عزيزان
اگر اينها در قدح باشند كه نيازي به پشت درخت رفتن و يواشكي نگاه كردن نيست....هست؟
منم اول پيش خودم گفتم همينه ..دارن ميرن يه اتفاقي رو ميبينن...ولي چرا يواشكي؟
به نظر من كاملا در زمان حال اين اتفاق داره رخ ميده....
پس بيخال قدح شين.....
دامبلدور داره چي رو ميگيره؟چاقو رو؟من فكر نكنم چاقو نماد خفن بودن باشه...كلا فكر نكنم نماد باشه...در اينجا...اتفاقا يه چيزي كاملا مشخصه.....
ببينين...عزيزان....حتما طراح يه قصدي داشته كه اون كلبه و هر و دامبلدور رو اينجوري بكشه كه مثلا دامبلدور به كلبه نگاه نكنه
بيشتر داره به درخت نگاه ميكنه
قضيه زخم هم كاملا مشخص شده...پس بيخايل شين...
من از قيافه هري فهميدم كه خيلي هيجان داره...مثلا هيجان براي اينكه دامبلدور با دستش كه دراز كرده يه كاري كنه و يا يه چيزي رو بگيره......
يه چيزه باحال....زياد روش فكر نكنين...اين مرده فاج نيست؟
جيمز پاتر جان.....اگه دقت كني پشت زمينه جايي كه هري و دامبلدرو هستن جلوتر از پشت زمينه اون كلبه هست...
به نظر من اون دو تا به هم ربط دارن ولي با هم نيستن...يعني اين طراح دو تيكه كه به هم ربط دارن رو كنار هم گزاشته و بساري زيبا با يك درخت اونارو به هم ربط داده....يعني شايد اين درخته هم تو اونجا باشه..هم تو اونجا...(كدوم جا؟همون جا...
)
ببينين...اگر دقت كنين تمام فضا رو يه رنگ سبز پر كرده....يا وبدمورت اونجاست(كه نيست)يا يه چيزي از قدرت اون و يا چيزي كه به اون ربط داره و يا و يا سالازار...
شايد سالازار يه كلبه در جاهاي حفن جنگل داشته باشه...
قربون همه...سرژ منافق