خلاصه: مرگخوارا با شناسه دارکر وارد سایت جادوگران شدن. داشتن فرم ورود به مرگخوارها رو پر میکردن که معجون هکتور می ریزه روی لپتاپ. حالا هم باید بره دنبال یه لپتاپ جدید.***
- من لپتاپ از کجا پیدا کنم بلا؟
هکتور درحالی که با غصه به بلاتریکس نگاه میکرد این رو گفته بود. بعد دستش رو به طرف لپتاپ دراز کرد تا برش داره. بلاتریکس که دید هکتور میخواد از زیر کار در بره بلند داد میزنه:
- دست بهش نزن!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfdb412c85f.gif)
برو از هرجایی میخوای اون لپتاپ رو پیدا کن. وگرنه...
گابریل یکم اونور تر وایساده بود و داشت به دعوا کردن بلاتریکس و هکتور نگاه میکرد. با خودش فکر کرد اگه لپتاپ درست بشه دیگه بلاتریکس هکتور رو دعوا نمیکنه. پس تصمیم گرفت خودش دست به کار بشه و لپتاپ رو تعمیر کنه.
اما گابریل نمیدونست که باید چطوری اینکار رو انجام بده. یکم به ذهنش فشار آورد. اما به نتیجه ای نرسید. پس یکم بیشتر به ذهنش فشار آورد. بعد چند دقیقه، گابریل اونقدری به ذهنش فشار آورد که مغزش با عصبانیت داد زد:
- بابا تمیزش کن! معجون رو از روی لپتاپ تمیز کن. منم بیخیال شو!
گابریل که به سختی به نتیجه رسیده بود، دنبال چیزی گشت که بتونه باهاش لپتاپ رو تمیز کنه. یکم که اطراف رو نگاه کرد، روباهی رو دید که کنار تلما وایساده. به نظرش دم نرم و گرم روباه، واسه تمیز کردن لپتاپ مناسب بود!
پس یواشیواش جلو اومد و نزدیک تلما و روباهش شد. تلما کت حواسش به عصبانیت بلاتریکس بود، متوجه گابریل نشد. گابریل هم از فرصت استفاده و روباهش رو از پشت بغل کرد. بعد بدون اینکه کسی بفهمه از پشت جمعیت رد شد و لپتاپ رو برداشت.