هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (ایوان.روزیه)



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۳:۰۳ یکشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۱
خب گلرت عزیز اینها از گذشته وجود داشته و عمدی هم اتفاقا قرار گرفته. وقتی شما توی تاپیکی پست میزنی، باید طبق سوژه پست بزنی. اینجا در واقع یه آزمون ساده است از اینکه دیده بشه طرف میتونه با یک سری اطلاعات خاص که در اختیارش هست (مثل سوژه ها توی تاپیک های معمولی) پست قابل قبولی بزنه یا نه.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۴۴ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۱
من متوجه نشدم درست. فضا رو بسته کردیم توی تاپیک نمایش نامه نویسی؟ چند وقتی هست که مسئولیت اون تاپیک با بانو ویولت و سوروس اسنیپ هست، ولی شیوه همون شیوه قدیمیه و تغییری توش داده نشده. میتونی بیشتر توضیح بدی منظورت کدوم تعییراته؟


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۳:۳۶ چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۱
ریگولوس با ترس گفت: موتاد کیه؟ زورگو کجاس؟ من روزنامه نگاری بیش نیستم! اونم هر بار 20-30 هزار کلمه مینویسم، شاید حقوق بدن شاید حقوق ندن! این وصله ها به من نمیچسبه!
بلاتریکس چوب جادو رو مستقیم بین دو چشم ریگولوس نگه میداره و میگه: تا سه میشمرم، یا جواب میدی کتاب کجاس، یا خودت رو تبدیل به کتاب غول آسای غول آسا میکنم!

...یک...
ریگولوس که فرصتی برای تلف کردن نمیدید گفت:بابا به جان خودم، به شرف اهل قلم قسم من کتاب ندیدم! دروغ ندارم بگم که! اتاق من حاضر و آماده است. برین بگردین ببینین هرچی مال آنی مونیه دست نخورده است.
بلا با یک دست با احترام لرد رو نگه میداره و با دست دیگه یقه ریگولوس رو میگیره و کشان کشان به سمت اتاقش میره.

وقتی به در میرسن لرد میگه: خیلی خب بلا. زودتر در رو باز کن. دوتا از مرگخوارهای دیگه رو هم صدا کن بیان اینجا رو خوب بگردن. وجب به وجبش رو. اون کتاب باید پیدا بشه. متوجهی دیگه؟ باید!
بلا که از لرد در هر حالتی میترسید با عربده ایوان و لودو صدا میزنه و دستور میده که اتاق رو زیر و رو کنن.

ریگولوس به اطراف اتاق اشاره میکنه و میگه: وقتی من اومدم اینجا، هرچی اسباب و وسایل مربوط به آنی مونی بود رو ریختم توی اون گنجه ته اتاق. ولی خب چون وسایلش زیاد بود گنجه رو با جادو یه مقدار بزرگش کردم که همه چیز اونجا جا بشه. حالا اگه میخواین وسایل قدیمیش رو پیدا کنین بفرمایین...

ریگولوس در کمد رو باز میکنه و کنار می ایسته. ایوان و لودو نگاهی به داخل کمد میندازن و میگن: اینجا چه خبره؟! بازار مکاره است؟ از تنور نانوایی گرفته تا جارو اینجا همه چی پیدا میشه! کی میخواد بین این همه خرت و پرت دنبال کتاب بگرده.
بلا نگاهی به لرد میندازه و بعد با چشم غره و عصبانیت رو به اون دوتا میگه: کاملا معلومه، خود شماها!
لودو و ایوان سری تکون میدن و از ترس کروشیوهای احتمالی وارد کمد میشن تا همه جا رو بگردن.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: قصر خانواده مالفوی
پیام زده شده در: ۱۱:۲۱ دوشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۱
لوسیوس که موهای افشان و آبشاری اش را در خطر میدید سعی کرد از میان مرگخواران متحدی برای خودش دست و پا کند، برای همین رو به ایوان گفت: ایوان بیچاره. هیچ میدونی اگه همه کچل بشیم اون وقت تو دیگه ورشکست میشی؟ اگه همه ما کچل بشیم دیگه هیچ کس به شامپوهای تو احتیاج نداره. نهایت با یه ذره کف سرمون تمیز میشه. و همون طوری که میدونی من یکی از مشتری های دائم تو بودم. این موها رو باید روزی سه وعده بشورم و هر وعده هم نصف شامپو مصرف میکنم. اینطوری تو ورشکست میشی. بی پول میشی. بدبخت میشی. معتاد میشی بعد میری ور دست مورفین و تازه از اونم معتاد تر میشی و ارباب پرتت میکنه بیرون در نهایت باید بری گوشه جوب بخوابی! من به فکر خودتم ابله!

بلا با خشم نگاهی به ایوان انداخت تا اگر ایوان خواست در تایید حرف های لوسیوس چیزی بگوید شخصا به جای مو کاسه جمجمه اش را جدا کند!
اما ایوان با خوشحالی با انگشت های استخوانی اش روی کاسه سرش ضرب گرفت و گفت: ای بابا لوسیوس. خودت که میدونی، شامپوهای من هیچ وقت کیفیت آنچنانی ای نداشت. واسه همین همیشه اونا رو به هتل ها قالب میکردم! تو هم اگه اینقدر که میگی از شامپوهای من استفاده میکنی احتمالا موهات باید دو برابر چیزی میبوده که الان هست! گرچه بلا این به سر تراشیدن احتیاج نداره. دو هفته دیگه از شامپوهای من استفاده کنه مشکل حله. چنان کله اش صاف میشه که انگار نه انگار از دوره جنینی روی این کله مویی وجود داشته!

هوگو با تاسف دستی به سرش کشید و فکر کرد که اگر موهای نارنجی اش را بتراشد از این به بعد به جای رنگ هویجی موهایش به چه چیزی شناخته میشود؟ برای همین به ایوان گفت: ولی به هر حال مشکل ورشکست شدنت که پا بر جاست! با اون چیکار میکنی؟

ایوان با پوزخند گفت: خب توی این جمجمه که خاک اره نریختن!مغز! مغز خالص. وقتی همه شماها کچل باشین من به جای تولید شامپو، روی تولید صابون زوم میکنم! همین الان هم خیلی از صابون هام رو به هتل ها فروختم. حالا اینقدر بحث متفرقه نکنین. زود باشین بیاین جلو بلا کچلتون کنه!
لوسیوس که دید اوضاع به شدت خرابه هوگو رو با دست به سمت بلا هل میده و میگه: فعلا بیا با هوگو مشغول شو پس!
بعد با عصبانیت روی صندلی نشست و به دنبال راهی برای فرار کردن از این طرح شد.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ جمعه ۱۴ مهر ۱۳۹۱
به دوست عزیز تام ریدل:

همون طوری که اشاره کردین طرح های زیادی برای قسمت های مختلف سایت مثل ایفای نقش مطرح میشه و هر بار تعداد کمیش شاید عملی میشه. یک مشکلی که شاید مادر مشکلات دیگه باشه کمبود عضو و نیرو هست. ما توی سایت در حال حاضر کاربر به اون صورتی که در گذشته داشتیم نداریم. خیلی از انجمن ها شاید بی ناظر باشن و توی این مورد یکی از دلایل همین موضوع کمبود نیرو هست. در گذشته تعداد اعضا اونقدر بود که بعضی از انجمن ها حتی دو یا سه ناظر داشتن. وقتی تعداد کاربرها بیشتر بشه دست برای انتخاب ناظر و کارهای این چنینی خیلی بازه. اما وقتی تعداد کاربرها کم باشه به مشکل میخوریم. چون به خودی خود تعداد اعضا کم هست، انجمن ها به نسبت اعضا زیاد و خب پیدا کردن کاربرهایی که معیارهای حداقلی برای نظارت یا کارهای دیگه رو داشته باشن سخت. چون باید یک سری اصول یا قواعد کلی و پایه رو شخص داشته باشه که بشه برای مسئولیتی ازش استفاده کرد.

در مورد هاگوارتز مدیریت برنامه ها و روال اون همیشه به عهده مدیر هر ترم هست و با نقشه های اون برگزار میشه. همون طوری که سوروس عزیز گفت اگه ایده خلاقانه ای باشه که قابل اجرا باشه مسلما همه از اون استقبال میکنیم. نه در مورد هاگوارتز بلکه در تمام قسمت ها. چون مدیران به هر حال دشمن سایت نیستن. وقتی طرحی اجرا نمیشه یا موارد این چنینی، به خاطر مشکلات موجود مسلما این اتفاق میفته. وگرنه همه ما خوشحال میشیم بتونیم کاری برای هرچه بیشتر رونق دادن به سایت انجام بدیم.

اینجا یه نکته ای هست که همه هم میدونیم و اونم اینکه با توجه به اینکه الان هم کتاب و هم فیلم های هری پاتر تموم شده، و چون دیگه توی اون جو هری پاتری نیستیم نمیشه مسلما انتظار داشت به شلوغی و فعالیت اون دوره برگردیم. اما این به هر حال به این معنی نیست که نباید تلاشی انجام داد که سایت جذاب تر و فعال تر باشه.

در مورد کارهای ریز حرفتون رو قبول دارم. به نظر من هم کارهای کوچیک ولی جذاب از تغییرات عمده کاراتر و بهتر هست. البته به یک شرط اون هم اینکه هم تداوم داشته باشن و هم جذابیت داشته باشن که کاربرها رو برای شرکت و فعالیت در خودشون جذب کنن. مسابقه میشه برگزار کرد اما باید سعی کرد که مسابقه ها هم حالتی داشته باشن که مسابقه های معمولی تفاوت داشته باشن. توی همچین مسائلی مسلما پیشنهادهای کاربرها خیلی موثره و میتونه خیلی کمک کنه.

ایده یابی همیشه فکر خوبیه. اما به یک شرط، اون هم اینکه مثل نظرسنجی و ایده یابی های گذشته در دام فرسایشی شدن نیفته. در گذشته داشتیم این موارد رو ولی اینقدر بحث های و حواشی مختلف پیرامون اون نظر شکل گرفته که اصل قضیه کلا به حاشیه کشیده شده و متاسفانه فراموش شده. همه ما به هر حال سال هاست توی این سایت فعالیت میکنیم و گنجینه زیادی از خاطرات خوب و بد از این سایت داریم. چه بخوایم یا نخوایم این سایت قسمت عمده ای از زندگی این سال های ما رو در برگرفته و نمیشه ازش گذشت و این دغدغه شما برای سایت مثل باقی دوستان قابل تقدیره.

برای ایده یابی شاید به نظرم فراخوانی داده بشه که کاربرها نظراتشون رو به صورت بلیت ارسال کنن یا تاپیکی زده بشه که فقط هر کس نظر خودش رو توی اون بگه و در موردش دیگران بحث نکنن راه بدی نباشه. در این صورت میشه نظرهای قابل اجرا رو چینش کرد و بعد اونها رو بین کاربرها به نقد گذاشت تا بعد از بحث هایی که روش میشه کاری عملی از اون به دست آورد.

من سعی میکنم به زودی این موضوع رو اجرا کنم و دوباره لازم میدونم برای دغدغه ای که دارین تشکر کنم و مطمئن باشید که پذیرای هر پیشنهادی خواهیم بود و هیچ چیزی سرسری گرفته نمیشه.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۲۲:۳۲ جمعه ۷ مهر ۱۳۹۱
لرد با عصبانیت چوب دستی اش رو مثل سوزن به پای مورفین فرو کرد و گفت: من اینجام دایی معتاد انگل چشم باباقوری! بکش اون هیکلت رو اون ور تر نزدیک ذات مقدس ارباب رو له کنی!
بلاتریکس شیون کنان سریع به طرف لرد میره و اون رو از روی زمین برمیداره و با عصبانیت به مورفین میتوپه و میگه: حواست کجا بود؟!

...ای بابا ژه انتژارایی اژ ادم دارین شماها! من شه میدونم پاهامو کژا میژارم!
لرد چیزی در گوش بلاتریکس میگه و بلاتریکس پس گردنی محکمی به ایوان میزنه که باعث میشه صدای برخورد پس گردنی داخل جمجمه خالی اون مثل صدای ناقوس کلیسا بپیچه و بعد میگه:دفعه بعدی وقتی ارباب حرف میزنه بزنی زیر خنده به جای ارباب خودم کروشیوت میکنم. حالیت شد؟!

ایوان با ترس به زمین اشاره میکنه و میگه: همه اش تاثیر این نوشیدنی های کره ای بود! درسته که همه اش میریزه کف زمین ولی بخاراتش منو میگیره! من بیگناهم ارباب عفو کنید!
لرد برای اینکه همه صداش رو بشنون فریاد زنان میگه: مسخره بازی و چرت و پرت گفتن دیگه بسه. همه تون همین الان میشینین عقل های نداشتتون رو به کار میندازین تا راه حل این مشکل رو پیدا کنین. لازم به ذکر نیست که اگه نتونین راه حلی پیدا کنین چه بلایی به سرتون میاریم.

لرد زیر چشمی نگاهی به خودش میندازه و حرفش رو تصریح میکنه:...میدم بلا چه بلایی سرتون بیاره!
مرگخوارها که میدانستند خشم لرد در هر حالت و وضعیتی میتونه خطرناک ترین عواقب رو داشته باشه دست از مسخره بازی در میارن و همون طور که با فرو کردن کله شون توی بشکه آب سرد کنار دیوار سعی میکنن هوشیاریشون رو به دست بیارین مشغول فکر کردن میشن.

بعد از چند دقیقه سکوت در کمال تعجب مورفین به حرف میاد و میگه: من یادمه اون ژمونا که به مشکل میخوردیم همیشه آنی مونی یه راه حلی واشه این شیژا پیدا میکرد!
لرد با غضب به مورفین نگاه میکنه و میگه: آنی مونی سال هاست مفقود شده. نتیجه این همه فکر کردنت همین بود؟ گرچه نباید بیشتر از این انتظار میداشتم.
مورفین با پا فشاری میگه: د نه د! نمیژارین حرفمو تموم کنم که. انی مونی که این شیژا حالیش نبود. یادمه اون یه کتاب داشت که همیشه مشکلات رو اژ توی اون کتاب حل میکرد! راه حل همه مشکلات توی اون کتابه بود!حالا هم به نژر این بنده حقیر، تنها راه حل اینه که اون کتاب رو پیدا کنیم!


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: بهترین ایده و زننده تاپیک
پیام زده شده در: ۱۷:۰۸ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۹۱
تعداد آرا:

سوروس اسنیپ: 8 رای
ریگولوس بلک: 14 رای

رای های پذیرفته شده:

سوروس اسنیپ: 8 رای
ریگولوس بلک: 14 رای

نتیجه نهایی:

رنک تعلق میگیرد به ریگولوس بلک.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: بهترین نویسنده ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۷:۰۳ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۹۱
تعداد آرا:

لرد ولدمورت: 11 رای
مورفین گانت: 15 رای

رای های پذیرفته شده:

لرد ولدمورت: 11 رای
مورفین گانت: 14 رای

نتیجه نهایی:

رنک تعلق میگیرد به مورفین گانت.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۷:۰۰ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۹۱
تعداد آرا:

لرد ولدمورت: 11 رای
بانو ویولت: 5 رای
لودو بگمن: 11 رای

رای های پذیرفته شده:

لرد ولدمورت: 11 رای
بانو ویولت: 5 رای
لودو بگمن: 10 رای

نتیجه نهایی:

شخص برگزیده این دوره لرد ولدمورت است، اما با توجه به گرفته شدن رنک جادوگر ماه توسط ایشان، رنک به نفر دوم یعنی لودو بگمن تعلق میگیرد.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۱۶:۵۶ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۹۱
تعداد آرا:

لرد ولدمورت: 14 رای
سوروس اسنیپ: 12 رای

رای های پذیرفته شده:

لرد ولدمورت: 13 رای
سوروس اسنیپ: 12 رای

نتیجه نهایی:

رنک تعلق میگیرد به لرد ولدمورت.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.