هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۶:۴۰ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴
#21
هوا مانند قیر سیاه و تاریک بود.تنها چیزی که در سیاهی شب دیده می‌شد عمارت اربابی باشکوه و زیبایی بود که رنگ سفید آن در تاریکی میدرخشید.

داخل عمارت به زیبایی بیرون آن بود،فرش‌های نفیس بیشتر کف مرمری سالن را پوشانده بودند،تابلوهای زیبا و گران‌قیمت بسیاری از دیوار صدفی رنگ آویزان بودند،مبلمان و وسایل زینتی داخل سالن،چشمان هر بیننده‌ای را مجذوب میکرد.روی یکی از مبل‌ها،مردی با موهای بور و بلند نشسته بود.نگرانی در چهره‌ی رنگ پریده‌اش موج میزد.

کمی بعد، از سر جایش بلند شد و با قدم‌هایی آهسته به سمت پله‌ها رفت،یکی یکی‌ آنها را طی کرد و سرانجام جلوی دری سفید رنگ با حاشیه‌هایی سبز رنگ ایستاد.لوسیوس مالفوی انگشت اشاره‌اش را بلند کرد و به در کوفت.صدایی از داخل گفت:

-بله؟
-دراکو،پسرم،میتونم باهات صحبت کنم؟

در باز شد و پسری در چارچوب در نمایان شد.موهایش کوتاه و مانند موهای پدرش بور بود و چهره‌ی رنگ پریده‌ی پدرش را داشت.

-بله پدر؟کاری باهام داشتی؟

-بله،در اصل یکی دیگه باهات کار داره و من فقط باید تو رو پیش اون ببرم.

-چه کسی باهام کار داره پدر؟

-لرد سیاه!

با شنیدن این اسم،دراکو رنگ‌پریده‌تر از پیش شد.با خود فکر کرد: (لرد سیاه چه کاری میتونه با یه پسر شانزده ساله داشته باشه؟! یعنی می‌خواد کاری رو به من محول کنه؟!)با این فکر،علاوه بر اینکه اندکی ترس وجودش را فرا گرفت اما احساس غرور نیز کرد.هرچه باشد،او لرد سیاه بود.قدرتمنترین و شرورترین جادوگر عصر حاضر،که حتی بردن نامش لرزه بر تن هر جادوگری می‌انداخت،و خدمت کردن به او مایه‌ی افتخار و سرور بود.

یک هفته بعد
دستشویی متروکه‌ و روح‌زده‌ی مدرسه‌ی جادوگری هاگوارتز، کثیف و چرک‌آلود بود.تعداد زیادی از کاشی‌های دیوار و کف دستشویی شکسته بودند و شیرهای آب زنگ زده و خراب بود.صدای گریه‌ی دختری،سکوت حاکم بر فضای دستشویی را میشکست.

صدای گریه بیشتر شبیه ناله‌ی گوشخراش و ترسناک یک روح بود که باید هم همینطور می‌بودچون صدا متعلق به مارتل گریان بود.روح سرگردانی که سالها پیش یکی از دانش‌آموزان هاگوارتز بود.مارتل روی یکی از توالت‌ها کز کرده بود و به سرنوشت غم‌انگیزش فکر میکرد و زار میزد.

ناگهان در دستشویی به شدت باز شد و کسی وارد شد.مارتل ساکت شد و گوش کرد.غریبه‌ای که وارد دستشویی شده بود شروع به گریه کرد.مارتل از صدای گریه‌اش متوجه شد که او پسر است.آرام آرام از توالت بیرون رفت و به پسرکی که با ناامیدی گریه می‌کرد نگاه کرد.

موهای پسر بور و صاف بود و پوست سفید و رنگ‌پریده‌ای داشت.جلوی آینه‌ی آویزان بر روی دیوار ایستاده بود و گریه میکرد.از روی ناراحتی و یا شاید هم خشم، چوبدستی‌اش را در مشتش می‌فشرد. پسر ناگهان متوجه حضور مارتل شد و سرش را برگرداند و به او نگاه کرد و گفت:

-تو دیگه کی هستی؟ چرا داری نگام می‌کنی؟ از اینجا برو بیرون

مارتل گفت:
-ببخشیدها، فکر کنم تو بی‌اجازه وارد دستشویی من شدی،حالا میخوای که من برم بیرون؟

-دستشویی تو؟چقدر مزخرف! از حالا به بعد اینجا دستشویی منه روحِ مسخره!

-حق نداری با من اینجوری صحبت کنی.مثل اینکه منو نمی‌شناسی.من مارتل گریانم.پلیدترین و ترسناکترین روح مدرسه.

-بیشتر که شبیه یه روحِ خنگ هستی تا یه روحِ پلید!

-تو پسر خیلی بی ادبی هستی.من می‌خواستم کمکت کنم ولی مثل اینکه احتیاجی به کمک نداری.
و خواست که از دیوار دستشویی رد شود که پسر گفت:
-مارتل!یه لحظه وایسا!

مارتل برگشت.
-تو گفتی که می‌تونی کمکم کنی؟

-اگه میخوای کمکت کنم دیگه نباید مسخره‌م کنی.

-باشه!قول میدم مسخره‌ت نکنم

-خب، پس اول بگو اسمت چیه؟

-دراکو.دراکو مالفوی.

-خب دراکو،مشکلت چیه؟

-لرد سیاه ازم خواسته تا چیزی رو براش تعمیر کنم ولی نمیتونم.اگه اینکارو نکنم خونوادم رو میکشه.
-واااای!این خیلی بده.لرد سیاه خیلی شرور و پلیده.اون باعث مرگ من شد!

-خب حالا می‌تونی کمکم کنی؟

-فکر کنم باید بری اتاق ضروریات.اونجا شاید یه راهی واسه تعمیر اون چیزی که میخوای پیدا کنی.محل دقیق اتاق رو نمیدونم. فقط میدونم که اگه به چیزی احتیاج داشته باشی و از جلوی اون اتاق رد بشی،درش ظاهر میشه.

-ممنونم مارتل!حرفمو پس می‌گیرم.تو خنگ و مسخره نیستی!

و با عجله از دستشویی بیرون رفت.

تایید شد.

ابتدا گروهبندی کنید و بعد از اون شخصیت خودتون رو معرفی کنید.




ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۲۴ ۲۰:۲۱:۳۹

تا زمانی که بهترشدن بهترین است، برای کمتر از آن تلاش مکن!
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.