هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: آواتار ويزارد
پیام زده شده در: ۱۶:۲۹ یکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲
#1
لیلی بعد از مدت ها یادش افتاد که باید برود و سری به مغازه ی "آواتار ویزاردز" بزند. زود راه افتاد، لباس هایش را پوشید و به طرف مغازه حرکت کرد. آهسته در را باز کرد و ایزابل را دید که دارد با دقت سفارش هارا بررسی میکند. لیلی سلامی کرد و گفت :
اوه ایزابل! از دیدنت خوشحالم.
اسکورپیوس کجاست؟!
ایزابل با آسودگی جواب سلام لیلی را داد و گفت:
منم همینطور، اسکور انقدر سرش کار ریخته که رفته و من فعلا دارم به سفارش ها رسیدگی میکنم. اوه راستی، سفارشات آماده ست.
و با لبخندی دل نشین به حرف هایش پایان داد.
لیلی هیجان زده شد و آهسته آهسته جلو آمد. و ناگهان فریادی زد:
ایزابل مک دوگال! این اولین عکسیه که توش بهتر از خود واقعیم افتادم... باورم نمیشه، تو میتونی بدون چوبدستی جادو کنی. دستات جادو میکنن و چنین چیزی رو خلق میکنن.
و ناباورانه به آنچه که جلویش قرار گرفته بود خیره شد.
******
وای ایزابل واقعا معجزه کردی. بی اندازه ممنونم. ولی یه چیزی، یعنی کار اون لباس ها و جزئیات آواتار واقعی و باقی آواتار هارو خود اسکورپیوس انجام میده؟ چون واسه آواتار که حالتش واقعی بود یه سری مشخصات گفته بودم. اما باور کن عاشقش شدم، تو یه هنرمند به تمام معنایی.


Lily Evans;


پاسخ به: آواتار ويزارد
پیام زده شده در: ۰:۱۰ شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲
#2
لیلی همان موقع که فهمید اسکور مغازه‌ی آواتار را گشوده است، به سمت او هجوم آورد و اسکور که از رفتار غیر طبیعی لیلی کمی تعجب کرده و ترسیده بود عقب عقب رفت. لیلی قبل از اینکه به او برخورد کند ایستاد، نگاه شرمگینی انداخت و شروع به صحبت کرد.
لیلی : سلام اسکور:) برای سفارش آواتار اومدم...
اسکورپیوس : اوه، سلام لیلی. خب، به چی نیاز داری؟!
لیلی : نیاز شدید به آواتار.
لیلی خنده ی کوتاهی کرد.
لیلی : سه آواتار رنگی، با موهای قرمز و چشم های آبی/سبز، پوست سفید، و لبهای قرمز/صورتی. به سه تا آواتار نیاز دارم...
اسکورپیوس: مشکلی نیست لیلی:) یه کم بیشتر توضیح میدی؟
لیلی : البته! یکی از آواتار ها واقعی، اون یکی انیمیشنی، و آخری انیمه ای باشه. لباس ها مجلسی، ردای کوییدیچ، و ردای هاگوارتز باشه. و خیلی مهمه که آرم گریفیندور رو فراموش نکنی. روی ردای کوییدیچ و ردای اصلی حتما آرم رو بزن. و اینکه رنگ لباس مجلسی با خودت، فکر می‌کنی چی بهم میاد؟! توی اون عکسی که ردای کوییدیچ پوشیدم دستم جارو باشه، توی عکسی که ردای هاگوارتز پوشیدم کتاب و توی اون عکسم با لباس مجلسی یه گربه ی مشکی با چشم های سبز باشه. و اینکه تو عکسی که ردای کوییدیچ پوشیدم تو زمین کوییدیچ، تو عکسی که ردای هاگوارتز پوشیدم سرسرای اصلی، و تو عکسی که توش لباس مجلسی پوشیدم توی عمارت قشنگ باشم.
اسکور که با شنیدن توضیحات یادداشت میکرد و بعد از شنیدن هر چیز آرام سر تکان میداد گفت :
وای... پس خیلی کار سرم ریخته.
لیلی خندید و گفت :
شرمنده ولی واقعا نیاز دارم زود آماده بشن. راستی؛ پولشون چقدر شد؟
اسکورپیوس : نه مشکلی نیست لیلی.
لبخند دندان نمایی زد و ادامه داد :
چهل گالیون.
لیلی پول را حساب کرد و اسکورپیوس گفت :
ممنون از خریدت!
لیلی : به امید دیدار.
و لبخندی زد و خارج شد.


ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۴۰۲/۷/۱ ۰:۲۱:۳۶
ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۴۰۲/۷/۱ ۱:۳۷:۳۹

Lily Evans;


پاسخ به: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۲۱:۵۹ جمعه ۳۱ شهریور ۱۴۰۲
#3
نام مستعار: لیلی ایوانز

جنسیت ( در صورت تمایل ):دختر
شهر محل تولد ( در صورت تمایل): تهران

محل زندگی ( در صورت تمایل): هاگوارتز

نحوه آشنایی با هری پاتر و میزان علاقه( ضروری): با داداشم فیلم رو دیدم و بعد از اون، انگار که چوبدستی جادویی رو تکان داده باشن علایقم تغییر کرد و شدم یه ساحره ی نوجوون و تا همین الان هم به پیمان ناگسستنی وفادار موندم و هنوز هم عاشق فیلم و کتاب هاشم:)


علاقه های شخصی خودتون ( در صورت تمایل): کتاب خوندن، نوشتن، هری پاتر (هم فیلم هم کتاب)

کتاب هایی که مطالعه کردید ( چند مورد رو ذکر کنید):
مجموعه ی هری پاتر، کتاب های کلاسیک مثل آنشرلی، قصر آبی، ربکا، شازده کوچولو و...


Lily Evans;


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲:۰۸ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲
#4
‹لیلی اوانز؛›

-مشخصات-
اسم : لیلی اوانز
سن : 14
جنسیت : موئث

-جزئیات-
نوع : ماگل زاده/دورگه
پاترونوس : گوزن ماده.
جبهه : محفل ققنوس.
توانایی : استعداد فوق
العاده در معجون سازی
و طلسم ها.

-مشخصات ظاهری-
موهای قرمز بلند ،
چشم های آبی
با اندازه ی متوسط ،
پوست سفید و لبهای
صورتی-قرمز.
رفتار :آرام، جنگجو،
صبور، مهربان.
ظاهر :
ردای بلند و مشکی،
کفش های مشکی،
و نشان گریفیندور بر روی ردا.

-چوب دستی-
چوب درخت بید، به طول ۲۶
سانتی‌متر، بسیار مناسب برای
انجام کارهای جادویی.
پاترونوس : گوزن ماده.

-درمورد لیلی-
علایق :خانواده، دوستان، گریفیندور.
نفرت :توهین، دروغ، بی احترامی.
رنگ مورد علاقه :
مشکی، سفید، قرمز تیره به رنگ خون.

-توضیحات-
چشم هایش را باز کرد، اما در آن لحظه کسی نمی‌دانست قرار است او در آینده، مظهر امید و صبر باشد، مظهر محافظت و جنگیدن در مقابل مشکلات و تلخی روزگار...
عطسه میکرد، دست های کوچکش را تکان می‌داد، اما کسی نمی‌دانست او قرار است در آینده دست های کودکش را فقط برای مدت یک سال در دست بگیرد. همه فقط به شادی می اندیشیدند و مسحور زیبایی های دختر کوچکشان شده بودند. ولی آن دختر کوچک، در آینده
قرار بود با بزرگ ترین جادوگر تمام دوران مقابله کند، بجنگد و از کودکش محافظت کند...
همه به او خیره شده بودند، به چشم های کوچکش. ولی آن چشم ها قرار بود در آینده مانند چشم های پسری باشند که دنیا را تغییر
داد. آن دختر کوچک، قرار بود منظور حقیقی شجاعت را بچشد، در زمانی که روی پله های
استقامت و صبر ایستاده بود و در زمانی که سختی ها بر او چیره شدند هم، هیچگاه عقب
ننشست!


تایید شد!
خوش اومدی.


ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۳۰ ۲:۴۱:۳۰

Lily Evans;


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۰:۴۱ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۲
#5
آهای کلاه نازنین...
چطوری؟ خوب و خوش و سلامتی..؟
بگذریم
من شجاعم، کتاب خوندن
و دوست دارم و کمی تا حدودی
باهوشم. البته نه خیلی، کمی
به دوستانم کمک میکنم،
سریع دوست پیدا میکنم،
گربه سانان رو دوست دارم
و عاشق گروه گریفیندورم:)
اولویت گریفیندوره، چون
احساس میکنم شخصیتم شبیهشونه
اینطور نیست؟ اما اگر اون نشد،
اگر اسلیترینی باشم هم خوشحال میشم.
خلاصه که آره، تو چی رو انتخاب میکنی؟


ویرایش شده توسط -LARISSA در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۲۹ ۱:۰۵:۵۲

Lily Evans;


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۹:۱۱ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۲
#6
خنده، کلاه، رنگ، منظور، تلخی، قدرت، کاغذ پوستی، پله، تردید، عطسه
هیجان زده بودم ... انرژی درون من فوران کرده بود و حتی پدر و مادر هم متوجه اش شده بودند . من ، قرار بود به زودی اولین روز تحصیلم رو توی مدرسه ی هاگوارتز بگذرونم ، مدرسه قرار بود باز بشه و توی هاگوارتز - آلبوس دامبلدور - قراره پذیرای من باشه . قدرت جادو ، برای من فوق العاده جالب بود ... چطور میشد اگر من هم در آینده یکی از جادوگر های سرشناس می‌شدم ؟ منی که یک ماگل زاده بودم ... به زودی توی هاگوارتز جادو رو یاد می‌گرفتم و زندگیم رنگ دیگری می‌گرفت و رنگ شادی ، هم چیز رو تغییر میداد ... اگر قبلاً به من گفته می‌شد هیجان رو توصیف کن ؛ کلمات به ذهنم راه پیدا نمی‌کردند ... ولی الآن ؛ میتونم تا صبح راجب هیجان روی کاغذ پوستی بنویسم . هیجان یعنی لحظه ی قرار گرفتن کلاه روی سر و مشخص شدن اون گروهی که قراره تا هفت سال دیگه نشون دهنده ی شخصیت تو باشه ! هیجان یعنی تردید برای بالا رفتن از پله های گمراه کننده ی هاگوارتز ... هیجان یعنی ، بودن توی دخمه ی معجون سازی و عطسه بخاطر بوهای متعدد ... منظور از هیجان یعنی هاگوارتز که قراره خونه ی من در سال های آینده باشه تا بتونم با تمام تلخی ها و خنده ها جادو رو یاد بگیرم ... هنر خارق العاده ی جادو !


خوب بود، فقط یکم تو استفاده از علائم نگارشی مختلف مشکل داشتی که بعد از ورود به ایفای نقش حل می‌شه. ضمنا علائم نگارشی به کلمه قبل از خودشون می‌چسبن و با یه اسپیس (فاصله) از کلمه بعد فاصله می‌گیرن.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۲۸ ۲۰:۳۵:۵۶

Lily Evans;






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.