جام آتش!

لوگوی هاگوارتز

رویداد جام آتش

۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جام آتش

آماده‌اید شاهد یکی از بزرگ‌ترین و نفس‌گیرترین رقابت‌های تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و این‌بار نه‌تنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانه‌ای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار می‌گیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همه‌چیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود می‌گیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته می‌شود و تنها یک گروه می‌تواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پست‌ها را بخوانید، از خلاقیت‌ها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!

مشاهده‌کنندگان این موضوع: 1 کاربر مهمان
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: دوشنبه 29 آبان 1402 21:07
تاریخ عضویت: 1402/08/04
تولد نقش: 1402/08/07
آخرین ورود: دوشنبه 30 مهر 1403 15:34
پست‌ها: 99
آفلاین
جینی ویزلی در راه کوچه ی دیاگون قدم میزد. در طی نامه ای که هفته ی پیش از طرف اسکورپیوس مالفوی رسیده بود، گفته شده بود که آواتار هایش آماده شده اند. او وقتی به آواتار ویزارد رسید در مغازه را باز کرد و وارد شد. به اسکورپیوس مالفوی سلام کرد و گفت: آواتار هام کجا هستند؟
اسکورپیوس مالفوی گفت: اون جا هستند.
وبه دیواری که آواتار ها از آن آویزان بود اشاره کرد.
جینی آواتار هایش را برداشت و پرسید:
پول آواتار هام چقدر میشه؟
اسکورپیوس گفت:
40 گالیون.
جینی پول را به اسکورپیوس داد و تشکر کرد و پس از خداحافظی از مغازه خارج شد.


آواتار هام خیلی خوب شده ممنون.
یک گریفندوریتصویر تغییر اندازه داده شده!
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: دوشنبه 15 آبان 1402 21:05
تاریخ عضویت: 1400/04/24
تولد نقش: 1400/04/24
آخرین ورود: دیروز ساعت 20:15
از: دست حسودا و بدخواها!
پست‌ها: 418
مدیر ایفای نقش دیوان جادوگران، زندان‌بان آزکابان
آفلاین
هوا در حال سرد شدن بود و تمام مغازه ها در حال تعطیل شدن بودند. چیزی به پایان زمستان نمانده بود و مغازه ها در حالی که در حال جنب و جوش بودند تا بتوانند درآمدی به دست آوردند و کاسبی ای بکنند.

اسکورپیوس هم به همین کار مشغول بود و در آواتار ویزارد مشغول آماده کردن سفارشاتش بود تا آن را به مشتری تحویل بدهد. اسکورپیوس کار های زیادی سرش ریخته بود و آماده کردن آواتار های جینی ویزلی مقداری طول کشیده بود و به همین خاطر اسکورپیوس باید زودتر آن را آماده میکرد و معطل نمی‌کرد پس دست بکار شد.


***


تقدیم شما!

اولی - دومی - سومی - سومی
ثروت، قدرتی است که می‌تواند به انسان‌ها اجازه دهد تا از زنجیرهای فقر رهایی یابند و به دستاوردهای بزرگ دست یابند.


Wealth is a power that can enable people to break the chains of poverty and achieve great accomplishments.


الثروة هي قوة تمكن الناس من كسر قيود الفقر وتحقيق إنجازات عظيمة.
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: سه‌شنبه 9 آبان 1402 18:30
تاریخ عضویت: 1402/08/04
تولد نقش: 1402/08/07
آخرین ورود: دوشنبه 30 مهر 1403 15:34
پست‌ها: 99
آفلاین

جینی آرام آرام قدم میزد و به سوی مغازه ی آواتار ویزارد میرفت. وقتی به آنجا رسید در مغازه را آرام باز کرد.
- سلام
- سلام. چه کمکی میتونم بهتون بکنم؟
- چند تا آواتار میخواستم.
- این فرم و پر کنید. بعد براتون آواتار می سازیم. آواتارتون تا یک هفته دیگه آماده میشه.
جینی نگاهی به فرم کرد. در آن سوال هایی درباره ی شکل آواتار نوشته شده بود.

. سبک آواتارتون کدوم باشه؟
1) واقعی (مثال) 2) انیمه کارتونی ) انمیشینی (مثال)
انیمه

2. آواتار رنگی/سیاه و سفید باشد.(اگر میخواهید سیاه و سفید باشد سوال بعدی را جواب ندهید.)
رنگی

3. مشخصات آواتار:
رنگ چشم: قهوه ای
رنگ مو: قرمز
رنگ پوست: کرمی
رنگ لباس: قرمز

۴. مکان آواتار.(میخواهید در مکانی سر سبز یا جهنم باشد؟) به انتخاب خودتان
قلعه ی هاگوارتز، زمین کوییدیچ
۵. وسیله در دست! (مثل آواتار من که کیسه سکه داخل دسته.)
چوب دستی
۶. نوع لباس یا رنگ لباس دلخواه شما!
ردای کوییدیچ تیم گرینفیندور
پس از این که جینی فرم را پر کرد، آن را به صاحب مغازه، اسکورپیوس داد و از او تشکر کرد. سپس از مغازه خارج شد.
یک گریفندوریتصویر تغییر اندازه داده شده!
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: شنبه 6 آبان 1402 19:52
تاریخ عضویت: 1402/07/14
تولد نقش: 1402/07/15
آخرین ورود: یکشنبه 17 فروردین 1404 17:21
از: من دور شو! تو خیلی مشکوکی!
پست‌ها: 193
آفلاین
تلما، درحال بازی با تابی، روباه نارنجی رنگش بود که توجه اش به جغد قهوه ای رنگی که بالای سرش میچرخید، جلب شد.
جغد قهوه ای، با دیدن توجه تلما، به سمتش پرواز کرد و روی میز نشست. تلما آرام با دست سر جغد را، نوازش کرد و آرام، نامه ی وصل شده به پایش را برداشت.
روی نامه، با خطی درشت و خوانا، نوشته شده بود.
تلما درحالی که به مبل تکیه داده بود، نامه را بررسی کرد._از اسکورپیوس مالفوی به تلما هلمز. تابی، به نظرت آواتار هام آماده شدن؟ آره فکر کنم؛ ببین، مهر مغازه هم هست.

تلما نامه را باز کرد و با دقت و احتیاط، کاغذ پوستی درونش را برداشت و جلویش گرفت.
_با سلام، خدمت تلمای عزیز.
امیدوارم حالت خوب باشه و نامه به موقع به دستت، رسیده باشه.همونطور که قبلا بهت گفته بودم، اواتار ها یه هفته ای آماده میشه، و خب این جغد رو برای خبر دادن بهت فرستادم.
تلمای عزیز؛ آواتار هات آماده ان! بیا تحویل بگیر.
فقط اومدنی، ۳۰ گالیون بیار. در شرایط عادی ۴۰ گالیون میشد اما چون دفعه ی اولیه که به مغازه من اومدی، یه تخفیف جزئی هم بهت میدم.
منتظرت هستم!

تلما که خواندن نامه را تمام کرده بود، به سرعت نامه را کناری گذاشت و به طرف اتاقش رفت، باید آماده میشد. بعد از پوشیدن لباس، ردایش را برداشت و به سمت در حرکت که ناگهان... چشمانش به صندوق قهوه ای رنگی افتاد، که در گوشه ای از اتاق بود. به سمت صندوق رفت و درش را با وردی باز کرد. صندوقچه جواهرکاری شده کوچکی که رویش پر از یاقوت و الماس های قرمز را برداشت. صندوقچه را باز کرد و نگاهی به خنجر نقره ای انداخت. این یک هدیه لایق برای اسکور بود.
صندوقجه را در ردایش جا داد و به همراه تابی، به کوچه دیاگون، آپارات کردند.
بعد از کمی پیاده روی به آواتار ویزارد رسید و وارد شد.
_اوه! سلام تلما؛ خوش اومدی!
_خیلی ممنون اسکور. خب، آواتار هام کو؟
_بیا اینجاست.

اسکور پلاستیکی پر از آواتار به تلما داد. تلما با ذوق همه آنها را نگاه کرد و در نهایت، کم مانده بود از شدت خوشحالی، اسکور را بغل کند._اینا خیلی عالیه اسکور! مخصوصا تابی خیلی قشنگ شده!
_خواهش میکنم؛ رضایت مشتری برای ما خیلی مهمه!

تلما ۳۰ گالیون را به اسکور داد و باز تشکر کرد.
_راستی اسکور، این برای توئه. یه تشکر کوچیک از طرف مشتری. از خونواده ام برام مونده، یه زمانی برای سالازار اسلایترین بزرگ بوده.
_من... این خیلی قشنگه تلما... ممنونم!
_چیز خاصی نیست.من دیگه باید برم... خدافظ.







مرسی اسکور...عالی شدههه.مخصوصا روباهم.
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: شنبه 6 آبان 1402 16:10
تاریخ عضویت: 1400/04/24
تولد نقش: 1400/04/24
آخرین ورود: دیروز ساعت 20:15
از: دست حسودا و بدخواها!
پست‌ها: 418
مدیر ایفای نقش دیوان جادوگران، زندان‌بان آزکابان
آفلاین
اسکورپیوس در حالی که برای هالووین لحظه شماری میکرد در حال درست کردن آواتار های تماما هلمز نیز بود. اسکورپیوس خوشحال بود که هر چند گاهی مشتری ای به مغازه اش می آمد و آن را از حالت ساکت اش بیرون آورد و جیب اسکورپیوس را در پول میکرد.
اسکورپیوس در حالی که کار تلما را انجام میداد به آن نگاه کرد.

- تموم شد.
اسکورپیوس امیدوار بود تلما از کار او راضی باشد و خود اسکورپیوس هم از آواتار هایی که درست کرده بود راضی بود و آن را می‌پسندید. بهر حال باید صبر می کرد تا مشتری ویژه اش نظرش را راجب او بگوید پس دست بکار شد ؤ آواتار را داخل پلاستیک کرد و آماده شد تا آن را به مشتری بدهد.

***


تلما امیدوارم از آواتار ها راضی باشی! من برات چند تا آماده کردم که از بینشون انتخاب کنی.

اولی - دومی - سومی - چهارمی
ثروت، قدرتی است که می‌تواند به انسان‌ها اجازه دهد تا از زنجیرهای فقر رهایی یابند و به دستاوردهای بزرگ دست یابند.


Wealth is a power that can enable people to break the chains of poverty and achieve great accomplishments.


الثروة هي قوة تمكن الناس من كسر قيود الفقر وتحقيق إنجازات عظيمة.
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: چهارشنبه 3 آبان 1402 10:38
تاریخ عضویت: 1402/07/14
تولد نقش: 1402/07/15
آخرین ورود: یکشنبه 17 فروردین 1404 17:21
از: من دور شو! تو خیلی مشکوکی!
پست‌ها: 193
آفلاین
تلما با نگاهی جزئی وارد مغازه شد.سرش را چرخاند تا شاید کسی را ببیند.
هرچه گشت ندید که کسی هست یانه...
برای همین محو نگاه کردن اواتار ها شد که کسی از پشت سرش صدا زد:
_تو کی هستی؟
اسکورپیوس مالفوی چوبدستی اش را بالا آورده و به سمت تلما گرفته بود.
تلما آرام دست هایش را بالا آورد و گفت:
_من تلما هستم؛تلما هلمز.واسه درست کردن آواتار اومدم...
اسکورپیوس آرام چوبدستی اش را پایین اورد و گفت:
_از اول بگو دیگه!حالا باید بگی چطوری میخوای...
_قطعا مثل خودم...چشم خرمایی و موهای خرمایی بلند که تا کمره و لبای قرمز بلند که آستین داره و یه کم رو شونه هاش پف داره...اواتار تمام قد نباشه و روی گردن یا دست هام یه روباه نارنجی خوشگل باشه... و عکس فقط تا کمر باشه نه بیشتر و اینکه اگه پشتم معلوم بود یه عمارت سفید باشه...همین...
_مدل عکس چی؟انیمه،انیمیشن،سبک واقعی
_انیمه خوبه.
_رنگش چی؟سیاه و سفید یا رنگی؟
_رنگی قطعا.کی آماده میشه؟
_نهایتا یک هفته دیگه...
_پولش چی؟
_موقع تحویل حساب میکنیم...
_باشه خدافظ







1. سبک آواتار:انیمه

2. آواتار رنگی

3. مشخصات آواتار:
رنگ چشم:خرمایی
رنگ مو:خرمایی
رنگ پوست:سفید
رنگ لباس:قرمز

۴. مکان آواتار:یه جای سرسبز(یا یه عمارت سفید)

۵. وسیله در دست:یه روباه نارنجی

۶. نوع لباس:لباس قرمز رنگ بلند که آستین داره و روی شونه هاش کمی پف و یقه اش بازه.

پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: چهارشنبه 5 مهر 1402 16:02
تاریخ عضویت: 1402/06/29
تولد نقش: 1402/06/31
آخرین ورود: پنجشنبه 14 دی 1402 19:36
از: جایی که فکرش هم، زمان رو متوقف میکنه🌚
پست‌ها: 29
آفلاین
شب گذشته هلگا جغدی از طرف مغازه ی آواتار ویزارد گرفته بود اما،دنیای جادوگری هم مشغله های خود را دارد،هلگا توی یکی از تالار ها معطل شده بود پس تصمیم گرفت فردا به دیدن مالفوی جوان برود!
_سلاممم,مالفوی جوان کجایی؟؟شنیدم آواتارم رو تموم کردی؟؟
_اووه بانو هلگا خوش اومدید (از روی نردبان به آرامی پایین می آید)بله چنتا ساختم چون خواستم خاص باشند
_ممنونم میتونم ببینمشون!
_البته اینجان
_خدای من ! یکی از یکی خوشگلترن!ولی اگه قرار باشه انتخاب کنم اولی رو ترجیح میدم فقط میشه قسمت لبش رو یکمی تغییر بدید!
_بله اینطوری کوچیکتر مدنظرتونه؟
_آره دوست دارم بیشتر شبیه ام باشه به هرحال که دهن من اینقدر گشاد نیست😂
_البته😂😅یکمی گیج شده بودم
_درست شد !؟
_آره یه نگاهی بهش بندازید
_عالییی شدههه این عالییه همون چیزیه که دنبالش میگشتم 😍🤝
_خوشحالم که خوشتون اومده
_اینقدر خوشم اومده که همین الان ازش استفاده میکنم به عنوان آواتار جدیدم🤌
_عالیه!امیدوارم یه تبلیغ خوب برای من بشه میدونید که مردم این روزا چطوری آواتار گیر میارن!
_آره بنظرم ایده این مغازه آواتار خیلی خلاقانه بود، واقعا خلاقانه! جادوگرای جدید حتما با سر زدن به مغازه ات و دیدن این آواتارهای قشنگ دلشون میخواد یکی شو داشته باشند!امیدوارم موفق باشی!و اینکه افراد بیشتری بخوان آواتار خودشون رو داشته باشند به جای اینکه همه عکس هری و هرمیون رو بزارن به جای آواتارشون!و دوباره میگم موفق باشی مالفوی جوان،من دیگه میرم باید برم پز آواتار جدیدمو بدم
_شما لطف دارید 😅 بله حتما خدانگهدار بانو امیدوارم بازم ببینمتون
_البته اسکورپیوس مالفوی حتما دوباره همدیگه رو ملاقات میکنیم،خدانگهدار
هلگا از ذوق آواتار جدید سریع از مغازه خارج شد تا به انجمن های جدید سر بزند و بالاخره،پز آواتار جدید خود را بدهد
🦋💛

ما در سایه ها میجنگیم تا به روشنایی خدمت کنیم

پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: سه‌شنبه 4 مهر 1402 13:48
تاریخ عضویت: 1400/04/24
تولد نقش: 1400/04/24
آخرین ورود: دیروز ساعت 20:15
از: دست حسودا و بدخواها!
پست‌ها: 418
مدیر ایفای نقش دیوان جادوگران، زندان‌بان آزکابان
آفلاین
اسکورپیوس در حالی که کار بانوی هافلپاف را انجام میداد به آن نگاه کرد. سخت ترین کارش درست کردن آواتار با سبک واقعی بود و او تمام تلاشش را کرده بود که آن را درست انجام داده باشد و بانوی هافلپاف از آن راضی باشد و او بتواند از او برای تبلیغ خود استفاده کند و به همین مشغول کارش شد تا آن را کامل کند.

- تموم شد.
اسکورپیوس امیدوار بود هلگا از کار او راضی باشد چرا که درست آواتارواقعی سخت است و خود اسکورپیوس هم آواتار انیمیشنی را بیشتر می‌پسندید و از آن استقبال می کرد. بهر حال باید صبر می کرد تا مشتری ویژه اش نظرش را راجب او بگوید پس دست بکار شد ؤ آواتار را داخل پلاستیک کرد و آماده شد تا آن را به مشتری بدهد.

***


بانو هلگا من با توجه به نکاتی که گفتی من یه تا آواتار برات آماده کردم! اما اگه از این ها خوشت نیومد بهم بگو که دوباره واست آماده کنم. خودم من بهت پیشنهاد آواتار انیمیشنی یا انیمه ای میکنم اما باز نظر خودته.

اولی - دومی - سومی
ثروت، قدرتی است که می‌تواند به انسان‌ها اجازه دهد تا از زنجیرهای فقر رهایی یابند و به دستاوردهای بزرگ دست یابند.


Wealth is a power that can enable people to break the chains of poverty and achieve great accomplishments.


الثروة هي قوة تمكن الناس من كسر قيود الفقر وتحقيق إنجازات عظيمة.
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: سه‌شنبه 4 مهر 1402 10:33
تاریخ عضویت: 1402/06/29
تولد نقش: 1402/06/31
آخرین ورود: پنجشنبه 14 دی 1402 19:36
از: جایی که فکرش هم، زمان رو متوقف میکنه🌚
پست‌ها: 29
آفلاین
هوا بشدت گرم بود خورشید انگار سخت تر از همیشه تلاش میکرد .
_آهههه این آفتاب لعنتی هم داره سر به سرم میزاره ،باید سریعتر برم فروشگاه ویزارد این آواتار داره کم کم اذیت کننده میشه!
هلگا سریعتر از همیشه راه می‌رفت تا به فروشگاه برسد ولی،آفتاب و شدت آن کلافگی های همیشگی خودش را به همراه داشت .
ده دقیقه بعد هلگا در ده قدمی مغازه ی ویزارد ایستاده بود ولی حتی توانش را نداشت که جلوتر برود ولی چاره چه بود؟غرغرکنان به راه افتاد
(صدای باز شدن در)_سلام
(اسکورپیوس که سخت مشغول ساخت آواتار بود به آرامی پاسخ داد)_سلام خوش اومدید
(نفس زنان وارد میشود)_من یه آواتار میخواستم
(صدا آشنا به نظر میرسید اسکورپیوس ،سربلند می‌کند)_اووه ،بانو هلگا خوش اومدید ،بله لطفا مشخصات آواتار رو بنویسید من الساعه در خدمتتون هستم
_ممنون مالفوی جوان،این روزها واقعا هوای گرم آدم رو خسته میکنه
_بله همینطوره بفرمایید اینجا میتونید بنویسید مشخصات رو(برگه ای به هلگا تحویل میدهد)
_بنظر کامل میاد من به شما میسپارمش(شروع به نوشتن می‌کند و مالفوی جوان به کار خود ادامه میدهد)

سوالات برگه از این قرار بود:
. سبک آواتارتون کدوم باشه؟
1) واقعی (مثال) 2) انیمه کارتونی ) انمیشینی (مثال)
واقعی
2. آواتار رنگی/سیاه و سفید باشد.(اگر میخواهید سیاه و سفید باشد سوال بعدی را جواب ندهید.)
رنگی
3. مشخصات آواتار:
رنگ چشم:کهربایی
رنگ مو:مشکی فر با لایه های موی قرمز
رنگ پوست: گندمی یا سفید
رنگ لباس: آجری یا عنابی

۴. مکان آواتار.(میخواهید در مکانی سر سبز یا جهنم باشد؟) به انتخاب خودتان توی قلعه ی هاگوارتز

۵. وسیله در دست! (مثل آواتار من که کیسه سکه داخل دسته.)
فنجان هلگا هافلپاف
۶. نوع لباس یا رنگ لباس دلخواه شما!
لباس های کلاسیک یا لباسهایی مربوط به جادوگران قرون وسطی

_تموم شد(برگه را رو به اسکورپیوس نگه میدارد)من به شما اطمینان دارم و میدونم تمام مالفوی ها کاری که بهشون سپرده میشه رو به با تمام وجودشون انجام میدند
_ممنونم لطف شمارو میرسونه
_کِی باید برای تحویل گرفتن آواتار برگردم؟
_من برای شما جغد ارسال میکنم
_ممنونم مالفوی جوان ،موفق باشی مطمئنم مثل پدرت آدم بزرگی میشی
_(اسکورپیوس لبخند میزند)خداحافظ بانو هلگا
_(هلگا در حالی که از مغازه بیرون میرود دست تکان میدهد،و لبخند میزند)خداحافظ مالفوی جوان
🦋💛

ما در سایه ها میجنگیم تا به روشنایی خدمت کنیم

پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: یکشنبه 2 مهر 1402 16:29
تاریخ عضویت: 1402/06/28
تولد نقش: 1402/06/29
آخرین ورود: سه‌شنبه 11 مهر 1402 13:09
از: تهران
پست‌ها: 9
آفلاین
لیلی بعد از مدت ها یادش افتاد که باید برود و سری به مغازه ی "آواتار ویزاردز" بزند. زود راه افتاد، لباس هایش را پوشید و به طرف مغازه حرکت کرد. آهسته در را باز کرد و ایزابل را دید که دارد با دقت سفارش هارا بررسی میکند. لیلی سلامی کرد و گفت :
اوه ایزابل! از دیدنت خوشحالم.
اسکورپیوس کجاست؟!
ایزابل با آسودگی جواب سلام لیلی را داد و گفت:
منم همینطور، اسکور انقدر سرش کار ریخته که رفته و من فعلا دارم به سفارش ها رسیدگی میکنم. اوه راستی، سفارشات آماده ست.
و با لبخندی دل نشین به حرف هایش پایان داد.
لیلی هیجان زده شد و آهسته آهسته جلو آمد. و ناگهان فریادی زد:
ایزابل مک دوگال! این اولین عکسیه که توش بهتر از خود واقعیم افتادم... باورم نمیشه، تو میتونی بدون چوبدستی جادو کنی. دستات جادو میکنن و چنین چیزی رو خلق میکنن.
و ناباورانه به آنچه که جلویش قرار گرفته بود خیره شد.
******
وای ایزابل واقعا معجزه کردی. بی اندازه ممنونم. ولی یه چیزی، یعنی کار اون لباس ها و جزئیات آواتار واقعی و باقی آواتار هارو خود اسکورپیوس انجام میده؟ چون واسه آواتار که حالتش واقعی بود یه سری مشخصات گفته بودم. اما باور کن عاشقش شدم، تو یه هنرمند به تمام معنایی.
Lily Evans;