هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۵۳ شنبه ۷ تیر ۱۳۹۳
#11
نام: استیو لئونارد

گروه : هافلپاف

جنسیت: مرد

نژاد : نیمه خون آشام (Half-Vampaneze)

سن : 15

خون : اصیل

پاترونس : تک شاخ

نوع چوب جادو: موی تک شاخ ، ریسه قلب اژدها ، چوب بلوط ، پر ققنوس ، مناسب برای دوئل ، 30 سانتی متر

نوع چوب جارو : تک شاخ آتشین 3000

حیوان خانگی : گرگ

قد : متوسط

مو : مشکی

رنگ چشم : بنفش

ویژگی ها : بی رحم ، عصبانی ، شجاع ، انتقام جو ، عاشق خون و عاشق مکیدن خون مردم تا آخرین قطره و کشتنشون ، قدرتمند ترین خون آشام (vampaneze)


داستان زندگی :

استیو یک پسر سرتغ بود و هر جا میرفت جهنم به پا می کرد و با بچه ها دعوا می کرد و از مغازه ها هم دزدی می کرد و حتی وقتی بچه بود و در کالسکه بود یک چوب نوک تیز پیدا میکرد و به خانم هایی که از کنارش رد می شدند میزد.همه از استیو بدشان می آمد و از او میترسیدند غیر از یک نفر، دارن شان.
فامیلی واقعی استیو لئونارد بود اما بچه ها به او لئوپارد میگفتند .
دارن دوست صمیمی استیو است و تنها کسی است که با او دوست است .آنها اولین بار همدیگر را در مونت سوری دیده بودند و از همانجا دوست های صمیمی هم شده بودند .
استیو خلق و خوی تندی دارد و وقتی عصبانی می شود همه چیز را پرت می کند .
مادر استیو بخاطر کار هایش او را چند باری پیش روانشناس برده بود تا به او کمک کنند رفتارش را کنترل کند ولی فایده نداشت و او هر روز در حیاط مدرسه ماجرا درست می کرد و حتی اگر کسی از او بزرگتر و قوی تر بود هم با او طرف نمی شد .
استیو حق داشت ، از وقتی چشم باز کرده بود پدرش را ندیده بود و مادرش هم از استیو خوشش نمی آمد و به او اهمیت نمی داد و او هیچ کس را نداشت و حق داشت با بقیه اینطور رفتار کند ، تنها کسی که او داشت دارن بود .
یک روز که استیو و دارن در بیرون از مدرسه بودند یک کاغد پیدا کردند که رویش نوشته بود سیرک عجایب و درونش توضیحاتی راجع به سیرک داده بود . آنها تصمیم گرفتند شب مخفیانه از خانه بیرون بروند و به سیرک بروند.
وقتی به آنجا میرسند با پرداخت پول بلیط میگیرند و داخل می شوند و از نمایش های آنها لذت میبرند تا این که نوبت آخرین نمایش رسید .
شخصی با مو های نارنجی و زخمی در صورتش با سرعتی باور نکردنی به سالن آمد و با عنکبوت عجیبش شروع به اجرای نمایش کرد .
دارن عاشق عنکبوت او شده بود . اما استیو از وقتی آن مرد که اسمش لارتن کرپسلی بود دیده بود قیافه اش تغیر کرده بود و حالتی عجیب به آن مرد نگاه می کرد . وقتی آن مرد در حال اجرای نمایش بود استیو در گوش دارن گفت :
من قبلا عکس این را در یک کتاب دیده ام اون انسان نیست ، اون یک خون آشامه .
بعد از تموم شدن نمایش استیو به دارن میگه به خونه برو من کاری دارم و دارن هم قبول میکند اما به خانه نمیرود مخفیانه وارد اتاق کرپسلی می شود و عنکبوتش را می دزدد و هنگام خروج استیو را می بیند که از آن خون آشام در خواست میکند تا او را نیمه خون آشام کند و لارتن بعد از تست کردن خون استیو می گوید که خون تو وحشی است و تو هیچ وقت نمی توانی خون آشام شوی چون اگر شوی همه را می کشی و قاتلی وحشی میشوی .
استیو با شنیدن این حرف می گوید : یک روز تو را پیدا میکنم و خودم میکشمت و با خنده از سالن میرود . فردایش دارن به استیو عنکبوت را نشان میدهد اما عنکبوت استیو را نیش میزند و اگر به استیو پادزهر ندهند او میمیرد . دارن به پیش لارتن کرپسلی بر میگردد و از او میخواهد تا پادزهر عنکبوتش را به استیو بدهد .
لارتن قبول میکند اما میگوید تو هم در عوض باید نیمه خون آشام و دستیار من شوی . دارن قبول میکند و نیمه خون آشام میشود و در عوض لارتن هم استیو را نجات میدهد . دارن شب به خانواده اش میگوید که چقدر دوسشان دارد و ... و در نیمه های شب لارتن گردنش را میشکند و او را از پنجره به بیرون می اندازد تا خانواده اش فکر کنند که دارن مرده است .
استیو زمانی که سر تابوت دارن میرود متوجه علایمی روی انگشتان دارن میشود که نشان میدهد دارن نیمه خون آشام شده و استیو فکر می کند که دارن به او خیانت کرده و از کرپسلی خواسته تا استیو را خون آشام نکند تا خودش خون اشام بشود و از آنجا این دو برادر خونی ، دشمنان خونی هم می شوند .
زمانی که لارتن دارن را از قبر بیرون میاورد ، استیو دارن را میگیرد و تهدید میکند که وقتی بزرگ شد دارن را می کشد و از او انتقام میگیرد و به حرف های دارن که میگوید من بخاطر تو اینکار را کردم گوش نمی دهد .
بعد هم یک خون اشام وحشی و خون خوار استیو را نیمه خون آشام میکند چون خون او وحشی بود
و میتوانست ارباب خون آشام های وحشی و خونخوار باشد .
از آن طرف هم دارن شاهزاده خون اشام ها شده بود و استیو در حال جمع کردن ارتشی برای حمله به خون آشام ها و نابودیشان و از همه مهمتر انتقامش از دارن بود.
در آخر استیو ، لارتن کرپسلی را می کشد و دارن استیو را و استیو دارن را . اما یک نفر به نام تال زمان را به عقب بر میگرداند و دارن که هنوز زنده و نیمه جان است به دوران بچگیش بر میگردد ، به زمانی که رفت تا حرف های استیو و کرپسلی را گوش دهد . دارن خودش را میبیند و برای جلو گیری از تکرار این ماجرا عنکبوت را از خود کوچکش میگیرد و خودش را میترساند و دارن کوچولو فرار میکند و دیگر حرف های استیو راجع خون آشام شدن را نمی شنود و عنکبوتی هم نیست که استیو را نیش بزند و در نتیجه دارن با خانواده اش به خوبی زندگی میکند و استیو تنها کسی است که دوباره خون آشام وحشی میشود و ارتشی برای نابودی خون آشام ها جمع میکند .

فرق خون آشام (vampire ) و خون آشام وحشی ( vampaneze ) در این است که خون آشام عادی
( vampire ) فقط مقداری از خون انسان ها را می مکند تا زنده بمانند و انسان ها را نمی کشد اما خون آشام وحشی (vampaneze ) انسان ها را میکشند و تمام خونشان را می مکند .

تأیید شد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۷ ۱۷:۱۰:۰۲

:bat:
تو فیلما پسره میره خارج بعد 20 سال برمیگرده اتاقش بدون تغییر میمونه!



خواستم بگم اینا دروغه!

من سه روز با دوستام رفتم اردو برگشتم بابام اتاقمو کرده بود انباری!


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.