مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم میرساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامهریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیتهای شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.
در واقع دامبلدور نمیخواسته که این کارو انجام بده ( یعنی اسنیپ رو بکنه معلم دفاع ). اون مجبور بوده که اسنیپ رو معلم دفاع در برابر جادوی سیاه کنه تا اسلاگهورن بتونه معلم معجون سازی بشه .
دامبلدور از سال پنجم مشغول انجام کارها و برنامه ریزی برای هری بوده . میتونیم بگیم که , واقعا دامبلدور تمام این اتفاقات رو حدس زده بوده ! ( البته با توجه به شواهد )
اسلاگهورن فقط معجون ساز بوده ولی اسنیپ در باره ی جادو سیاه چیزای زیادی میدونسته .
دامبلدور هم به اون خاطره نیاز شدیدی داشته و برای همین باید اسلاگهورن رو وارد مدرسه میکرد . در نتیجه اسنیپ این وسط به ارزوش رسید ..
سلام.
من میگم چون دامبلدور از طرف اسنیپ تحت فشار بوده!! یعنی دلیلی نداشته که اسنیپ رو بپیچونه. از طرفی اسلاگی پیر رو آورده بوده که معلم معجون سازیش کنه. پس دلیلی نداشته که سنیپ رو معلم نکنه!!!
در مورد مرگ آلبوس هم من میگم نمرده. بلکه با ترفندای خودش یا جاودانه شده یا این ترفندارو به اسنیپ یاد داده!! به هر حال اسنیپ هم نشون داد که مخترع طلسم خوبیه!!!.
دامبلدور برای دومین بار به طور وحشتناکی نشان داد که اعتمادهای بیجائی به بعضی اشخاص میکند ....حتما اولیشو یادتون میاد!!!اعتماد دامبلدور به دشمن اصلی خودش یعنی ولدمورت که خود او باعث شد پای تام به هاگوارتز باز بشه و سنگ بنای اصلی قدرتمند شدنش را در آنجا بنا بگذارد
اگر یادتون باشه در قسمت جنگ دامبلدور با ولدمورت در کتاب پنج داخل وزارتخانه آورده شده که دامبلدور طلسمی را به سوی ولدمورت روانه میسازد ولی لرد سیاه با استفاده از سپر مخصوصی که ایجاد میکند مانع اصابت آن به خودش میشود!و البته پس از برخورد طلسم به سپر صدای مهیبی شنیده میشود سپس مضمون سخن ولدمورت خطاب به ولدمورت این است که:اینقدر بدی در وجودت نیست که بتوونی منو بکشی! از اینجا نتیجه میگیریم به احتمال نود درصد دامبلدور از آوداکداورا استفاده کرده! که البته خودشم در ادامه تائید میکنه و با کنایه میگه:اعتراف میکنم که کشتن تو برای من کافی نیست!
Dumbledore flicked his own wand: the force of the spell that emanated from it was such that Harry, though shielded by his golden guard, felt his hair stand on end as it passed and this time Voldemort was forced to conjure a shining silver shield out of thin air o deflect it. The spell, whatever it was, caused no visible damage to the shield, though a deep, gong‐like note reverberated from it ‐ an oddly chilling sound.
`You do not seek to kill me, Dumbledore?ʹ called Voldemort, his scarlet eyes narrowed over the top of the shield. `Above such brutality, are you?ʹ
ʹWe both know that there are other ways of destroying a man, Tom,ʹ Dumbledore said calmly, continuing to walk towards Voldemort as though he had not a fear in the world, as though nothing had happened to interrupt his stroll up the hall. `Merely taking your life would not satisfy me, I admit