هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (آگوستوس.پای)



Re: تالار جشن ها (بالماسکه ی سابق)
پیام زده شده در: ۱۴:۳۱ یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۹
فلش بک، همان شب بعد از جشن اخر هفته، دفتر بخشدار هاگزمید

- آقای کینگزلی... شما دیگه دارید زیاده روی میکنید! کدوم حمله، کدوم نشان؟!!

- اما ... اون نشونه ها...

- ببینید، نه چیزی دزدیده شده و نه به کسی آسیبی رسیده... مطمئن باشید که این فقط یه شیطنت کودکانه بوده و بس! شما زیادی به موضوع حساس شدید!

شکلبولت با ناراحتی سرش را تکان داد. گرچه بنظر نمی رسید که قانع شده باشد با این وجود برخاست و بعنوان خداحافظی دستش را به سوی پای دراز کرد.

- بسیار خب... من فکر میکنم گفته های شما درستند و من... شاید حق باشماست من زیادی به موضوع حساس شدم.

پای نیز از روی صندلیش بلند شد و با لبخند گرمی دست کینگزلی را فشرد و افزود

- البته این موجب افتخار من و اهالی هاگزمید است که افرادی چون شما شب و روز به فکر اسایش مردم هستند. بازم متشکرم.

کینگزلی شکلبولت با چرخشی سریع و نرم به سمت در اتاق کار رفت و بدنبال او پای با همان لبخند او را مشایعت کرد.

- خداحافظ

- باز هم به ما سر بزنید.
.
.
.
برای مدتی کوتاه سکوت کاملی در اتاق حاکم شد. آگوستوس متفکرانه، برای لحظاتی به در ی که کینگزلی از آن خارج شده بود، نگریست.

- خوبه... تا حدی آروم شد.

و به دنبال این جمله لبخندی نه چندان خوشایند چهره فربه آگوستوس را پوشاند.

همان لحظات خارج از ساختمان اداری هاگزمید

- گینگزلی با قدمهای بک نواخت از ساختمان خارج شد و به سمت گوشه دیگر خیابان جایی که گودریک منتظر او بود شتافت.

- بقیه بچه های گروه ضربت کجان؟

- سر پست هاشون. خب پای چی گفت؟

- اصرا داشت که اون اتفاق یه بازی بچه گانه بوده!

مکثی کرد.

- با این حال من هنوز قانع نشدم، بهتره چند شبی اینجاها مراقب باشیم. ممکنه گروه اوباش تنها خواسته باشن ما رو گمراه کنن یا... نمی دونم اگه بخوایم منصف باشیم کار دیشبشون عجیب بود! نه دزدی، نه ادم ربایی و نه هیچ چیزه دیگه ای...

هر دو با هم به سمت خیابان فرعی به حرکت درامدند که کینگزلی بار دیگر ایستاد و سپس به آرامی به سمت پنجره روشنی که احتمالا دفتر کار بخشدار بود نگاه کرد و زمزمه وار گفت: به آسکورپیوس بگو یه چشمش هم به بخشدار باشه.

- بخشدار؟!!

- فقط محض احتیاط.


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۶ ۱۶:۰۴:۰۸

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۲۰:۳۱ پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۹
و اینگونه شد که لرد پس از شام با مرگخوارن اسلیترین راهی خانه شد.

تالار اسلیترین

- نفر بـــــــــــــــــــــــعدی... هووم... کجا ایوان! فکر کردی ارباب کورِ! ... یالا بشمار، 50 تا کروشیو که شد اعلام کن!... کروشیــــو 1... کروشیـــــــــــو 2 ...

- اوه...کشتیشون نوه اییَم! آخه مگه اینا چکار کردن؟!!

این دهمین باری بود که سالازار از لرد سیاه این سوالِ بدون پاسخ را می کرد.از زمانی که وارد تالار شده بود تا ا« زمان تنها کاری که کرده بود کروشیو کردن بود.

سالازار متعجب از رفتار نوه اش، به جمع مرگخوارن درب و داغان شده اسلیتر که یکی پس از دیگری بر روی زمین می افتادند نگریست.

- کروشیــــــــــــــــــــــــــــــــــو 49...کروشیـــــــــــــــــــــــــــــــــــو 50!

سرانجام لرد سیاه با به پایان رساندن مجازات اخرین فرد گروه، روی صندلی مار نشان اسلیتر نشست و کمی از معجون آرامشی که اسنیپ تهیه کرده بود، مزمزه کرد تا نفسش به حالت عادی برگردد.

بالاخره به حرف آمد و گفت:
- برای امشب کافیه! حالا خوب گوشاتونو باز کنید، می خوام تا 72 ساعت یه خونه... نه... یه کاخ با این ویژگی ها بسازید:

مجلل، ضد مشنگی، سبز رنگ، ضد نقشه برداری، دارای اتاقای فراوون، دخمه و سرداب در حد لزوم، اتاق بازی و خواب برای ناجینی... و اوه بله یه اتاق خواب و بازی دیگه برای باسیلیک، دوتا طویله یکی برای تسترال و حونورهای مورد نیاز و یکی هم برای ... برای ... مواقع ضروری و....

دو ساعت بعد

- ... رنگ روکش دمکنی هام سبز خال خالی باشه و پاتیلشم نقره ای درخشان! خب فکر کنم کافی باشه... حالا که دونستید من چی میخوام، می تونید...

لرد به جمع ولو شده بر زمین نگاه کرد.

دو ساعتی میشد که مرگخواران بی هوش بودند و تنها شنوده اش( سالازار ) هم خوابش برده بود!

- هووم... فکر کنم دُز کروشیوهام بالا بوده

اکنون 20 مرگخوار اشو لاش شده روی دستش مانده بود و فردا هم باید خانه خاله اش را می ساخت. ظاهرا تنها آستوریا جان سالم بدر برده بود!

حالا باید چکار میکرد؟


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۳ ۲۰:۳۹:۳۳
ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۴ ۸:۵۰:۰۴

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: کتاب سوم کو؟ زندانی آزکابان رو میگم!
پیام زده شده در: ۱۸:۳۷ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹
درودی دوباره

بله ممنون... صبح که رفتم توی وبلاگ،نوشته های سمت راست بالا نمیومد. الان که بهش سر زدم وبلاگ رو کامل دیدم. کلا اشکال در سرور بود.

ممنون.


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ ۱۸:۴۷:۵۷

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: کتاب سوم کو؟ زندانی آزکابان رو میگم!
پیام زده شده در: ۱۱:۵۴ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹
درود

من وارد وبلاگی که معرفی کردی شدم، منتها چیزی برای دانلود کردن نبود!


When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: موزه جادو و تاریخ جادوگری
پیام زده شده در: ۱۱:۳۷ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹
خلاصه ماجرای n پست خورده!

ارنی مک میلان نگهبان اصلی موزه جادو و تاریخ جادوگری هاگزمید هنگام گشت زنی متوجه مفقود شدن وسایل تاریخی و ارزشمند موزه می شود، بنابراین به سرعت بدنبال عاملین این جرم می گردد و تصادفا موفق به دستگیری دو دزد به نام های ماندانگاس فلچر و دزد بی نامی(؟) می شود، اما پس از بازجویی متوجه می گردد که اینان دزدان اصلی نیستند.

جستجو آغاز و دو دزد خلع سلاح شده هم مجبور به همکاری با ارنی می شود. سرانجام در یکی از دستشویی ها هر سه با مومیایی مواجه می شوند که وسایل دزدیده شده را به همراه اجسادی- احتمالا نگهبانان دیگر- از طریق توالتی با کشیدن سیفون به ناکجا آبادی در زیر زمین می فرستد.

مومیایی متوجه آن سه می شود و سعی می کند تا آنها را هم بکشد. در این گیر و دار، دزد دوم گرفتار می شود، اما ارنی و ماندانگاس موفق به فرار می شوند.

با این حال کنجکاوی ارنی و حرص به طلای ماندانگاش باعث می شود که آنها از فرار کردن منصرف شوند.

با جستجو سرانجام آن دو از راه دیگری سر از مکانی در آورند که ظاهرا برای پارتی سالیانه مومیایی ها آماده شده بود.

در انجا ارنی و فلچر با دیدن جنازه های متعدد که در لابه لایه جواهرات خود نمایی می کردند، می ترسند و تصمیم به فرار از آن محل را میگیرند.

در همان زمان دزد دوم – که با پیدا کردن چوب جادویی و با بکار بردن طلسم سیاهی، در هیبت یک مومیایی - موفق شده بود خودش را از چنگ مومیایی ها خلاص کند، به آن دو برخورد می کند.

حال هر سه نفر در یک فکر هستند و آنهم فرار از آن مکان جهنمی هستند...
-------------------------------------------------------------
پ.ن: لطفا این قضیه سوسک آبی را فراموش کنید! ممنون


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ ۱۱:۴۸:۰۰

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: دفتر اساتيد
پیام زده شده در: ۱:۲۹ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹
درود

بابا پروفسور، استاد اسکورپیوس!

فکر می کنم در مورد امتیاز داده شده به من اشتباه شده:

نقل قول:
اصولا ما خون خالص ها وسایل زیبا و قیمتی زیاد داریم. بالاخره هرچی نباشه نسل ما قدمت داره!!! حالا تصور کنید یه برقک رو بیارن توی اینجور خونه ای چه اتفاقی میفته؟ جواب بسیار روشنه برقک از شدت ذوق و خوشبختی ناگهانی که بهش رو اورده و اینکه نمی دونه اول به سمت کدوم شی براق بره، در دم سکته میکنه!


من در عین طنز به جواب سوالتون پاسخ صحیح دادم،البته که من میدونم که به خاطر علاقه شدید برقک به لوازم براق خونه رو زیرو رو میکنه( خودم این قسمت رو در فرهنگ هری پاتر ترجمه کردم!)

اما چرا جواب رو اینجوری دادم برای اینکه پاسخ در اون صورت همه تکراری میشدند! که این اصلا جالب نیست. ( با توجه به اینکه هاگوارتز یه مکان برای رول زدنه!)

نقل قول:
در مورد جدا کردن برقک از سر کینگزلی یک رول طنز بنویسید!...


نقل قول:
دور سرش لایه ی کلفتی از باند بود، دو ساعت طول کشیده بود تا مادام پامفری توانسته بود با انواع معجون های سستی و آرامش، برقک چسبیده به سر کینگزلی را جدا کند. هنوز سرش درد میکرد اما دردی بدتر از ان در وجودش بود.


چطور من توضیح ندادم!؟؟

در کل کلاس جالبی داری اما به شخصه اگه می دونستم قراره اینجوری امتیاز بدی، نمی پستیدم!


When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۰:۵۹ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹
جلسه دوم

- که اینطور!

پروفسور پای درحالیکه در میان میزها می گذشت، این جمله را ادا کرد. همه مضطرب به استاد خشمگین که لحظه به لحظه عصبی تر میشد با وحشت نگاه می کردند.

- خب... روفوس...به من بگو ما معمولا معجون هامونو توی چی درست می کنیم؟

- ااام... بله استاد؟!!

- گفتم معجونها رو توی چی درست میکنیم؟

- درون پات...پاتیل قربان.

- درون پاتیل... خوبه... خوبه... آیا پاتیل شباهتی به قابلمه داره؟

روفوس وحشت زده به سرعت سرش را به علامت نه حرکت داد.

- پس چرا تو... و همچنین تو ویزلی و... توی تکلیفاتون نوشتین قابلمه... هان؟

و ناگهان تن صدای استاد بالا رفت:

- شماها اسم خودتونو میذارین جادوگر! وقتی نمیدونین معجون هاتونو توی چی درست می کنید!

و با شدت تکالیف دانش آموزان را روی میز استاد کوباند.

- قابلمه هان! یعنی شماها هنوز نمی دونید که توی پاتیل معجون درست می کنن نه توی قابلمه!

-

- بسیار خب، اینبار و فقط اینبارو نادیده می گیرم اما وای به حالتون اگه تکلیف های بعدیتون این شکلی باشه! خوب چرا به من زل زدید! زود کاغذهاتونو بیارین بیرون و مطالب درس جدیدی که می خوام بهتون بدمو یاداشت کنید!


درس دوم: پودر ایجاد کننده زگیل (Wartcap powder)

این ماده که بصورت پودر سیاهرنگی در انفیه دان های مخصوص نگهداری میشه، باعث ایجاد زگیل و پوسته پوسته شدن بدن میشه. ممکنه در نظر اول این پودر کاربردی جز آسیب زدن نداشته باشه اما خوبه اینو بدونید که از این پودر به صورت مرهم در درمان آبله اژده هایی حاد استفاده میشه که البته با درد فراوانی هم همراهه!

تهیه این پودر بسیار سخت و دشواره، مخصوصا در مرحله آخر ساخت این ماده که باید از طلسم منجمد کننده برای تبدیل کردن معجون درحال جوشش (سرخ رنگ) به پودر سیاه رنگ و گَردی شکل، استفاده کرد.

علت استفاده از شکل پودری این معجون اینه که برای درمان آبله به چیزی حدود 2/1 پاتیل شماره 2 از این معجون نیازه و خب از اونجاییکه خوردن و یا مالیدن این حجم از این معجون در هر نوبت امکان پذیر نیست، از شکل پودری اون استفاده میشه.

بسیار خب تا همینجا برای امروز کافیه!

برای جلسه بعد به این سوالات با دقت جواب بدید:

1- مواد اولیه این معجون چه چیزهایی هستند؟ نحوه درست کردن این معجون چگونه است؟ ( 15 امتیاز)

2- از اونجاییکه این پودر به شدت ناپایداره، چه نکاتی رو باید برای نگهداری معجون در نظر گرفت؟ ( 3مورد) (6 امتیاز)

3- در صورتیکه این پودر تصادفا روی پوست بدن ریخت، چه اقداماتی را باید برای درمان انجام داد؟ (2 مورد) (4 امتیاز)

4- از این پودر چه استفاده هایی میتوان کرد؟حداقل دو مورد( در اینجا اجازه دارید جواب های شرارت آمیز هم بدهید!) (5 امتیاز)


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ ۱:۵۱:۰۳
ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ ۸:۴۲:۲۳

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۰:۴۶ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹
امتیازات جلسه اول درس معجون سازی:


گریفیندور:19

روبیوس هاگرید: 29
آشا: 28


هافلپاف: 28

1. نیکلاس استبنز: 29
2. رز ویزلی: 25
3. روفوس اسکریم جیور: 29


راونکلاو: 0
بدون شرح!


اسلیترین: 10

دراکو مالفوی: 29


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ ۱:۴۶:۱۹

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۰:۴۲ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹
امتیازات جلسه اول درس معجون سازی:

گریفیندور:19

روبیوس هاگرید: 29
آشا: 28


هافلپاف: 28

1. نیکلاس استبنز: 29
2. رز ویزلی: 25
3. روفوس اسکریم جیور: 29


راونکلاو: 0
بدون شرح!


اسلیترین: 10

دراکو مالفوی: 29


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ ۱:۴۲:۲۷
ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ ۱:۴۹:۱۰

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۰۹ چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۹
1.چرا برقک رو توی خونه نگه نمی دارن؟(5 نمره)

اصولا ما خون خالص ها وسایل زیبا و قیمتی زیاد داریم. بالاخره هرچی نباشه نسل ما قدمت داره!!! حالا تصور کنید یه برقک رو بیارن توی اینحور خونه ای چه اتفاقی میفته؟ جواب بسیار روشنه برقک از شدت ذوق و خوشبختی ناگهانی که بهش رو اورده و اینکه نمی دونه اول به سمت کدوم شی براق بره، در دم سکته میکنه!


2.در هر بار زاد و ولد این موجود حداقل و حداکثر چند فرزند به دنیا می آورد؟(10 نمره)

اگه به شعار فرزند کمتر جسم براق بیشتر(!) اعتقاد داشته باشه، شیش تا هشتا کفایت میکنه و گرنه 20 تا 30 تا، کلا مرلین عالمه؟؟!


3.در مورد جدا کردن برقک از سر کینگزلی یک رول طنز بنویسید!(15 نمره)

شب چهاردهم ماه بود و هوا کاملا صاف و مهتابی. کینگزلی دزدانه از تالار خارج شد تا به قرار ملاقات شبانه اش برسد. این آخرین فرصت بود یا حالا یا هیچ وقت!

به سرعت راهرو ها را یکی پس از دیگری طی می کرد. اگر مری به جواب نامه اش جواب مثبت داده بود، تنها دو طبقه تا خوشبختیش فاصله میماند.

بالاخره به محل قرار رسید. به تابلوی در نگاه کرد. کلاس مراقبت از موجودات جادویی. صدای خش خشی از داخل کلاس بگوش می رسید.

- اوه، باید خودش باشه، پس مری قبول کرده... ای جانم.

و با این حرف در کلاس را گشود و با لبخند گشادی وارد کلاس شد. به مجرد وارد شدن متوجه شد تمام پرده های کلاس را کنار کشیده اند و نور مهتاب کلاس را روشن کرده بود و صد البته کله او را چند برابر درخشان.

چشمش به کاغذی شبیه نامه افتاد که روی میز استاد بود. هنوز نامه را برنداشته بود که دردی شدید در سرش پیچید!

- آخ!!!!!!!!!!!!! اوخ!!!!!!!!!!

هنوز به خودش نیانده بود که موجودی پشمالو کوچک روی سرش پرید و با چنگال هایش حریصانه به سر برهنه شکلبولت چنگ انداخت.

دو ساعت بعد؛ درمانگاه هاگوارتز

دور سرش لایه ی کلفتی از باند بود، دو ساعت طول کشیده بود تا مادام پامفری توانسته بود با انواع معجون های سستی و آرامش، برقک چسبیده به سر کینگزلی را جدا کند. هنوز سرش درد میکرد اما دردی بدتر از ان در وجودش بود.

چشمانش هنوز به نامه ای بود که مری روی میز استاد گذاشته بود.


کچل امیدوارم این درس عبرتی برات شده باشه که دیگه با من از اینجور قرارا نزاری... اما اگه هنوط مصری میتونی چند روز دیگه بیای کافه تا اونجا با هم گپ بزنیم.

امضا مری فریز باود


When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.