هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۲:۱۹ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
اگه دراک بشه مدیر کل؛ باید یه پوزیشن جدید بالاتر از اون، برای من ایجاد کنید!

پیوست:
اقا اگه میشه لطفا این چتر باکس رو به من دسترسی بدید، زمان ما چتر باکس نبود و من در فقر فرهنگی به سر می بردم!


ویرایش شده توسط بلاتریکس مار در آستین در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۳ ۱۲:۳۰:۰۸



Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۱:۳۲ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
بله چه معنی داره لرد خیلی سیاه مدیرکل نباشه، اون وقت لردهای کمی سیاه و اصلا سیاه و خاکستری گل‌گلی و خال‌خال‌بنفش بیان تو سایت و جولون بدن؟ ما خواستار نه‌تنها مدیرکل شدن لرد خیلی سیاه هستیم، که انتظار داریم سیم‌سرورهای سایت رو هم در اقدامی نمادین به ایشون تقدیم کنید. آره! پس چی؟


تصویر کوچک شده


Re: چه كسي باعث مرگ سيريوس شد؟!!
پیام زده شده در: ۱۱:۲۴ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
بدون شک هری پاتر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


خدا خیرت بده هیپوگریف خوشبخت!

یه همچین آدمی بودم من قبلا!


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۰:۲۸ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
منو مدیر کل کنین


!ASLAMIOUS Baby!


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۹:۴۴ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
اسم:پروفسور
نام خانوادگی:اسپراوت
شغل:رئيس گروه هافلپاف و استاد گياهشناسي
گروه:هافلپاف
مشخصات:چشمان مشکی،کمی قد بلند

تایید شد!
به ایفای نقش خوش آمدید.


ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۳ ۱۳:۱۴:۰۲

تصویر کوچک شده


Re: دوست داري جاي كدوم يكي از بازيگر هاي هري پاتر باشي؟
پیام زده شده در: ۹:۰۵ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
یا هری یا خودم(پسرش)


تصویر کوچک شده


Re: نظرتون راجع به پایان فیلم 7 چیه؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۹:۰۱ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
به نظر من خوب نبود برای اینکه مگه توی پیشگویی گفته نشده بود که هری باید ولدومورت رو بکشه اما نویل اینکار رو کرد هری فقط با ولدومورت دوئل کرد و ابر چوبدستی رو پس گرفت هری باید ولدومورت رو میکشت.


تصویر کوچک شده


Re: چه كسي باعث مرگ سيريوس شد؟!!
پیام زده شده در: ۸:۵۲ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
بنظر من هری مقصر نبود این بلاتریکس بود که سیریوس را کشت.


تصویر کوچک شده


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۸:۳۴ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
با سلام

این سریال توسط شبکه گریفندور تی وی ساخته شده و به علت درخواست زیاد این شبکه ، در این شبکه نیز پیخش خواهد شد اما کمی دیرتر از شبکه گریفندور تی وی. یعنی وقتی یک قسمت از سریال در سبکه گریفندور تی وی پخش شد ، چند روز دیگر در اینجا پخش خواهد شد پس اگر می خواهید زود به زود سریال را مشاهده کنید ، بیایید گریفندور

این سریال در هر قسمتش یک داستان متفاوت خواهد داشت اما بعضی وقتا این داستان ها در یک قسمت جا نمی شوند و دو قسمتی می شوند که در این صورت در آخر پست می نویسم "ادمه دارد" ... امیدوارم لذت ببرید. درضمن این سریال بر اساس خاطرات هری پاتر ساخته شده.

این هم پوستر سریال:
تصویر کوچک شده




خاطرات یک گریفندوری

قسمت اول

دوربین یک پسر بچه ی 16 ساله را نشان می دهد که بر روی تختی نرم دراز کشیده و در حال دیدن خواب های اسباب بازی می باشد و درست کمی آنطرف تر چند پسر بچه ی دیگر در حال ساختن چیزی هستند و هر از گاهی به پسر خوابیده نگاه می کردند و شیطانی می خندیدند که به خاطر یکی از همین خنده ها پسر خوابیده بیدار شد و متوجه آنها شد.

پسر تازه از خواب بیدار شده: « دارین چیکار می کنین؟ »

در همین هنگام پسری که چند لحظه پیش داشت چیزی می ساخت و حالا می خواست سطلی را با محتویاتش بر سر پسر از خواب بیدار شده بریزد ، با دیدن بیدار شدن او ، خشکش زد.

پسر تازه از خواب بیدار شده: « آلیواندر ... داشتی چیکار می کردی؟ »

پسری که اسمش آلیواندر بود ، خشکش زد و شکسته شکسته گفت: « هری ... تقصیر این لی بود » با دستش پسری را نشان داد که پشت بخاری خوابگاه پسران قایم شده بود.

هری به سرعت از رخت خواب خود بلند شد و لباس هایش را پوشید و با عصبانیت رو به آلیواندر و لی گفت: « امروز همه چی رو به گودریک می گم ... دیگه خسته شدم »

در همین لحظه لی و آلیواندر با یک حرکت چرخشی مقابل هری ظاهر شدند و در حالی که التماس می کردند ، گفتند: « نه ... خواهش می کنیم ... نگو »

هری که بیشتر عصبانی شده بود ، با صدای بلند تر از قبل گفت: « دیگه خسته شدم ... پریروز یه سطل اب پرتقال تو سرم خالی کردین و دیروز هم یه سطل ستاره دریایی ... امروز هم که می خواستین باقی مونده غذای دخترا رو تو سرم خالی کنین »

در همین لحظه بر اثر صدای بلند هری تمام پسر های گریف از خواب بیدار شدند که یکی از آنها هم ناظر گولاخ تالار بود که بعد از اینکه کمی هوشیار شد ، رو به هری گفت: « هری ... امروز تنبیه می شی »

هری: « »

لی و آلیواندر: « »

گودریک از تخت خود بلند شد و بعد از اینکه لباس هایش را پوشید ، هری را در اتاق کوچک زیر شیروانی تالار انداخت و او را از تفریح در روز تعطیل یکشنبه منع کرد.

اتاق زیر شیروانی برای هری همیشه اشنا بود چون خیلی آنجا می آمد و همیشه هم برای تنبیه نه برای برداشتن چیزی!

صدای برخورد قطره های آب با کف اتاق ، تنها صدایی بود که شنیده می شد و حکایت از این داشت که بالای اتاق ، حمام قرار داشت و حالا هم دختر های گریف دسته جمعی در حال حمام کردن بودند. ()

مدت ها گذشت و صدای صحبت و قدم های بچه های گریف شنیده می شد که برای صبحانه به سراسری عمومی می رفتند و هری چند ساعت بعد باقی مانده غذای آنها را خواهد خورد البته اگر گودریک این اجازه را بدهد.

اما در همین هنگام بود که ناگهان در اتاق باز شد و دختری مقابل در ایستاد و با صدایی ارام گفت: « بیا بیرون ... زود باش »

هری او را شناخت ، آنجلینا بود. او ادامه داد: « امروز تمرین کوییدیچ داریم و اگه تو نباشی نمیشه تمرین کرد ... زود باش بیا بیرون »

هری از اتاق خارج شد. در تالار هیچ کس نبود و همه به طرف سراسری عمومی رفته بودند تا صبحانه بخورند اما اگر هری نیز به سراسری عمومی می رفت ، گودریک او را می دید و معلوم نبود تنبیه دومش چی می شد؟!

آنجلینا گفت: « تو مستقیم برو زمین کوییدیچ و من هم بعد از صبحونه میام اونجا »

هری گفت: « من گشنمه »

صدای جیغ هری در تمام تالار پیچید اما هری فکر می کرد کسی در تالار نیست اما ناگهان صدایی آمد که می گفت: « باشه عزیزم ... من بعد صبحونه اونجا منتظرتم »

بعد از نیم دقیقه دختری قد بلند و زیبا و جیگر یا همان جسی خودمون () از پله ها پایین آمد و با تعجب گفت: « صدای جیغ از کجا اومد؟ »

آنجلینا خیلی سریع گفت: « از پله ها فک کنم اومد »

جسی در حالی که به طرف تابلوی بانوی چاق می رفت ، غر غر زنان می گفت: « فرهنگ ندارن که ... نمی زارن آدم تو سکوت با نامزدش حرف بزنه ... این سیم کارتم که مسدود شد » ()

آنجلینا با تکان دادن سرش به هری فهماند که کار اشتباهی نکند و در زمین کوییدیچ منتظر اوست(اینارو با حرکت سرش گفت) و از تالار خارج شد.

هری به سمت خوابگاه پسران رفت تا لباس های کوییدیچ خود را بردارد و شنل نامرئیش را نیز بردارد تا بتواند در سراسری صبحانه بخورد.

یک ساعت بعد ... زمین کوییدیچ


تمامی گریفی ها در سکوی تماشاگران نشسته بودند و هیچ توجهی به تیم کوییدیچشان که در حال تمرین بود نداشتند.

جسی در حال حرف زدن با گوشی مشنگی خود بود و به روبه رویش زل زده بود که یک پسر اسلایترینی نشسته بود. دیگر دختران هم گودریک را نظاره می کردند و داشت با دقت زیاد به تمرین تیم نگاه می کرد. جرج و لی هم داشتند مواد مهترقه برای بازی گریفندور و هافلپاف آماده می کرد و الیواندر هم داشت با یکی به نام حسین چت می کرد.()

هری یک کلاه بر سر گذاشته بود و یک نقاب هم به صورتش زده بود تا گودریک او را نشناسد. استرجس بالاخره با چند ساعت تاخیر () وارد میدان شد و اعضای تیم را دور خود جذب کرد و هر کدام تمرینی داد تا مشغول شوند اما قبل از اینکه تمام اعضای تیم با چوب های پرندشان پرواز کنند ، صدای گودریک شنیده شد که می گفت: « صبر کنین ... تو ... تو که نقاب زدی ... کی هستی؟ »

**ادامه دارد ...


تصویر کوچک شده


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱:۴۵ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
نام : آرامینتا ملی فلوا
مشخصات: چهره ای زیبا با موهای بلند مشکی و پوستی سپید و سرد
مشخصات اخلاقی: بی رحم. طرفدار جادوی سیاه
توضیحات اضافه: از فامیـلان مادر سیریوس بلک بود.
سن: جوان
گروه انتخابی: اسلیترین


تایید شد!
به ایفای نقش خوش آمدید.


ویرایش شده توسط araminta در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۳ ۲:۰۰:۵۴
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۳ ۱۳:۰۳:۴۳






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.