هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۱۸:۱۴ دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۷

آریانا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۱ دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲
از كنار آرامگاه سپيد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 197
آفلاین
به ليلي: اوكي.
و اما مرحله ي اول المپيك دياگون:

پستي ارسال كنيد ( طنز يا جدي فرقي نميكنه ) كه با اين جمله شروع بشه:
- نميدانم كجا بودم...گويي در دنيايي عجيب و غريب غرق شده بودم...دنيايي از ارواح!

يا:

-هوا سرد بود. باد شديدي ميوزيد و من در حالي كه دكمه ي پالتويم را محكم ميبستم به دوردست نگاه كردم. خورشيد داشت غروب ميكرد....

اين مرحله ي اوله المپيكه. چيز مسخره ايه. اما هميشه ، مرحله ي اول بايد ساده باشه . ببينم چه ميكنين...


خوشبختي به سراغ كسي مي رود كه فرصت انديشه درباره ي بدبختي را ندارد.


Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۲۰:۰۷ پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۷

لیلی لونا پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۵ چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۵۱ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 389
آفلاین
سلام:

ببخشید آریانا مثل اینکه مشکلی پیش اومده. من اصلا قصد اینکه جای تو رو بگیرم نداشتم ، چون مدتی بود در سایت نیومده بودی گفتم شاید نتونی به این تاپیک رسیدگی کنی.

من هیچ کدوم از قوانین (!) تو رو عوض نکردم که می گی قوانین هنوز قوانین تو هست. چیز خاصی هم نگفتم که بخوای بگی به حرفم گوش ندین.

اگه دقت کرده باشی ، مطمئنا دیدی که در تاپیک رویارویی با ناظرین دیاگون گفتم وقتی خودت اومدی تاپیکو خودت بعهده میگیری و من فقط در زمان غیبت تو این تاپیکو اداره می کنم.

به هر حال مثل اینکه خودت این تاپیکو بعهده میگیری پس تو مسئول این تاپیک هستی و من اجازه ی این کارو دارم که در زمانی که تو به این تاپیک رسیدگی نمی کنی این تاپیکو بعهده بگیرم نه در زمانی که خودت هستی. بنابراین تا وقتی هستی من هیچ کارم اما اگه رفتی ، من این تاپیکو بعهده می گیرم.



Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۱۱:۴۶ پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۷

آریانا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۱ دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲
از كنار آرامگاه سپيد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 197
آفلاین
به ليلي؟ چي ميگيــــــي؟
به دوستان ديگر: عزيزان! من هنوز هم مسوول اين تاپيكم. به جنبين براي ثبت نام. قوانين هم هنوز قوانين منه. به حرف ليلي گوش ندين. ( )
مهلت هنوز دارين.


خوشبختي به سراغ كسي مي رود كه فرصت انديشه درباره ي بدبختي را ندارد.


Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۱۴:۰۵ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۸۷

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۰۲:۳۱ سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
سلام

منم میخوام توی این دوره از مسابقات المپیک شرکت کنم.

با تشکر.


Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۲۱:۴۶ دوشنبه ۸ مهر ۱۳۸۷

لیلی لونا پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۵ چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۵۱ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 389
آفلاین
سلام بر همه ی اعضای سایت جادوگران!

فعلا تا وقتی که آریانا در سایت حضور نداره من مسئولیت این تاپیک رو بعهده گرفتم. مثل قبل بشتابید برای ثبت نام در المپیک!

این بار مراحل یکم آسون تر از مرحله ی پیشه! پس نگران سختی اون و اینکه یه وقت نتونین شرکت کنین نباشین!

این المپیک سه نفرو برنده می کنه. نفر اول ... دوم ... و سوم! با آرم هایی از المپیک دیاگون متفاوت با المپیک قبلی!

مهلت ثبت نام در المپیک تا ( اگه امروز نهم باشه! ) تا پونزدهم مهره! منتظرتون هستم!


ویرایش شده توسط لیلی پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۷/۸ ۲۱:۵۳:۴۴


المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۱۱:۱۹ دوشنبه ۸ مهر ۱۳۸۷

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
از جايي به نام هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 788
آفلاین
منو هم ثبت نام کنیــد! به برنز دل خوش کردیم.


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۲:۳۸ جمعه ۵ مهر ۱۳۸۷

تایبریوس مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
از پیاده روی با لردسیاه برمیگردم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 314
آفلاین
اي آريانا!
همانا ما ناممان را در اين ليست خزت به ثبت ميرسانيم... باشد كه مدال طلاي آن نصيبمان شود


در كنار درياچه ي نقره ايي قدم ميزنم
و با بغضي که مدتهاست گلويم را ميفشارد، رو به امواج خروشانش مي ايستم
و در افق،
طرح غم انگيز نگاهش را ميبينم،
كه هنوز هم اثر جادويي اش را به قلب رنجورم نشانه ميرود..
كه هنوز نتوانستم مرگ نا به هنگام و تلخش را باور كنم..
كه هنوز بند بند اين تن نا استوار به نيروي خاطره ي لبخند اوست كه پابرجاست..
با يأس يقه ي ردايم را چنگ ميزنم و در برابر وزش تند نسيم،
وجودِ ويرانم را از هر چه برودت و نيستي حفظ ميكنم..
از سمت جنگل ممنوعه، طوفاني به راهست
و حجم نامشخصي از برگ و شاخه ي درختان مختلف را به اين سو ميآورد..
اخم ميكنم تا مژگانم دربرابر اين طوفان،
از چشمان اشكبارم محافظت كند..
شايد يك طوفان همه ي آن خاطره ي تلخ را از وجودم بزدايد..


Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۱۱:۳۰ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۷

آریانا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۱ دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲
از كنار آرامگاه سپيد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 197
آفلاین
امتيازات شركت كنندگان المپيك دياگون:

مرحله ي اول فقط و فقط 3 شركت كننده داشت.
مرحله ي اول اين بود: با توجه به عكس ( همون عكس مرگ ) رول جدي بنويسيد.

امتيازات شركت كنندگان مرحله ي اول ( نمرات از 25 )

ليلي پاتر: پست بدي نبود. در واقع قشنگ بود. اما اشكالاتي هم داشت كه ذكر كردنشون خيلي طول ميكشه. بنابراين امتيازت 21 از 25 هست.

لونا لاوگود ( پست انتقالي ) : پست قشنگي بود. تاثيرگذار و جالب. جدي و قشنگ بود و من اشكال خاصي در اون نميبينم. همون جوري بود كه ميخواستم. 24 از 25

آراگوگ: پست كوتاهي بود. خيلي جذاب نبود و به دلم نشست. اشكالاتي هم داشت. 20 از 25

برنده ي مرحله ي اول: لونا لاوگود

مرحله ي دوم هم 3 شركت كننده داشت.
مرحله ي دوم اين بود: به سوالات تستي و تشريحي پاسخ بدهيد ( توي پيام شخصي )

ليلي پاتر: داراي 8 اشتباه بود. ( تستي و تشريحي )

لونا لاوگود: داراي 9 اشتباه بود ( تستي و تشريحي )

آلفرد بلك : داراي 6 اشتباه بود. ( تستي و تشريحي )

برنده ي مرحله ي دوم: آلفرد بلك

مرحله ي سوم و چهارم هم داراي يك شركت كننده بود.

مرحله ي سوم اين بود: به دلخواه خودتون پست طنزي ارسال كنيد.
مرحله ي چهارم هم اين بود: با اين كلمات (.....) متن بنويسيد.

تنها شركت كننده ي اين دو مرحله:

لونا لاوگود: پست هاي خوبي بود. مرحله ي سوم رو قشنگ نوشته بودي و توي مرحله ي چهارم هم خوب شركت كرده بودي.

برنده ي مرحله ي سوم و چهارم: لونا لاوگود

گفتيم كه مرحله ي پنجمي در كار نيست و تمام اين مراحل فقط به خاطر 2 يا 3 نفر برگزار شده بود.

برنده ي اصلي المپيك دياگون: لونا لاوگود

فكر نكنين پارتي بازي شده. چون اگه خودتون هم يه نگاهي به اين تاپيك بندازين ، ميبينين كه چه قدر خوب شركت كرده. خيلي ها توانايي بردن رو داشتن. مثل ليلي ، آلفرد ، آراگوگ و حتي بقيه كه اصلا شركت نكردن.
واقعا براي كسايي كه شركت نكردن متاسفم. واقعا متاسفم.
به زودي آرم لونا داده ميشه. ( توي پيام شخصي )

ميتونين در دوره ي المپيك پاييزي ثبت نام كنيد. از همين حالا.
موفق باشيد.


خوشبختي به سراغ كسي مي رود كه فرصت انديشه درباره ي بدبختي را ندارد.


Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۹:۳۳ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷

آریانا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۱ دوشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲
از كنار آرامگاه سپيد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 197
آفلاین
يك خبر مهم: مرحله ي پنجمي در كار نيست
ديدم ارزششو نداره كه فقط به خاطر 2 نفر ، يه مرحله ي جديد ، به المپيك اضافه كنم.
بنابر اين ، شما تا يكشنبه ي آينده براي شركت در تمامي مراحل فرصت داريد. كساني مثل آلفرد بلك و ليلي و همين طور بقيه ، ميتونن خيلي راحت خودشونو به لونا برسونن. كار سختي نيست.
موفق باشيد


خوشبختي به سراغ كسي مي رود كه فرصت انديشه درباره ي بدبختي را ندارد.


Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۱۵:۳۳ پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۷

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۰۲:۳۱ سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
مرحله سوم!!!

هاگوارتز

ساختمان غول پیکر هاگوارتز در کوهستان ها خودنمایی میکرد.

لیلی و لونا و آریانا پشت مرلین گاه سرانشان را نزدیک هم برده بودند و به آرامی صحبت میکردند.
لونا:من گیمم رو آوردم اما غیر مجازه نمیدونم چی کارش کنم!
لیلی:منم ام پی تری امو اوردم اما این از مال لونا هم غیر مجاز تره!
آریانا:منم میخواستم واکمنم رو بیارم تا چند تا از اهنگای رپی که دوست داشتم رو بیارم اما نشد!
-حالا بیاید بریم زیرزمین مدرسه، اونجا کسی نمیبینه ما رو!

زیرزمین

آریانا با انگشتش دماغش رو گرفت و گفت:پیف پیف چه بوی گندی میده اینجا عق!
لیلی:بچه ها چطوره اسم این جا رو بذاریم زیر زمین مردگان؟
اریانا:اره منم یه داستان مینویسم در موردش.
لونا:الانم اخه وقت این حرفاست؟بیاید بازی کنیم دیگه.

و بدین ترتیب سه نفری شروع به بازی کردند و انقدر بازی های هیجان انگیزی سرشان را گرم کرد که مرور زمان را از یاد بردند.
-میگم بچه ها؟به نظرتون این صدای مکگونگال نیست که داره از توی حیاط میاد؟
لیلی: اوه امروز سالگرد دامبلدور بود، اگه بفهمن ما نیستیم که... بدبختیم!
لونا:من یکی که رفتم تو حیاط.
اریانا دست لونا را کشید و گفت:نه، اگه بری میفهمن ما اینجا بودیم،
صبر کنید ببینم، این چیه تو جیبمه؟

پس از دو ثانیه..

- ! سوســـک!

سه نفری ترسان و لرزان از سوسک فاصله گرفتند و از زیر زمین خارج شدند.

-اوف!چه سوسکی بالداری بودا...
اما لیلی با دیدن صورت مکگونگال بالای سرش حرفش را قطع کرد و
...
-شماها این جا چی کار میکردید؟میخواستید از سالگرد فوت دامبل
فرار کنید؟اریانا نمره میخوای دیگه؟
هر سه با خجالت سرشونو پایین انداختند به طرف حیاط شیرجه رفتند.

لونا:تقصیر لیلی بود!
اریانا:تقصیر لونا بود!
لیلی:تقصیر اریانا بود!
.
.
.
-من میگم بیاید به جای این که اخراج بشیم، بریم مجازات بشیم.
نظرتون چیه؟
-عالیه!منم میخواستم همینو بگم!

لیلی همان طور که قیافه ای مظلومانه گرفته بود رو به مکگونگال کرد: پروفسور، میشه به جای این که مارو اخراج کنید،بهمون تنبیه بدید؟
- بد فکری هم نیست،فیلچ رفته مرخصی اشکالی نداره برید ازمایشگاه رو تمیز کنید و تی بکشید!

آزمایشگاه!

اریانا مشغول کشیدن تی بود و لونا مشغول درست کردن صندلی ها و لیلی نیز مشغول فضولی کردن داخل میز استاد ازمایشگاه!

اریانا: لیلی زشته فضولی نکن.
-میگما من ادامس ریلکس پیدا کردم.
لونا:وای من میمیرم برا ادامس بدش به من!
لونا صندلی را روی زمین واژگون کرد و تمام ادامس ها رو خالی کرد تو دهنش!
-مواظب باش یه وقت نپره تو گلوت!

نیم ساعت بعد...

-نه این طوری نیست، باید یه پاتو بگیری هوا...اهان حالا بچرخ!
لیلی:لونا ببین چه خوب رقص باله میرم.
- ، من دارم کار میکنم اونوقت شماها دارین تمرین رقص باله میکنید؟
اریانا:به کارت ادامه بده تو میتونی لونا...تو میتونی

یهو در ازمایشگاه باز شد و ناگهان همه متوقف شدند:لیلی در حالی که دستانش رو بالا و یه پاشو بالا گرفته بود خشکش زد، اریانا که نیشش از خنده باز بود بالافاصله خشکش زد و لونا نیز تمام ادامس ها از ترس روی زمین افتادند.
-سریع بیاید تو دفتر من!
____________________
اریانا من نتونستم اون سبکی که تو میخواستی رو بنویسم و اصلا
طنزم ننوشتمولی واقعیت رو نوشتم!
____________________

مرحله چهارم!!!

آزاد _ خسته _ هياهو _ چوبدستي _ زخمي _ گرگينه _ خون _ ديوانه وار _ مرگ _ سايه _

خورشید غروب کرد و قرص کامل ماه در آسمان پدیدار شد،و در دور دست ها صدای زوزه ی گرگی شنیده میشد که بی شباهت به صدای انسان ها نبود،پسرکی که مادرش او را برای جمع کردن هیزم به جنگل فرستاده بود در جنگل پرسه میزد که ناگهان ایستاد،
صدای هیاهوی شاد مردمی که در ان طرف جنگل عروسی داشتند شنیده میشد،اما صدایی که نظر پسرک را به خود جلب کرد آن صدا نبود؛بلکه سایه ای بود که درست در پشت پسرک اتاده بود،رویش را برگرداند و در کمال ناباوری تمام هیزم ها را انداخت،گرگینه ای که
خون از پوزه ی بلندش میچکید با چشمانی که پسرک مرگ را در ان حس میکرد زل زده بود،بالافاصله چوبدستی اش را کشید اما گرگ به او مهلت نداد و چوبدستی به طرفی پرت شد،دیوانه وار برای نجات زندگی اش میدوید نمیدانست چرا کس و کار گرگینه او را ازاد گذاشته اند،خسته شده بود و همین طور زخمی!به پشت سرش نگاهی انداخت و گرگینه را دید که به سویش حمله ور شد...

از خواب پرید،به دوروبرش نگاهی انداخت نفس راحتی کشید و به خواب رفت!


Only Raven !


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.