هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: آواتار ويزارد
پیام زده شده در: ۱۶:۱۰:۵۱ شنبه ۶ آبان ۱۴۰۲

اسلیترین، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

اسکورپیوس مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۱ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰
آخرین ورود:
دیروز ۹:۲۶:۲۶
از دست حسودا و بدخواها!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ایفای نقش
ناظر انجمن
پیام: 203
آفلاین
اسکورپیوس در حالی که برای هالووین لحظه شماری میکرد در حال درست کردن آواتار های تماما هلمز نیز بود. اسکورپیوس خوشحال بود که هر چند گاهی مشتری ای به مغازه اش می آمد و آن را از حالت ساکت اش بیرون آورد و جیب اسکورپیوس را در پول میکرد.
اسکورپیوس در حالی که کار تلما را انجام میداد به آن نگاه کرد.

- تموم شد.
اسکورپیوس امیدوار بود تلما از کار او راضی باشد و خود اسکورپیوس هم از آواتار هایی که درست کرده بود راضی بود و آن را می‌پسندید. بهر حال باید صبر می کرد تا مشتری ویژه اش نظرش را راجب او بگوید پس دست بکار شد ؤ آواتار را داخل پلاستیک کرد و آماده شد تا آن را به مشتری بدهد.

***


تلما امیدوارم از آواتار ها راضی باشی! من برات چند تا آماده کردم که از بینشون انتخاب کنی.

اولی - دومی - سومی - چهارمی



پاسخ به: آواتار ويزارد
پیام زده شده در: ۱۰:۳۸:۱۱ چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲

گریفیندور

تلما هلمز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۱:۱۰ جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۴۳:۵۳
از لندن_خانه خاندان هلمز
گروه:
ایفای نقش
گریفیندور
کاربران عضو
پیام: 68
آفلاین
تلما با نگاهی جزئی وارد مغازه شد.سرش را چرخاند تا شاید کسی را ببیند.
هرچه گشت ندید که کسی هست یانه...
برای همین محو نگاه کردن اواتار ها شد که کسی از پشت سرش صدا زد:
_تو کی هستی؟
اسکورپیوس مالفوی چوبدستی اش را بالا آورده و به سمت تلما گرفته بود.
تلما آرام دست هایش را بالا آورد و گفت:
_من تلما هستم؛تلما هلمز.واسه درست کردن آواتار اومدم...
اسکورپیوس آرام چوبدستی اش را پایین اورد و گفت:
_از اول بگو دیگه!حالا باید بگی چطوری میخوای...
_قطعا مثل خودم...چشم خرمایی و موهای خرمایی بلند که تا کمره و لبای قرمز بلند که آستین داره و یه کم رو شونه هاش پف داره...اواتار تمام قد نباشه و روی گردن یا دست هام یه روباه نارنجی خوشگل باشه... و عکس فقط تا کمر باشه نه بیشتر و اینکه اگه پشتم معلوم بود یه عمارت سفید باشه...همین...
_مدل عکس چی؟انیمه،انیمیشن،سبک واقعی
_انیمه خوبه.
_رنگش چی؟سیاه و سفید یا رنگی؟
_رنگی قطعا.کی آماده میشه؟
_نهایتا یک هفته دیگه...
_پولش چی؟
_موقع تحویل حساب میکنیم...
_باشه خدافظ







1. سبک آواتار:انیمه

2. آواتار رنگی

3. مشخصات آواتار:
رنگ چشم:خرمایی
رنگ مو:خرمایی
رنگ پوست:سفید
رنگ لباس:قرمز

۴. مکان آواتار:یه جای سرسبز(یا یه عمارت سفید)

۵. وسیله در دست:یه روباه نارنجی

۶. نوع لباس:لباس قرمز رنگ بلند که آستین داره و روی شونه هاش کمی پف و یقه اش بازه.



اگه دنبال آدم های شجاع و وفاداری،به تالار گریفیندور توی هاگوارتز برو! اونجا همه خونگرم و مهربونن...!
مثل من...


پاسخ به: آواتار ويزارد
پیام زده شده در: ۱۶:۰۲:۵۴ چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲

هافلپاف

هلگا هافلپاف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۱:۰۲ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۰:۰۸:۲۷ یکشنبه ۷ آبان ۱۴۰۲
از جایی که فکرش هم، زمان رو متوقف میکنه🌚
گروه:
کاربران عضو
هافلپاف
ایفای نقش
پیام: 29
آفلاین
شب گذشته هلگا جغدی از طرف مغازه ی آواتار ویزارد گرفته بود اما،دنیای جادوگری هم مشغله های خود را دارد،هلگا توی یکی از تالار ها معطل شده بود پس تصمیم گرفت فردا به دیدن مالفوی جوان برود!
_سلاممم,مالفوی جوان کجایی؟؟شنیدم آواتارم رو تموم کردی؟؟
_اووه بانو هلگا خوش اومدید (از روی نردبان به آرامی پایین می آید)بله چنتا ساختم چون خواستم خاص باشند
_ممنونم میتونم ببینمشون!
_البته اینجان
_خدای من ! یکی از یکی خوشگلترن!ولی اگه قرار باشه انتخاب کنم اولی رو ترجیح میدم فقط میشه قسمت لبش رو یکمی تغییر بدید!
_بله اینطوری کوچیکتر مدنظرتونه؟
_آره دوست دارم بیشتر شبیه ام باشه به هرحال که دهن من اینقدر گشاد نیست😂
_البته😂😅یکمی گیج شده بودم
_درست شد !؟
_آره یه نگاهی بهش بندازید
_عالییی شدههه این عالییه همون چیزیه که دنبالش میگشتم 😍🤝
_خوشحالم که خوشتون اومده
_اینقدر خوشم اومده که همین الان ازش استفاده میکنم به عنوان آواتار جدیدم🤌
_عالیه!امیدوارم یه تبلیغ خوب برای من بشه میدونید که مردم این روزا چطوری آواتار گیر میارن!
_آره بنظرم ایده این مغازه آواتار خیلی خلاقانه بود، واقعا خلاقانه! جادوگرای جدید حتما با سر زدن به مغازه ات و دیدن این آواتارهای قشنگ دلشون میخواد یکی شو داشته باشند!امیدوارم موفق باشی!و اینکه افراد بیشتری بخوان آواتار خودشون رو داشته باشند به جای اینکه همه عکس هری و هرمیون رو بزارن به جای آواتارشون!و دوباره میگم موفق باشی مالفوی جوان،من دیگه میرم باید برم پز آواتار جدیدمو بدم
_شما لطف دارید 😅 بله حتما خدانگهدار بانو امیدوارم بازم ببینمتون
_البته اسکورپیوس مالفوی حتما دوباره همدیگه رو ملاقات میکنیم،خدانگهدار
هلگا از ذوق آواتار جدید سریع از مغازه خارج شد تا به انجمن های جدید سر بزند و بالاخره،پز آواتار جدید خود را بدهد


🦋💛

ما در سایه ها میجنگیم تا به روشنایی خدمت کنیم



پاسخ به: آواتار ويزارد
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸:۰۵ سه شنبه ۴ مهر ۱۴۰۲

اسلیترین، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

اسکورپیوس مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۱ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰
آخرین ورود:
دیروز ۹:۲۶:۲۶
از دست حسودا و بدخواها!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ایفای نقش
ناظر انجمن
پیام: 203
آفلاین
اسکورپیوس در حالی که کار بانوی هافلپاف را انجام میداد به آن نگاه کرد. سخت ترین کارش درست کردن آواتار با سبک واقعی بود و او تمام تلاشش را کرده بود که آن را درست انجام داده باشد و بانوی هافلپاف از آن راضی باشد و او بتواند از او برای تبلیغ خود استفاده کند و به همین مشغول کارش شد تا آن را کامل کند.

- تموم شد.
اسکورپیوس امیدوار بود هلگا از کار او راضی باشد چرا که درست آواتارواقعی سخت است و خود اسکورپیوس هم آواتار انیمیشنی را بیشتر می‌پسندید و از آن استقبال می کرد. بهر حال باید صبر می کرد تا مشتری ویژه اش نظرش را راجب او بگوید پس دست بکار شد ؤ آواتار را داخل پلاستیک کرد و آماده شد تا آن را به مشتری بدهد.

***


بانو هلگا من با توجه به نکاتی که گفتی من یه تا آواتار برات آماده کردم! اما اگه از این ها خوشت نیومد بهم بگو که دوباره واست آماده کنم. خودم من بهت پیشنهاد آواتار انیمیشنی یا انیمه ای میکنم اما باز نظر خودته.

اولی - دومی - سومی



پاسخ به: آواتار ويزارد
پیام زده شده در: ۱۰:۳۳:۴۱ سه شنبه ۴ مهر ۱۴۰۲

هافلپاف

هلگا هافلپاف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۱:۰۲ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۰:۰۸:۲۷ یکشنبه ۷ آبان ۱۴۰۲
از جایی که فکرش هم، زمان رو متوقف میکنه🌚
گروه:
کاربران عضو
هافلپاف
ایفای نقش
پیام: 29
آفلاین
هوا بشدت گرم بود خورشید انگار سخت تر از همیشه تلاش میکرد .
_آهههه این آفتاب لعنتی هم داره سر به سرم میزاره ،باید سریعتر برم فروشگاه ویزارد این آواتار داره کم کم اذیت کننده میشه!
هلگا سریعتر از همیشه راه می‌رفت تا به فروشگاه برسد ولی،آفتاب و شدت آن کلافگی های همیشگی خودش را به همراه داشت .
ده دقیقه بعد هلگا در ده قدمی مغازه ی ویزارد ایستاده بود ولی حتی توانش را نداشت که جلوتر برود ولی چاره چه بود؟غرغرکنان به راه افتاد
(صدای باز شدن در)_سلام
(اسکورپیوس که سخت مشغول ساخت آواتار بود به آرامی پاسخ داد)_سلام خوش اومدید
(نفس زنان وارد میشود)_من یه آواتار میخواستم
(صدا آشنا به نظر میرسید اسکورپیوس ،سربلند می‌کند)_اووه ،بانو هلگا خوش اومدید ،بله لطفا مشخصات آواتار رو بنویسید من الساعه در خدمتتون هستم
_ممنون مالفوی جوان،این روزها واقعا هوای گرم آدم رو خسته میکنه
_بله همینطوره بفرمایید اینجا میتونید بنویسید مشخصات رو(برگه ای به هلگا تحویل میدهد)
_بنظر کامل میاد من به شما میسپارمش(شروع به نوشتن می‌کند و مالفوی جوان به کار خود ادامه میدهد)

سوالات برگه از این قرار بود:
. سبک آواتارتون کدوم باشه؟
1) واقعی (مثال) 2) انیمه کارتونی ) انمیشینی (مثال)
واقعی
2. آواتار رنگی/سیاه و سفید باشد.(اگر میخواهید سیاه و سفید باشد سوال بعدی را جواب ندهید.)
رنگی
3. مشخصات آواتار:
رنگ چشم:کهربایی
رنگ مو:مشکی فر با لایه های موی قرمز
رنگ پوست: گندمی یا سفید
رنگ لباس: آجری یا عنابی

۴. مکان آواتار.(میخواهید در مکانی سر سبز یا جهنم باشد؟) به انتخاب خودتان توی قلعه ی هاگوارتز

۵. وسیله در دست! (مثل آواتار من که کیسه سکه داخل دسته.)
فنجان هلگا هافلپاف
۶. نوع لباس یا رنگ لباس دلخواه شما!
لباس های کلاسیک یا لباسهایی مربوط به جادوگران قرون وسطی

_تموم شد(برگه را رو به اسکورپیوس نگه میدارد)من به شما اطمینان دارم و میدونم تمام مالفوی ها کاری که بهشون سپرده میشه رو به با تمام وجودشون انجام میدند
_ممنونم لطف شمارو میرسونه
_کِی باید برای تحویل گرفتن آواتار برگردم؟
_من برای شما جغد ارسال میکنم
_ممنونم مالفوی جوان ،موفق باشی مطمئنم مثل پدرت آدم بزرگی میشی
_(اسکورپیوس لبخند میزند)خداحافظ بانو هلگا
_(هلگا در حالی که از مغازه بیرون میرود دست تکان میدهد،و لبخند میزند)خداحافظ مالفوی جوان


🦋💛

ما در سایه ها میجنگیم تا به روشنایی خدمت کنیم



پاسخ به: آواتار ويزارد
پیام زده شده در: ۱۶:۲۹:۵۱ یکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲

گریفیندور

لیلی اوانز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۸:۱۵ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۳:۰۹:۴۰ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲
از تهران
گروه:
کاربران عضو
گریفیندور
ایفای نقش
پیام: 9
آفلاین
لیلی بعد از مدت ها یادش افتاد که باید برود و سری به مغازه ی "آواتار ویزاردز" بزند. زود راه افتاد، لباس هایش را پوشید و به طرف مغازه حرکت کرد. آهسته در را باز کرد و ایزابل را دید که دارد با دقت سفارش هارا بررسی میکند. لیلی سلامی کرد و گفت :
اوه ایزابل! از دیدنت خوشحالم.
اسکورپیوس کجاست؟!
ایزابل با آسودگی جواب سلام لیلی را داد و گفت:
منم همینطور، اسکور انقدر سرش کار ریخته که رفته و من فعلا دارم به سفارش ها رسیدگی میکنم. اوه راستی، سفارشات آماده ست.
و با لبخندی دل نشین به حرف هایش پایان داد.
لیلی هیجان زده شد و آهسته آهسته جلو آمد. و ناگهان فریادی زد:
ایزابل مک دوگال! این اولین عکسیه که توش بهتر از خود واقعیم افتادم... باورم نمیشه، تو میتونی بدون چوبدستی جادو کنی. دستات جادو میکنن و چنین چیزی رو خلق میکنن.
و ناباورانه به آنچه که جلویش قرار گرفته بود خیره شد.
******
وای ایزابل واقعا معجزه کردی. بی اندازه ممنونم. ولی یه چیزی، یعنی کار اون لباس ها و جزئیات آواتار واقعی و باقی آواتار هارو خود اسکورپیوس انجام میده؟ چون واسه آواتار که حالتش واقعی بود یه سری مشخصات گفته بودم. اما باور کن عاشقش شدم، تو یه هنرمند به تمام معنایی.


Lily Evans;


پاسخ به: آواتار ويزارد
پیام زده شده در: ۱۴:۴۷:۲۲ شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲

ریونکلاو، مرگخواران

ایزابل مک‌دوگال


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۵:۰۹ یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱
آخرین ورود:
امروز ۰:۰۲:۰۵
از حدشون که گذشتن، از روی جنازشون رد میشم...!
گروه:
مرگخوار
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
پیام: 110
آفلاین
ایزابل از داخل مغازه نظاره گر گفت و گوی اسکورپیوس و لیلی بود.
اسکورپیوس جلو آمد و رو به ایزابل گفت:
- امروز خیلی کار سرمون ریخته ایزا

- کار تو بیشتر از من طول میکشه اسکور ... درست کردن آواتار واقعی که کاری نداره واسه من

پس از آن دست به کار شد. اما به همان نام و نشان، سه ساعت مشغول بود.


------------------
سلام لیلی عزیز.
ممنون که مغازه ما رو انتخاب کردی.

با توجه به جزئیاتی که گفتی، من یه آواتار واقعی برات درست کردم که امیدوارم همون چیزی باشه که مد نظرته. اگر که مشکلی بود یا خواستی درش تغییری ایجاد کنی، پیام شخصی بفرست تا هرچه زودتر رسیدگی کنم.

یه نکته دیگه: بقیه آواتار ها رو اسکورپیوس زحمت میکشه و درست میکنه ... شاید یه مدت کوتاه طول بکشه اما حتما رسیدگی میشه.

اینم آواتار شما.




پاسخ به: آواتار ويزارد
پیام زده شده در: ۰:۱۰:۴۴ شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲

گریفیندور

لیلی اوانز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۸:۱۵ سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۳:۰۹:۴۰ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲
از تهران
گروه:
کاربران عضو
گریفیندور
ایفای نقش
پیام: 9
آفلاین
لیلی همان موقع که فهمید اسکور مغازه‌ی آواتار را گشوده است، به سمت او هجوم آورد و اسکور که از رفتار غیر طبیعی لیلی کمی تعجب کرده و ترسیده بود عقب عقب رفت. لیلی قبل از اینکه به او برخورد کند ایستاد، نگاه شرمگینی انداخت و شروع به صحبت کرد.
لیلی : سلام اسکور:) برای سفارش آواتار اومدم...
اسکورپیوس : اوه، سلام لیلی. خب، به چی نیاز داری؟!
لیلی : نیاز شدید به آواتار.
لیلی خنده ی کوتاهی کرد.
لیلی : سه آواتار رنگی، با موهای قرمز و چشم های آبی/سبز، پوست سفید، و لبهای قرمز/صورتی. به سه تا آواتار نیاز دارم...
اسکورپیوس: مشکلی نیست لیلی:) یه کم بیشتر توضیح میدی؟
لیلی : البته! یکی از آواتار ها واقعی، اون یکی انیمیشنی، و آخری انیمه ای باشه. لباس ها مجلسی، ردای کوییدیچ، و ردای هاگوارتز باشه. و خیلی مهمه که آرم گریفیندور رو فراموش نکنی. روی ردای کوییدیچ و ردای اصلی حتما آرم رو بزن. و اینکه رنگ لباس مجلسی با خودت، فکر می‌کنی چی بهم میاد؟! توی اون عکسی که ردای کوییدیچ پوشیدم دستم جارو باشه، توی عکسی که ردای هاگوارتز پوشیدم کتاب و توی اون عکسم با لباس مجلسی یه گربه ی مشکی با چشم های سبز باشه. و اینکه تو عکسی که ردای کوییدیچ پوشیدم تو زمین کوییدیچ، تو عکسی که ردای هاگوارتز پوشیدم سرسرای اصلی، و تو عکسی که توش لباس مجلسی پوشیدم توی عمارت قشنگ باشم.
اسکور که با شنیدن توضیحات یادداشت میکرد و بعد از شنیدن هر چیز آرام سر تکان میداد گفت :
وای... پس خیلی کار سرم ریخته.
لیلی خندید و گفت :
شرمنده ولی واقعا نیاز دارم زود آماده بشن. راستی؛ پولشون چقدر شد؟
اسکورپیوس : نه مشکلی نیست لیلی.
لبخند دندان نمایی زد و ادامه داد :
چهل گالیون.
لیلی پول را حساب کرد و اسکورپیوس گفت :
ممنون از خریدت!
لیلی : به امید دیدار.
و لبخندی زد و خارج شد.


ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۴۰۲/۷/۱ ۰:۲۱:۳۶
ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۴۰۲/۷/۱ ۱:۳۷:۳۹

Lily Evans;


پاسخ به: آواتار ويزارد
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱:۰۰ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲

اسلیترین، مرگخواران

دوریا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۵ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
امروز ۷:۲۸:۱۶
از میان قلب مچاله‌ي شده‌ی خوانندگانم
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
گردانندگان سایت
ناظر انجمن
مترجم
پیام: 278
آفلاین
دوریا در فروشگاه آواتار ویزارد را باز کرد و سرش را داخل برد. اسکورپیوس را دید که دستمال پارچه‌ای هفتادمش هم از عرق خیس شده و آن را به گوشه‌ای انداخت.
-مثل اینکه آواتارهام آماده‌ن!

اسکورپیوس نیم متر به هوا پرید و با نگرانی به دوریا نگاه کرد که دوان دوان به سمت میز کار می‌آمد تا آواتارهایش را ببیند. اگر بار دیگر دوریا حرفی می‌زد قطعا او را طلسم می‌کرد و ورودش را به فروشگاه تا ابد ممنوع می‌کرد. دوریا آواتارها را برداشت و به محض دیدن آن‌ها چشمانش تبدیل به دو قلب بزرگ شد.
-خیلی خوووووبن!

اسکورپیوس نفس راحتی کشید و روی صندلی ولو شد.
***
اسکور! خیلی خوب شدن مرسی ازت! واقعا دوستشون دارم.
ولی فکر نکن این آخر کاره! من به زودی میام تا از بقیه‌ی سبک‌ها هم بهت سفارش بدم! پس اگه می‌خوای ورودم رو ممنوع کنی، بهتره سریعتر اینکارو بکنی!



The Vampire Masquerade
You are NOT the main character in everybody's story
*
Il n'existe rien de constant si ce n'est le changement
*
Light is easy to love
Show me your darkness


پاسخ به: آواتار ويزارد
پیام زده شده در: ۱۳:۳۶:۳۴ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲

اسلیترین، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

اسکورپیوس مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۱ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۰
آخرین ورود:
دیروز ۹:۲۶:۲۶
از دست حسودا و بدخواها!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ایفای نقش
ناظر انجمن
پیام: 203
آفلاین
اسکورپیوس در حالی با خستگی عرق هایش را پاک میکرد مشغول آماده کردن آواتار ها شد. هنوز اول کاری دو مشتری آمده بودند و اینطوری سرش را مشغول کرده بودند و او را به تکاپو انداخته بودند.

سفارش های دوریا را با تردید نگاه کرد امیدوار بود او از آواتار های او خوشش بیاید چرا که او مدت بسیار زیادی را مشغول طراحی کردن آواتار دوریا کرده بود و ویژگی هایی را به او اضافه کرده بود تا آواتارش را زیبا تر کند و از طرفی دیگر آواتار هیزل را نگاه کرد. دختران ریونکلاوی سخت پسند بودند و اسکورپیوس باید آواتار خوبی را هم به او تحویل میداد پس دست بکار شد و آواتار را برای مشتری ها آماده کرد.

***



دوریا امیدوارم از آواتار هایی که برات دست کردم لذت ببری! نشستم و با توجه به نکاتی که گفتی دو تا آواتار برات آماده کردم.
آواتار اولی و آواتار دومی

و اما تو هیزل!

اولی!
دومی!
سومی!
چهارمی!

اینا با لباس آبی درست کردم بخاطر اینکه ریونی هستی و بقیه ویژگی ها رو هم طبق میل خودت درست کردم. پشت دوتا هم هاگوارتز رو گذاشتم. امیدوارم خوشت بیاد.








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.