لرد با عصبانیت چوب دستی اش رو مثل سوزن به پای مورفین فرو کرد و گفت: من اینجام دایی معتاد انگل چشم باباقوری! بکش اون هیکلت رو اون ور تر نزدیک ذات مقدس ارباب رو له کنی!
بلاتریکس شیون کنان سریع به طرف لرد میره و اون رو از روی زمین برمیداره و با عصبانیت به مورفین میتوپه و میگه: حواست کجا بود؟!
...ای بابا ژه انتژارایی اژ ادم دارین شماها! من شه میدونم پاهامو کژا میژارم!
لرد چیزی در گوش بلاتریکس میگه و بلاتریکس پس گردنی محکمی به ایوان میزنه که باعث میشه صدای برخورد پس گردنی داخل جمجمه خالی اون مثل صدای ناقوس کلیسا بپیچه و بعد میگه:دفعه بعدی وقتی ارباب حرف میزنه بزنی زیر خنده به جای ارباب خودم کروشیوت میکنم. حالیت شد؟!
ایوان با ترس به زمین اشاره میکنه و میگه: همه اش تاثیر این نوشیدنی های کره ای بود! درسته که همه اش میریزه کف زمین ولی بخاراتش منو میگیره! من بیگناهم ارباب عفو کنید!
لرد برای اینکه همه صداش رو بشنون فریاد زنان میگه: مسخره بازی و چرت و پرت گفتن دیگه بسه. همه تون همین الان میشینین عقل های نداشتتون رو به کار میندازین تا راه حل این مشکل رو پیدا کنین. لازم به ذکر نیست که اگه نتونین راه حلی پیدا کنین چه بلایی به سرتون میاریم.
لرد زیر چشمی نگاهی به خودش میندازه و حرفش رو تصریح میکنه:...میدم بلا چه بلایی سرتون بیاره!
مرگخوارها که میدانستند خشم لرد در هر حالت و وضعیتی میتونه خطرناک ترین عواقب رو داشته باشه دست از مسخره بازی در میارن و همون طور که با فرو کردن کله شون توی بشکه آب سرد کنار دیوار سعی میکنن هوشیاریشون رو به دست بیارین مشغول فکر کردن میشن.
بعد از چند دقیقه سکوت در کمال تعجب مورفین به حرف میاد و میگه: من یادمه اون ژمونا که به مشکل میخوردیم همیشه آنی مونی یه راه حلی واشه این شیژا پیدا میکرد!
لرد با غضب به مورفین نگاه میکنه و میگه: آنی مونی سال هاست مفقود شده. نتیجه این همه فکر کردنت همین بود؟ گرچه نباید بیشتر از این انتظار میداشتم.
مورفین با پا فشاری میگه: د نه د! نمیژارین حرفمو تموم کنم که. انی مونی که این شیژا حالیش نبود. یادمه اون یه کتاب داشت که همیشه مشکلات رو اژ توی اون کتاب حل میکرد! راه حل همه مشکلات توی اون کتابه بود!حالا هم به نژر این بنده حقیر، تنها راه حل اینه که اون کتاب رو پیدا کنیم!