینترنت و بالا و پایین رفتن از اون و مطالعه تقریبا ده ها جلد کتب خطی...فهمیدم جادو چیزی نیست که با یک ورد یا حتی با یک چله نشینی ضاحر بشه و کار کنه...اما اگر فکر کنید منظورم من جادویی باشه که از راه شیطان و شیطان پرستی به وجود بیاد!!!اون نه تنها خیلی دشوار است بلکه هیچ قدرتی در برابر قدرت جادوی الهی نداره...البته قدرت الهی اسمش جادو نیست اسمش عرفان است.....
خوب...نظر من در یک جمله در باره ی جادو این است که:
"اگر بخواهیم وقت پر ارزش خود را برای آموزش جادو بگذاریم,من با تحقیقاتی که کردم بهتر است اون رو در راه خدا و دینمون بگذاریم"


شاید شما هم با خدتون بگید که دین چیه....این مسائل خیلی نمیدونم کریشه ای هست و ..........
خب حق هم دارید دین در روزگار ما به جلوه ای نمایش داده میشود که انگار همه اش فقط حجاب.حرف نزدن و رابطه نداشتن با جنس مخالف و .....(خودتون بقیه اش را میدانید)اما دین چیزی فراتر از این هاست .....
و سخن آخر:
آیت الله قاضی طباطبایی میفرمایند:هر کس نمازش را اول وقت بخواند.اگر به جایی نرسید.بر من لعنت بفرستد


بر سنگ مزارم بنويسيد:
در زندگي بارها بالهايم را گشودم تا همچون پرنده اي


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲:۴۰ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۷
#9
نام:پرفسور وریدیال
علاقه مندی:طلسمات
سن:هزاران هزاران سال(شاهد مرگ تمام فامیل و دره جادو بودم)
گروه:اسلیترین
چوبدستی:پوست نهنگ 2000ساله با اشک ققنوس
ظاهر:خیلی خوشگل(دوران جوانی رو میگم)با 48 سانتی متر هم ریش و سبیل سفید

شما هنوز در تاپیک بازی با کلمات و کارگاه تایید نشدید. در ضمن سعی کن معرفیت کامل تر از این باشه. حتما لازم نیست طبق کتاب باشه از تخیلت استفاده کن. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۹ ۱۱:۲۷:۵۱

بر سنگ مزارم بنويسيد:
در زندگي بارها بالهايم را گشودم تا همچون پرنده اي


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱:۵۱ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۷
#10
سلام و خسته نباشید...
من از شما ,مدیر سایت یه خواهشی داشتم و اون هم اینکه یه انجمن به نام"گفتگوی ازاد"تاسیس کنید تا به عنوان مثال اگر کسانی در باره ی هر مساله ای(در اختیار شماست که مرتبط به جادو باشه یا نه؟)که میخواستند با هم بحث کنند...
به عنوان مثال من خودم پست های متعددی دربارهی احضارات,طلسمات,تله پاتی و.....موضوعاتی از همین قبیل دارم و نمیدونم در کدام انجمن باید مطرح کنم!!!!
ممنون میشم تا من رو در جریان پیگیری قرار بدید


بر سنگ مزارم بنويسيد:
در زندگي بارها بالهايم را گشودم تا همچون پرنده اي






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.