هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۳:۴۸ دوشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۲
#21
1) چرا گل های باغچه پژمرده شده بودند؟ ( با توجه به درس و جانور جدید، جواب داده شود ) ( توضیح کامل، 5 نمره )

دلیل پژمرده شدن گل ها گرما و کم آبی نبود. شاید یه عده فکر کنن گل ها به خاطر سمی بودن مارها و وول خوردنشون بین گل ها پژمرده شدن اما این پاسخ هم اشتباهه. یه عده هم اینجوری تحلیل می کنن که رنگارنگ بودن بدن رنگمارها طیف های خاصی از نور رو ایجاد می کنه که برای گیاهان مضره و باعث پژمرده شدن گل ها می شه. اما همه ی این پاسخ ها غلطه. جواب خیلی ساده ست. گل ها از شدت حسادت پژمرده شدن. چون فکرشم نمی کردن موجوداتی با شکل و شمایل مار انقدر از اونا رنگ و ورانگ تر و خوشگل تر باشن. همونطور که می دونید گیاهان موجوداتی بسیار عاطفی و حساس هستن اما چون اینجا کلاس گیاه شناسی نیست بیشتر از این وارد روانشناسی گل ها نمی شیم و به همین پاسخ اکتفا می کنیم که گل ها بر اثر حسادت پژمرده شدن


2) رنگ های جانور شما به چه شکل بوده است؟( توضیح کامل،به همراه تصویری از دو یا سه رنگ از مار شما، 15 نمره )


جانور ما انقدر از این رنگ به اون رنگ در اومد که دیگه حساب تعداد رنگ ها از دستمون در رفته. ما تصور می کردیم رنگ به رنگ شدن رنگمار از الگوی خاصی پیروی می کنه. اول فکر کردیم مثل آفتاب پرست رنگمار هم برای استتار رنگ خودش رو عوض می کنه:

تصویر کوچک شده


برای آزمایش این فرضیه ردای سیاه فایرنز رو کف تالار پهن کردیم و منتظر موندیم تا رنگمارمون سیاه بشه. اما در چند ساعتی که رنگمار روی ردای سیاه جا خوش کرده بود به هر رنگی در اومد به جز سیاه. به عنوان نمونه چند تا از عکسهای رنگمار روی ردا رو اینجا قرار می دیم:

تصویر کوچک شده


فرضیه های بعدی ما این بود که آب و هوا ، شرایط محیطی، یا احساسات رنگمارها می تونه روی رنگشون تأثیر بذاره. برای همین رنگمار رو به جاهای مختلف بردیم از آشپزخونه ی گرم هاگوارتز گرفته تا دخمه سرد پرفسور اسنیپ، براش موسیقی گذاشتیم، عکس چندتا رنگمار مؤنث خوشگل رو بهش نشون دادیم، براش جوک تعریف کردیم، فیلم ترسناک گذاشتیم و حتی فصل اول فن فیکش چارلی ویزلی رو براش خوندیم. اما آخر سر موفق نشدیم هیچ الگویی برای تغییر رنگ رنگمارمون پیدا کنیم و نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که این موجودات هیچ منطق خاصی برای تغییر رنگ ندارن و کلاً به صورت عشقی عمل می کنن و همینجوری فی البداهه به هر رنگی که عشقشون بکشه در میان.

3) زهر رنگمار برای چه بیماری مناسب است؟ کامل شرح دهید و درباره ی نوع آن بیماری توضیحی دهید. ( 10 نمره )

زهر رنگمار برای درمان بیماری افسردگی کاربرد داره. این موجودات چون کلاً موجودات رنگارنگی هستن و خیلی هم شاد می زنن محلول رقیق شده ی زهرشون با آب مقطر باعث درمان مقطعی افسردگی های خفیف می شه. این توضیحات رو مادام پامفری به ما گفت اما ما به جواب ایشون اکتفا نکردیم و برای اطمینان، این موضوع رو شخصاً مورد آزمون قرار دادیم. یه کم از زهر رنگمارمون رو رقیق کردیم و توی چایی فایرنز که در غم فراق شناسه قبلیش بدجوری افسرده شده بود ریختیم. استاد باور نمی کنید تا صبح یمبو صحنه می خوند و بندری می زد. انقدر دور تالار یورتمه رفت که کل دیوارکوب های شیردال گریفیندور ریخت پایین. آخرش هم مجبور شدیم افسارش رو ببریم ببندیم پشت در خوابگاه کنار تابلوی بانوی چاق تا بتونیم یه ذره بخوابیم


4) چرا رز ویزلی در نزدیک ترین مکان به ویلبرت اسلینکرد نشست؟ ( 5 نمره )

استاد مطمئن باشید کت اول نشستن این هافلپافی ها به خاطر سختکوشی و علاقه شون به درس موجودات جادویی نیست. ایشون توی خونه ی ریدل ها انواع گیاهان و جانوران رو به هم پیوند می زنن و مورد شکنجه و کروشیو قرار می دن بعد با قیافه اینجوری میان توی کلاس شما کت اول می شینن و ادعای جونور دوستی می کنن. استاد خام اینا نشین. این رفتارا فقط از روی خودشیرینیه




پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۸:۱۳ یکشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۲
#22

1) سوال هوش مشنگی: دالاهوف بر چه اساسی دانش آموزان را برای اجرای کنسرت به دو گروه تقسیم کرد؟ هر دانش آموز بر چه اساسی در گروه اول یا دوم قرار گرفته است؟ (5 امتیاز)

شاید جواب این سؤال برای همکلاسی ها من کمی دشوار باشه. همکلاسی هایی که همه ی عمرشون رو بین جادوگرا گذروندن و اطلاعاتشون از دنیای ماگلی در حد مطالب گفته شده توی کتاب ها و کلاسهاست. امروز که توی سالن مطالعه ی هاگوارتز چرخ می زدم دیدم بچه های کلاس ماگل شناسی سرشون رو توی ماشین حساب فرو کردن و با کلی فسفر سوزوندن سعی دارن با استفاده از فرمول های ریاضی و دو معادله دو مجهول و انتگرال و ... یک رابطه ی منطقی برای تفکیک دانش آموزا توی کلاس پیدا کنن. یه گروه دیگه از بچه ها هم روی روابط معنا دار بین حروف الفبای هر اسم کار می کردن و سعی داشتن یجوری ثابت کنن که بچه های کلاس بر اساس حروف الفبا توی دو گروه تقسیم شدن!

اما من که در پرتوی 2 سال زندگی بین ماگل ها توی 3 تا مجتمع مسکونی ماگلی با کوله باری از تجربه به هاگوارتز برگشته بودم با یه نگاه اینجوری  به همکلاسی های طفلکی از سالن مطالعه خارج شدم.

و حالا می رسیم به پاسخ سؤال: جواب خیلی ساده ست. استاد دالاهوف برای کنسرت کلاس یه گروه کُر ماگلی ایجاد کرده بودن و خودشون هم رهبر ارکستر بودن. مثل همه ی گروههای کُر ماگلی دیگه، اعضای گروه بر اساس جنس صدا به دو گروه با صداهای زیر و بم تقسیم شده بودن. :pretty:

2) فکر میکنید هنرهای مشنگی بر چه مبنایی شکل گرفته است؟ چه نیازی در مشنگ ها باعث میل به این هنرها شده است؟ چرا جادوگران به این هنرها نمیپردازند؟ به این سوال ها دقت کنید، آن ها را تجزیه و تحلیل کنید و پاسخ دهید. بعنوان راهنمایی این را در نظر داشته باشید که بتهوون، یکی از بزرگ ترین موسیقی دانان مشنگی وقتی ناشنوا بوده بزرگترین اثرهایش را خلق کرده است. (15 امتیاز)

استاد عزیز این هنرهای ماگلی بر هیچ مبنایی شکل نگرفته به جز کمبود و احساس نیاز ماگل ها. ما جادوگرها انقدر خفنیم و انقدر توی زندگیمون مشغولیت های هیجان انگیز و سرگرم کننده داریم که دیگه جایی برای هنر باقی نمی مونه. اما ماگل ها برای وارد کردن معنا به زندگیشون، در اومدن از یکنواختی و ایجاد ارتباط با بقیه ی ماگل ها باید به هر دری بزنن. من خودم وقتی بین ماگل ها توی خوابگاه دانشجویی ماگلی زندگی می کردم برای فراموش کردن زندگی یکنواختی که دچارش شده بودم به هنر ماگلی نقاشی روی آوردم و کلی آثار هنری خلق کردم.http://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f661768a859a.gif ماگل ها از طریق هنر، خود ِ درونیشون رو به معرض نمایش می ذارن و با دیگران و محیط اطرافشون ارتباط برقرار می کنن. در عین حال سرگرم هم می شن و زندگی یکنواختشون رو فراموش می کنن. مثالی که در مورد بتهوون زدید هم به همین نیاز ماگل ها برای برقراری ارتباط اشاره داره. بتهوون علیرغم ضعف شنواییش با هنری که حس شنوایی دیگر ماگل ها رو نوازش می ده، با اونها ارتباط برقرار می کنه و خودِ درونیش رو به اونها نشون می ده.

البته در حاشیه لازمه اشاره کنم جادوگرا هم همچین بی هنر نیستن ها. به عنوان مثال گروه خواهران عجیب رو که فراموش نکردین  ولی خب هنرهای خفن ما جادوگرا کجا، هنرهای ماگلی کجا :hungry1:

3) کدامیک از هنرهای مشنگی در کلاس بصورت عملی انجام شد؟ (5 امتیاز)
الف_ تئاتر
ب_ کنسرت موسیقی
ج_ کشتی کج
د_ الف و ب

این سؤال هم مثل سؤال اول، ذکاوت استاد برای گمراه کردن دانش آموزان ملانقطه ای رو به معرض نمایش می ذاره.

دانش آموزانی که همه ی صحبت های استاد از جمله سرفه ها، عطسه ها و حتی فین کردن استاد توی دستمال کاغذی رو هم در جزوه هاشون یادداشت کردن احتمالاً با خوشحالی گزینه ی دال رو علامت می زنن؛ غافل از اینکه جواب صحیح گزینه «هـ» هست.

اگه یه ورد آپاراسیوم (ورد مخصوص ظاهر کردن جوهر نامرئی) روی برگه سؤال ها بخونید می بینید که گزینه «هـ» با این شرح نمایان می شه«الف،ب و ج».
لازم به ذکره حرکاتی که استاد محترم روی لی جردن و  مورفین گانت اجرا کردن چیزی نبود به جز هنر مشنگی کشتی کج که به خاطر پی جی 18 بودن و خشونت نهفته در این هنر، استاد محترم اون رو تلویحاً و به صورت پنهانی در کلاس برای دانش آموزای نکته سنجی مثل من ارائه کردن. :pretty:

4) لی جردن و مورفین گانت چه نقشی در کلاس داشتند؟ (5 امتیاز)
الف_ موش آزمایشگاهی
ب_ سوسک ازمایشگاهی
ج_ مواد آزمایشگاهی
د_ فامیل دور

اوا استاد؟ :pretty:ای شیطون! بازم جوهر نامرئی؟! :pretty: ... اهم اهم ... منظورم این بود که استاد  بازم جوهر نامرئی؟ با این توضیح که امیدوارم «اوای» اول پست خاطر آنتی ساحریال استاد رو مکدر نکرده باشه (بسوزه پدر پاچه خواری ) باید عرض کنم که در اینجا هم جواب صحیح گزینه «هـ» هست با این شرح«گزینه ی ب و ج».

لازم به توضیحه برای آگاهی از چرایی سوسک آزمایشگاهی باید به آواتار و امضای چندش لی () مراجعه کنید و برای آگاهی از چرایی مواد آزمایشگاهی هم کافیه یه سر به وزارت خونه () بزنید.

 

 



ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۳ ۱۸:۳۵:۰۹
ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۳ ۱۸:۳۹:۵۶



پاسخ به: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۶:۵۶ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۲
#23
1.یک عکس از این گیاه به همراه مراحل زندگی تا مرگ این گیاه و شکل ظاهری ان در مراحل زندگی.(10 امتیاز)(اگه خواستید میتونید زندگی یکی از این گیاه ها رو تعریف کنید )
وقتی توی خاطراتم به عقب بر می گردم اولین چیزی که به خاطرم می یاد روزهای سرد و یکنواخت مغازه ی «کریپی وندی کمپ» توی یه بن بست ساکت و متروک منتهی به کوچه دیاگونه. جایی که با یه تابلوی رنگ و رو رفته از مغازه های اطراف متمایز می شه : "لوازم کشاورزی و باغبانی کریپی وندی کمپ"

روزهای زیادی رو به عنوان یه بذر توی یه شیشه ی خاک گرفته با برچسب «مارچوبه ی جادویی*»بین بذرهای همشکل خودم سپری کردم تا بالاخره یکی از دانش آموزهای هاگوارتز، که برای انجام دادن پروژه ی درس گیاهشناسی به مغازه ی لوازم باغبانی سر زده بود منو به عنوان تکلیف جدید مدرسه خرید.

بعد از اون، فصل جدیدی توی زندگی یکنواختم آغاز شد. روزهای خوبی رو بین گل و گیاه های جادویی و اسرار آمیز گلخونه ی هاگوارتز سپری می کردم. بعد از اینکه جوونه زدم و یواش یواش به یه مارچوبه ی بالغ تبدیل شدم توجه دانش آموزا به من بیشتر شد. کم نبود تعداد روزهایی که چند تا دانش آموز کنجکاو دورم حلقه می زدن و ابتدای بدن نحیفم رو بین انگشتاشون فشار می دادن و با تبدیل شدن ناگهانی من به یه مار خوش خط و خال از هیجان آمیخته با ترس فریاد می کشیدن.

دفعات اول این تبدیل های ناگهانی برای خودم هم هیجان انگیز بود اما کم کم به این وضع عادت کردم. گاهی اوقات توی مدتی که به مار تبدیل شده بودم با ابزار کوچیکی زهر رو از دندون هام خارج می کردن و برای درمان بیماران به سنت مانگو می فرستادن. روزهای خوبی رو سپری می کردم؛ آب، غذا، نور کافی و محبت دانش آموزهای هاگوارتز ...
hما کم کم زندگی رنگ و بوی تکراری و یکنواختش رو دوباره به من نشون می داد. تبدیل شدن های مکرر به مار و دوباره گیاه شدن باعث شده بود ابعادی فراتر از زندگی ساده ی گیاهی رو تجربه کنم. دیگه چهار دیواری گلدانی که توش ریشه دوانده بودم برام تنگ به نظر می رسید. سقف گلخونه هر روز کوتاه تر می شد و مار درونم مدام منو به سمت خودش صدا می زد. دیگه وقتی دانش آموزا گردنم رو برای مار شدن فشار می دادن بی حرکت به برق هیجان توی چشمهاشون خیره نمی شدم بلکه بین انگشتهای محکمشون برای آزادی تقلا می کردم. اما انگار هرگز راهی برای رها شدن نبود.

تا اینکه یi روز پرفسور چوچانگ استاد درس گیاهشناسی منو به عنوان موضوع کلاس گیاهشناسی انتخاب کرد. در حین صحبت های پرفسور متوجه شدم که اگه به عنوان گیاه، آب و مواد مغذی مورد نیازم رو از خاک نگیرم رفته رفته به مار تبدیل می شم. توی دلم غوغایی به پا شد. از فردای اون روز اعتصاب غذا رو شروع کردم. با وجودیکه ضعف آزارم می داد ریشه هامو از جذب آب و غذا محروم کردم و به امید آزادی با گرسنگی کنار اومدم. بعد از چند روز کاملاً پژمرده شده بودم و همه فکر می کردن دچار آفت شدم. اما سم ها و آفت کش هایی که روی خاک می ریختن هم در تغییر شرایط من تأثیری نداشت. تا اینکه بالاخره اون شب طلایی از راه رسید. ساقه هام که از شدت کم آبی چروکیده شده بودن ناگهان منقبض شدن و خودم رو توی هیبت دوست داشتنی مار دیدم. خیلی گرسنه بودم. طبق غریزه از گلدان بیرون خزیدم و برای شکار به سمت زادگاهم، جنگل ممنوعه راهی شدم.

حالا سالها از اون شب طلایی می گذره. شادی من به عنوان مار دوام چندانی نداشت و بعد از چند روز با این حقیقت تلخ مواجه شدم که آدم ها مارها رو دوست ندارن. دیگه از خنده و هیجان دانش آموزا وقتی بدنم رو لمس می کردن خبری نبود. هیچ دانش آموزی به من نزدیک نمی شد و هیچکس با دیدنم ابراز خوشحالی نمی کرد. کم کم با این حقیقت کنار اومدم و به اعماق سرد و متروک جنگل ممنوعه پناه بردم و با شکار موشهای موذی زندگی نه چندان بلندم رو سپری کردم.

امروز پنج سال از اولین روزی که طعم آزادی به عنوان یه مار رو چشیدم می گذره. حس می کنم چیز زیادی به پایان عمرم باقی نمونده. درحالیکه بدن بی رمقم رو روی زمین می کشم با امیدواری به کورسوی گلخونه ی هاگوارتز که از دور دیده می شه خیره شدم. می خوام با آخرین توانی که توی بدنم باقی مونده خودم رو به گلخونه، یعنی جایی که توش برای اولین بار طعم واقعی شادی رو چشیدم برسونم. شاید دست مهربونی پیدا بشه و منو به خاک، -زادگاه حقیقیم- برگردونه. شاید دوباره ریشه بزنم، شاید دوباره سرمو رو به آفتاب بلند کنم، شاید بازهم با لمس دست یه دانش آموز، از شنیدن صدای فریاد شادی و هیجان به خودم ببالم، شاید بازهم عصاره ی وجودم به عنوان دارویی برای درمان بیماران استفاده بشه و دیگه منو به چشم یه موجود ترسناک و نفرت انگیز نگاه نکنن، شاید ...

برگی از آخرین صفحات خاطرات یک مارچوبه ی جادویی
_______________
* کپی رایت بای جیمز سیریوس پاتر

2.به نطر شما رفتار پروفسور با ویزلی و پاتر درست بود؟ نتیجه ی ان چیست؟(3 امتیاز)

به عقیده ی بنده باتوجه به اینکه تعداد ویزلی ها روز به روز در حال افزایشه و مثل قارچ از این طرف و اونطرف ویزلی سبز شده و نوادگان این خاندان ضعف در کنترل جمعیت رو از اجدادشون به ارث بردن، (نه مثل من و جیمز که شعارمون فرزند کمتر زندگی بهتره :pretty: ) مقداری گوشمالی دادن این خاندان لازمه. وگرنه مثل بختک میفتن روی سایت و دیگه هر تاپیکی پا بذاری چیزی به جز ویزلی نمی بینی. (دقت داشته باشید که این تحلیلا به هیچ وجه به خاطر مادرشوور بازی و اینکه یکی ازین مونارنجی ها عروسم شده نیست )
اما در مورد لیلی پاتر. استاد واقعاً دلتون میاد؟ حالا پسر پاتر بودن و دختر خوشگل و سر به زیر و معصوم بودن رو که بذاریم کنار واقعاً دلتون میاد با نوه ی من چنین رفتاری داشته باشید؟ اونم نوه ای که هم اسم خودمه؟ هرچند من اعتقادی به آقا زاده بازی و پارتی بازی و این حرفا ندارم اما استاد یادتون نره لیلی نوه ی منه و منم چند صباحی منوی خوش آب و رنگ مدیریت رو بین انگشتای مانیکور شدم فشار دادم و پسرم هم صبح تا غروب پاش روی سیم سروره. رعایت کنید لطفاً استاد

3.ایا پروفسور هنوز سینگل است؟ مِرید است؟ یا فقط در رلیشن شیپ است؟(2 امتیاز)
من فکر می کنم خانمی به این باشخصیتی و خوشگلی و خوش تیپی با این همه جذبه و شخصیت که تازه استااااااد هم هست نمی تونه سینگل باشه :pretty: اگه سینگل باشه هم دلیلش فقط اینه که داره کیس ها رو بالا پایین می کنه تا بینشون انتخاب کنه :pretty: حالا اگه پسر بی لیاقت من قدر شما رو ندونست دلیل نمی شه که کیس های خوب رو الکی رد کنید استاد :pretty:

4. مراحل کاشت گیاه تا برداشت گیاه را توضیح دهید.(10 امتیاز)
خب همینطور که در برگی از خاطرات گیاه هم تلویحاً (!) بیان شد این گیاه اول بذر هست مثل همه ی گیاهای دیگه. بعد در خاک کاشته می شه و بعد از آبیاری مرتب جوونه می زنه و رشد و نمو می کنه و تبدیل به یه تیکه چوب می شه و اگه گردنش رو فشار ندن و آب و دونش هم به راه باشه تا آخر عمر زندگی گیاهی داره. آما! اگه گردنش رو فشار بدن یا آب و دون بهش نرسه از حالت گیاهی میاد بیرون و تبدیل به مار می شه.

5.تدریس این جلسه خوب بود؟ جلسه بعد بهتره چه طور باشه؟(3 امتیاز تشویقی)
تدریس این جلسه خوب بود (کی جرئت داره به یه استاد بگه تدریسش بد بود؟ ) ولی جدا از شوخی کلاس خوبی بود و همین خوب بودنش باعث شد من وسوسه شم و شرکت کنم. پیشنهادم اینه که همین روند معرفی کردن گیاهای جدید توی جلسه ی بعد هم باشه فقط بهتره اسم گیاه رو هم مشخص کنید توی کلاس تا نوشتن درموردش ساده تر بشه.

6.خوبین؟ خانواده خوبن؟ (توضیح کامل 3 امتیاز تشویقی)
خوبیم، خوشیم، سلامتیم و به لطف جادوگران و هاگوارتز سرگرمیم خانواده هم خوبن. خواب بودن الان بیدار شدن سلام می رسونن. می گن کلاس رو ول کن پاشو آماده شیم بریم خونه ی مامانم اینا به همین خاطر من در این لحظه کلاس رو ترک می کنم و شما رو با تکالیفم گرانقدرم تنها می ذارم

پ.ن: راستی استاد من در سؤال اول به جای آپلود کردن تصاویر خز و خیل با استناد به این بند از پرسش شما که گفته بود: (اگه خواستید میتونید زندگی یکی از این گیاه ها رو تعریف کنید ) برگی از خاطرات مارچوبه رو نوشتم امیدوارم ایرادی نداشته باشه :pretty:




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۹:۰۱ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
#24


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۶:۳۷ یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
#25
سلام
می خواستم بگم الان که سایت فعاله و بازار مأموریت دادن توی گروههای مختلف هم داغه بهتر نیست برای اصلاح شناسه های نمایشی یه تاپیک بزنیم، یه مسئول بذاریم بالای سرش و هر کدوم از گروههای مهم سایت هر هفته چند نفر رو مأموریت بفرستن اونجا یه عده کاربرا هم داوطلب بشن و به هر نفر یکی دوتا تاپیک برای رسیدگی بدیم تا زودتر حل شه؟
با این روندی که الان هست هرچند خیلی از دوستان داوطلبانه کمک می کنن ولی بازم یه قرن طول می کشه تا تموم شه.

فکر می کنم باز کردن همچین تاپیکی خیلی ضروریه. اگه به جای اسم واقعی، لااقل شناسه کاربر رو نشون می داد خیلی بهتر بود. یه عده برای خنده و جالب شدن پروفایلشون یه اسمایی به عنون اسم کاربری گذاشتن که ظاهر سایت توی بعضی صفحه ها خیلی خز شده.




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۴:۰۵ شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۲
#26
لیست شناسه ها

رامسین آقاسی زاده --> دابی

شهاب --> فرانک لانگ باتوم

hamid reza --> گودریک گریفیندور

!!!! --> آلیس لانگ باتوم

شاه دزد --> کاترین بل

رویا (MerryPotter) --> مری تات

pegah --> املاین ونس

hourieh --> کنث تیلور

علی رضا --> نویل لانگ باتوم

پوریا دفتری بشلی --> فرد ویزلی

آرین --> مالدبر

پوریا -->نیوت اسکمندر

Reza --> اریک مانچ

محسن --> فایرنز (چه جلب! همه فایرنز ها محسن بودن )

دورنت --> دورنت دایلیس

هرمیون جین گرنجر --> مری پاتر

ندارم!! --> ژرمانیا پندلتون

پگاه --> آلیشیا اسپینت

علی رضا --> سالازار اسلیترین

شیرین --> سوزان بونز

محسن --> پرسیوال دامبلدور

مسعود ابراهیمی --> هوریس اسلاگهورن

حامد --> ادگار بونز

آرین --> آراگوک

علی --> نیکلاس فلامل

kiarash --> نجینی

ستاره! --> ایوانا


دوستانی که از نحوه ی نمایش شناسه های نمایشی ناراضی بودید کجایید؟ بیاین لینک بذارید دیگه. فقط بلدید اعتراض کنید؟




پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۵:۳۰ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۲
#27
به نظر من رنک جادوگر ماه رو باید به فایرنز داد.

هرچند اصلاً ازش خوشم نمیاد و کلاً با چهارپایان میونه ی خوبی ندارم اما ازونجایی که با خونه تکونی تاپیک زنگ انشا باعث شد خیلی ها علاقه شون به نوشتن زیاد بشه و موجی از فعالیت جدید رو توی تالار گریف راه انداخت و از همه مهمتر بر اثر یک بی احتیاطی باعث شد آدم مهمی مثل من! پاش دوباره به جادوگران باز بشه شخصاً بهش رأی می دم.




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۷:۰۴ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۲
#28
سلام کوییرل جان
یه سری کاربرا هستن که لینک معرفی شخصیتشون توی پروفایل نیست منم هر چی فکر می کنم یادم نمیاد شناسه شون چی بوده. لینک اونا رو هم می ذارم شاید بقیه بدونن.

اونایی که می دونم:

غزاله --> اندرومیدا

شادی --> سارا اوانز

علی ( عله جدید) --> مایک لوری (یا ویلیام ادوارد؟)

اونایی که نمی دونم

حسین

amor_witch

پ.ن: آفرین با ملت غیور ساحره و جادوگر که توی این کار خیر سهیم شدن. بجه بهترین جا برای پیدا کردن این شناسه ها تالارای خصوصیه. اگه می تونید از هر تالار یکی دو نفر داوطلب رو نماینده کنید کار رو بگیرن دستشون.

به مورفین :




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۷:۰۱ پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۲
#29
سلام.
لینک شناسه ها:

حسام جاسمی --> الفیاس دوج

سهراب --> نیک بی سر

علی --> آبرفورث دامبلدور

آبراهام --> یاکسلی

آرین --> بورگین

بهنام --> دادلی دورسلی

سینا --> سیریوس بلک

امین --> آلفرد بلک

مریم --> جینی ویزلی

متین --> باب آگدن

killjoy --> ???? (اگه اشتباه نکنم استن بود ولی مطمئن نیستم)

ایمان --> هوگو ویزلی

سپهر --> آقای الیوندر





پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۷:۱۹ سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲
#30
نقل قول:

پرفسور کويیرل نوشته:
این جور شناسه ها رو اگه جایی دیدید، لینک رو به همراه نام شناسه نمایشی شخص اعلام کنید تا اصلاح بشه


شکلک ها روهم اگه با کد بدید میتونم اضافه کنم


پرفسور کوییرل

شناسه های اینجوری رو من زیاد دیدم اما پارتی بازی می کنم از تالار گریف و دوستای خودم لینک می ذارم:

تاپیک سفر به گذشته

setayesh باید بشه پرفسور سینیسترا

محسن باید بشه لارتن کرپسلی

علیرضا باید بشه ویکتور کرام

سعید اگه اشتباه نکنم جرج ویزلی

اگه یه بار شناسه نمایشی رو تغییر بدید توی همه ی پست ها درست می شه یا برای هر پست باید جدا لینک بذاریم؟

اینا رو برای نمونه گذاشتم. اینجا گفتنش تاپیک رو شلوغ می کنه. لینک ها رو پخ بزنیم یا بلیت؟








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.