هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دوست داري جاي كدوم يكي از بازيگر هاي هري پاتر باشي؟
پیام زده شده در: ۱۸:۱۰ چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴
من خیلی دوست داشتم جای سوروس اسنیپ باشم چون جدی ،محکم،خلاق و شاهزاده دورگه است☺️
البته ولدمورت و هرماینی هم خوبه



پاسخ به: بهترین نویسنده ایفای‌نقش
پیام زده شده در: ۲۱:۴۴ چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۴
سیوروس اسنیپ



پاسخ به: اسم گذاری برای کتاب های هری پاتر !
پیام زده شده در: ۱۴:۰۷ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴
۱-پسر مرگ
۲-دشمن پنهان
۳-راز بی نشان؟؟؟
۴-هزارتوی مرگ
۵-دلیل بدبختی؟
۶-خیانت به اجبار
۷-تو یا من؟


Isabella's lullaby-The Promised Neverland

یک عالمه اطلاعات بیشتر!

دوئل مرگ؛ بهترین نوشته‌ی من؟


,Out beyond ideas of wrongdoing and rightdoing
.there is a field. I’ll meet you there
*
.I believe in poems as I do in haunted houses
.We say, someone must have died here
*
You are NOT the main character in everybody's story
*
Il n'existe rien de constant si ce n'est le changement
*
Light is easy to love
Show me your darkness



پاسخ به: جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آنها - فیلمی جدید از رولینگ
پیام زده شده در: ۱۰:۱۵ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴
متاسفانه خیلی از فیلم ها و داستانهایی که بعد از ظهور یک فیلم یا داستان فوق العاده پیدا میشن دارای اون جذابیت اولیه که فیلم نخست داشته نیستن.فیلم ها و داستانهای دوم صرفا میشن کاغذ سیاه کردن و مطالب کلیشه ای و غیر جذاب به سادگی وارد اونا میشن.
البته همه ی داستانها اینطور نیستند اگر نویسنده نویسنده ی قوی ای باشه و به دلیل ثروتی که در فیلم قبل بود یا علاقه ی شدید خودش به داستان قبل ننوشته باشه.
البته رولینگ از نویسنده های فوق العاده عالی ای هست که تونسته از خلاقیت و خیال پردازی خودش به خوبی استفاده کنه اما این رو هم باید در نظر گرفت که رولینگ از قاعده ی انسانها مستثنا نیست و ممکنه(گفتم ممکنه) اسیر یکی از این دو حالت شده باشه.
به همین دلیل فکر نمی کنم بتونیم اوج پر انرژی ای رو که در کتابهای هری پاتر دیدیم در کتابهای بعد هم ببینیم.
البته احتمال دیگه ای هم وجود داره که رولینگ بخواد هری پاتر رو همیشه زنده نگه داره که این کارش قابل ستایش خواهد بود.اما کتاب های بعدی صرفا بر همین منظور استوار خواهند بود و اوجی دیگه در اونها دیده نخواهد شد.
البته این نظر شخصی من بود و هرکسی می تونه اشتباه کنه :



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۵۴ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۴
نام:دوریا بلک(پاتر)

رنگ مو:خرمایی

رنگ چشم:قهوه ای

گروه:اسلیترین

نام پدر:کیگانوس بلک

همسر:چارلوس بلک

نام پسر:جیمز پاتر

او دختر کیگانوس بلک ،نوه فینیاس نیگولاس و خواهر پولوکس و کاسیوپی است.برادرزاده ی او کیگانوس(پسر پولاکس)،پدر بلاتریکس که با رودولف لسترانج،نارسیسا که با لوسیوس مالفوی و اندرومیدا که با تد تانکس ازدواج کرد است.
برادر زاده ی دیگر او ولبورگ(پسر پولاکس) با اوریون بلک (نوه سیریوس و فرزند ارکتوروس) ازدواج کرد و دو پسر به نام های سیریوس (پدرخوانده هری پاتر)و ریگولاس به دنیا اورد.

او با کارلوس پاتر ازدواج کرد و صاحب پسری به نام جیمز شد.جیمز با لی لی اوانز ازدواج کرد و هری بدنیا امد.
دوریا دختری شیطون و پر جنب و جوش بود.او مثل دیگر اعضای خانواده وارد گروه اسلیترین شد.گرچه که احساس ریاست در او قوی بود اما قلبی مهربان و لطیف داشت.جسارت و بازیگوشی او زبانزد دیگران شده بود و اینکه جیمز پاتر دایما در حال مجازات شدن بود با وجود چنین مادری زیاد تعحب برانگیز نبود.

گرچه دوریا در خانواده ای اصیل زادت بزرگ شده بود اما هیچ گاه سعی نکرد خون خالصش را به رخ دیگران بکشد یا به ان افتخار کند.دوریا به خون خالص اعتقادی نداشت و انرا یک امتیاز نمی شمرد بلکه لیاقت،مهارت،صداقت و شجاعت از نظر او چیز هایی فوق العاده مهم تر از خون خالص بودند به همین خاطر بود که مانع پسرش برای ارتباط و یا حتی ازدواج با مشنگ زاده ها نشد.

او علاوه بر بازیگوشی درس هایش را هم به خوبی میخواند.درس های مورد علاقه ی او دفاع در برابر جادوی سیاه،طلسم ها و افسون ها و معجون سازی بود.

تنها چیزی که باعث میشد او پسرش را سرزنش کند درس نخواندش بود.


تایید شد.
خوش اومدید به ایفای نقش.


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۶ ۲۰:۰۶:۰۶


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴
نام:بلاتریکس بلک(لسترنج)

رنگ مو:مشکی

رنگ چشم:سیاه نافذ

گروه :اسلیترین

عضویت در گروه مرگ خواران

متولد:سال۱۹۵۱ در ولارویسر

پدر:کیگانوس بلک

همسر:رودولف لسترانج

بلاتریکس بلک در سال ۱۹۵۱ از کیگانوس بلک و در ولارویسر به دنیا آمد.

او بعد از فارغ التحصیل شدن از مدرسه جادوگری هاگوارتز با رودولفس لسترنج ازدواج کرد و هیچگاه فرزندی نداشت.
بلاتریکس توسط اصالت نژادی جادوگری خود و همسرش به بسیاری از شخصیت‌های داستان وابسته است. او دو خواهر جوان به نام‌های آندرومیدا و نارسیسا داشت. آندرومیدا با یک مشنگ (تد تانکس)ازدواج کرد و به همین دلیل از خانواده بلک طرد شد، نارسیسا نیز با لوسیوس مالفوی ازدواج نمود.
بدین ترتیب بلاتریکس دختر عموی سیریوس و ریگولس بلک و همچنین خاله ی نیمفادورا تانکس و دراکو مالفوی به حساب می‌آید.

نخستین بار، هری در قدح اندیشه دامبلدور هنگامی بلاتریکس را مشاهده می‌کند که وی را برای شکنجه فرانک و آلیس لانگ‌باتم محاکمه می‌کردند. او زنی با موهای نرم و براق سیاه، لبان باریک، چشمان تاریک و پوست رنگ پریده است. وی خود را وفادارترین مرگ‌خوار لرد ولدمورت می‌داند و به خاطر او حاضر است دست به هر جنایتی بزند. از جنایاتی که او در کتابها مرتکب آن می‌شود می‌توان به شکنجه فرانک و آلیس لانگ‌باتم تا سرحد جنون و قتل سیریوس بلک و فرد ویزلی اشاره کرد، او همچنین جن خانگی محبوب هری یعنی دابی را نیز به قتل می رساند . او سرانجام با دخالت مالی ویزلی هنگام دوئل با جینی ویزلی کشته می‌شود. ودر کتاب اخروفاداری و عشق او به لرد سیاه اثبات شد.



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۹۴
میرتل مثل همه ی روزهای تکراری کنار لوله های فاضلاب اون دستشویی متروکه که از پنجره اش می شد کل حیاط هاگوارتز رو زیر نظر گرفت نشسته بود و خاطره ی اون روز وحشتناک که جسمش رو برای همیشه از دست داده بود داشت کم کم تو ذهنش جون می گرفت.اروم اروم بغض همیشگیش داشت به گلوش هجوم می اورد که صدتی باز شدن سریع و خشن در اون رو از توی دنیای خیال به همون دستشویی تاریک و متروک برگردوند.
میرتل سریع برگشت.پسری بور و بیش از اندازه سفید باشتاب به داخل اومد و در رو سریعا پشت سرش بست.به سمت سینک دستشویی دوید و دیگه نتونست بغضی که اینبار اون رو مورد هدف قرار داده بود رو تحمل کنه.بغضش شکست و از چشمانش سرازیر شد.
میرتل تعجب کرد؛او همون دراکو مالفوی مغرور و متبکر ارباب منش بود که همه هم ازش اطاعت می کردند.
میرتل با صدایی اروم گفت:«چی شده...»
-پتریفیکوس توتالوس
-هی روانی من یه روحم!!!این وردهای مسخره تو جمع کن.
-تو کی هستی؟؟؟
میرتل پوزخند زنان جواب داد:یعنی تو تا حالا اسم میرتل رو نشنیدی؟؟؟
-اهان!تو همون دختره ی ابغوره گیری؟؟؟
-ولی فعلا که تو داری ابغوره می گیری مستر مالفوی!!!
-خفه شو!!!
میرتل باشگفتی به پوزخندی نگاه می کرد که اشک شده بود...
-چی شده؟؟؟چرا گریه می کنی؟؟؟
-به تو ربطی نداره.فقط گورتو گم کن.
میرتل عصبانی شد.این اولین بار بود که کسی جریت می کرد به میرتل بگه ازدستشویی گورشو گم کنه!!!اما دلش به حال دراکو سوخت.:«بهم بگو شاید بتونم کمکت کنم.»
-هیچ کاری از تو بر نمی یاد...اون...اون...
و دوباره بغض قلعه ی گلوش رو تسخیرکرد.
میرتل-خواهش می کنم حدااقل میتونم به حرفات گوش کنم...
دراکو-من احمق دارم با روح یه دختر ابغوره گیر لوس حرف می زنم تو لیاقت...
میرتل-تو چطور جریت می کنی؟؟؟!
صدای میرتل بدجور جیغ مانند و ریز بود.
میرتل-تو...تو...تو یه پست فطرتی که از بدبختیت اومدی داری تو دستشویی گریه می کنی...
میرتل سریع به داخل چاه دستشویی برگشت و با صدای بسیاری تمام اب رو به این ور و اون ور پاشید.
دراکو دوباره توی اینه نگاه کرد...باز پوزخندی رو لباش نقش بست
-اون از من این کار رو میخواد...باشه اینکار رو می کنم...
سریع بیرون رفت و در رو محکم به هم کوبید.

نوشته خوبی بود.به خصوص اغاز زیبایی داشت با این وصف شما هم زیاد با اینتر رفاقت ندارین.کمی بیشتر باهاش دوست باشید چیز خوبیه!
دیالوگ هارو رو هم بعد از تموم شدن جمله یه خط بیارید پایین.البته این یه امر سلیقه ایه ولی در هر حال تجربه ثابت کرده به این شکل زیباتره.

ضمنا جریت نه! جرئت!

تایید شد.

گروهبندی و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۳۱ ۸:۴۸:۰۱






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.