ترنسیلوانیاVs.دو تا دونه جاروی پاره پوره ی سولاخ
پست دوم
لودو لیستی از جیبش بیرون درآورد که واکنش همگان را در پی داشت.
گلرت:
- می خوای بازیکنای حریفو از زمین معلق کنی؟
لودو:
- الکی جو ندین میان برای ایجاد تشویش در اذهان عمومی از لیگ حذفمون میکنن. لیسته حضور غیابه. به صف بیایستین.
آشا که با وجود تغییر گروه هنوز هوش ریونکلاوی اش در حال لودینگ بود با تعجب پرسید:
- می خوای حضور غیاب کنی؟
حسن مصطفی با شنیدن این حرف آشا، ابتدا چشمانش گرد و قلنبه شد. سپس از رنگ گندکی، به رنگ صورتی، سرخ و در آخر کبود شد. روی زمین افتاده و در حالی که غلت میزد، سعی داشت چیزی را بگوید اما نمی توانست.
حسن مصطفیِ عرب در راه گفتن " پ ن پ!" در حال جان دادن بود که ناگهان از دور دست ماندانگس ظاهر شد.
- سلام! لیست اعضاتون رو اعلام کنین وگرنه از لیگ حذف میشین!
... راستی اون مصطفی که داره خودشو میکوبه به در و دیوار نگهش دارین وگرنه به خاطر صدمه و آسیب رسوندن به اموال عمومی از لیگ حدف میشین.
لودو غرولند کنان، لیستی که در دستش بود را بالا گرفت تا بهتر آن را بخواند.
- دروازه بان، گراوپ!
گراوپ گوریل وار چند مشت به سینه اش زد و گفت:
- یـــــــــــــاح! ( حاضر)
لودو همچنان ادامه داد:
- مدافعین، خودم ... خب آماندا بروکل هرست!
آماندا که برای راحت کردن حسن مصطفی از رنج و عذاب برای گفتن حرف " پ " به گردنش چسبیده بود با شنیدن نامش دندان های خونی اش را با لبخندی به نمایش گذاشت و اعلام حضور کرد.
- مهاجمین، دافنه، آشا و گلرت!
دافنه قل خوران خودش را به لودو رساند و حاضر گفت!
از پس او آشا برای متمایز شدن از رنگ سبز زمین قرمز شده و گلرت دوان دوان در حالی که دامن ردایش را در دست داشت از سمت دیگر زمین که پیش آلبوس بود خودش را به آن ها رساند.
بعد از حضور و غیاب و تحویل دادن لیست بازیکن ها ماندانگس از آن ها دور شد. آماندا بعدها متوجه شد که چیزی که او هنگام راه رفتن بالا می انداخت و در هوا می قاپید از یکی از انگشترهایش بود که طلسم ضد آفتاب روی اون اجرا کرده بود.
دقایقی بعد، بازیکنان تیم ترنسیلونیا به طور پراکنده مشغول انجام اقسام حرکت های نرمشی، جنبشی و گرمشی شدند.
گلرت با یک صدا همه را به طرف خودش خواند و برای نظم بخشید به تمرنات خواست که با تبعیت از او نرمش کنند.
- خب! حالا پروانه می ریم! یک! دو! ... آفرین! لودو خواهشا همکاری کن. ببین گلم، بازی بازی تیمی هست.
لودو زیر لب دشنامی داد و با مشقت تمام، از حرکات سبک و اصولا نه زیاد مردانه ی گلرت پیروی کرد.
سپس گلرت با روی بشاشی گفت:
- خب حالا پاها به عرض شونه باز! دستا روی کمر! ... حالا بچرخون کمرو!
در آن سوی زمین آلبوس با لبخند و زیر چشمی گلرت را زیر نظر داشت.
لودو کلافه از این حرکات ناخوشایند گلرت با ترش رویی گفت:
- اگه می خوای توی تیم بازی کنی، مــــــرد باش! مثل مـــــرد بازی کن!
بعد از این حرف که جهت تحقیر کردن گلرت بود، خودش سرش را بالا گرفته، سینه هایش را جلو داده و به سبیل هایش تابی داد.
بلافاصله با پخش موسیقی عربی شادی، تمام بدن لودو به لرزش افتاد.
گلرت با دست به لودی در حال بندری زدن نگاهی کرد و با خوشحالی گفت:
- آفرین! احسنت! یه همچین عملکردی ازتون می خوام!
لودو همان طور که می لرزید و منوی مدیریت در حال ویبره را از جیبش درآورد.
با اضطراب گفت:
- اوه اوه! حضرت آتشفشان منو احضار کرده! باید برم!
و با صدای پاق از زمین بازی غیب شد.
لودو با صدای "پاقّ" در منطقه ای کوهپایه ای ظاهر شد. تکانی به چوبدستی اش داد و ردای کوییدیچ را به ردای شب شیکی تبدیل کرد و یک گالن عطر حرم نیز روی خودش خالی کرد تا بوی عرق حاصل از تمرین را از تن بزداید. سعی میکرد استرس این ملاقات را پنهان کند و گام های بلند و مطمئن بردارد اما خیلی موفق نبود. بالاخره به دامنه رسید و تعظیم کرد ...
- درود بر صاحب سیم سرور، بزرگ وبمستر، عله ی آتش فشان!
- درود به خودت لودو! گوش کن ببین چی میگم خیلی وقت ندارم، همین الان قرارداد جست و جوگر تیمتو فسخ میکنی و یه قرارداد با من میبندی ...
- خوب چیزه ... شما ... ترنس ... ریون ... گریف ... مرگخوار ... هری پاتر ... یه مقداری ... :worry:
- همین که گفتم! میخوای حقوقتو قطع کنم؟
- نه نه نه ... السّاعه قربان!