هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱:۲۶ جمعه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
#71
لیلی: پتونیا انقدر تاب نخور حالم بد شد.

پتونیا:همه که مثل تو بلد نیستن با جادو جنبل خودشونو سرگرم کنن. مجبورن برن دنبال تفریحات سالم.
مثل این . . .

و با شتاب بیشتری تاب خورد.

لیلی ابروهایش را در هم کشید و دست به سینه به او پشت کرد. ناگهان متوجه یه جفت چشم سیاه
پشت بوته ها شد.

بعد با هیجان به خواهرش گفت: پتونیا . . . پتونیا . . . نگاه کن! این همون پسرست که هر جا میریم تعقیبمون میکنه. فکر کنم دنبال منه ولی نیست همش تو دم من میشی، بنده ی خدا روش نمیشه بیاد جلو.

بعد یکم از حالت ذوق زدگی دراومد و کمی جدی گفت: البته من که ازش خوشم نمیاد. بزار برم رک و راست بهش بگم دوست ندارم دور و برم بپلکه.

اینو گفت و آسته آسته با قدم های خرامان به پسرک نزدیک شد. پسرک روی زمین زانو زده بود و دنبال چیزی میگشت.

لیلی با ناز گفت: سلام من لیلی ام. میشه بپرسم اینجا داری چیکار میکنی؟

پسرک پاسخ داد: دارم دنبال چیزی می گردم.

ناگهان لیلی مشتش را جلوی صورت پسرک گرفت تا توجه او را به خودش جلب کند. و مشتش را باز کرد در دستش یک گل بود. گفت: دنبال این میگردی؟

پسرک با اخم نگاهش کرد و گفت: درسته خودشه.

خواست آن را از لیلی بگیرد که لیلی دستش را عقب کشید و گفت: اول باید باهات صحبت کنم. . . . میدونم که مدتیه دنبال ما راه رو دنبال میکنی . . .

اما پسرک حرفش را قطع کرد و گفت: آه درسته. . . من یه سوال داشتم ازتون. اون خواهر شماست؟ اسمش چیه؟؟

و با دست پتونیا را نشان داد.ََ

لیلی گفت: آره. خواهرمه. چطور مگه؟

پسرک با حالتی که قند تو دل آدم آب میکنه گفت: وای . . . چه اسم قشنگی!!!!!

لیلی با تعجب گفت: چی؟ . . . یعنی چی که "چه اسم قشنگی!"؟ مگه تو سورس نیستس؟ مگه تو نباید عاشق من میشدی؟

پسرک با تکبر گفت: آه. . . سوء تفاهم پیش اومده. من ورنون هستم. در ضمن من عاشق شما بشم؟محاله من با عجیب الخلقه ها وصلت کنم. همه بچه محلامون میدونن تو جادوگری. مسئله اینه که کسی مثل پتونیا چه طوری میتونه خواهر تو باشه؟

اینو گفت و گل رو از دست لیلی قاپید. سپس درحالی که چپ چپ لیلی رو نگاه میکرد به او پشت کرد و به سمت پتونیا رفت. لیلی آن دو را از دور نگاه میکرد و دید که ورنون گل را به پتونیا میدهد.

سپس با حال عصبی شروع به گشتن لا به لای بوته ها کرد. و با خود میگفت: مگه میشه؟
بعد با صدای بلند داد زد: سورس؟ . . . سورس؟ کوشی؟ . . . قول میدم اگه بیای زنت شم. فقط بدو بیا که بدجور ضایع شدم. . . . سورس؟ ای بابا، مطمئنم الآن باید سر و کلش پیدا بشه. توی کتاب که اینطوری بود. سورس؟ . . .



__________________
خوبه. با مزه بود.
تایید شد !


ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۲/۲۷ ۹:۱۹:۳۷


پاسخ به: اگه یهو یه لولوخرخره جلوت ظاهر بشه ،چه شکلی میشه؟
پیام زده شده در: ۲۱:۱۴ دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲
#72
کلا فکر نکنم تغییری بکنه این لولو خورخوره، فی الواقه از همه چیز دور و برم میترسم الا تنهایی . . . از مامانم، از داداشم، از تمام موجودات واقعی و غیر واقعی اعم از همون انسانش، از معلم هام و . . . ولی جالبه هیچ کدوم نمیدونن چقدر ازشون میترسم. اصلا یه آدم پررویی هستم بنده، به روشون نمیارم.


I don't know which me that I love ... got no reflection!


پاسخ به: اگه یه روز براتون یک نامه از یک مدرسه جادوگری بیاد چی کار می کنید ؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۱:۰۵ دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲
#73
اگه واقعا می فرستادن، اول با والدین محترمم صحبت میکردم که آیا اجازه میدن به بنده که برم لندن، که بی برو برگرد جوابشون منفیه. ولی از در نشه از پنجره میریم.در نتیجه ساکم رو جم میکردم، لپ مامانم رو ماچ میکردم، از جیب بابام پول کش میرفتم فلنگ و میبستم و . . . هیچ گوری نمیرفتم. چون نه با اون پولی که از جیب بابام در میاد پینه دوزم نمیشه رفت چه برسه به لندن، پاسپورت هم که دارم تازه اگه داشتم هم نمیتونستم برم چون برای خروج از کشور باید اجازه ی پدر باشه. پس قلم پامو میشکوندم میشستم خونه عین بچه ی مشنگ درسمو می خوندم.


I don't know which me that I love ... got no reflection!


پاسخ به: از کدام شخصیت کتاب بیشتر خوشتان می آید؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۲۰:۳۲ دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲
#74
ولدرمورت: چون هیشکی دوسش نداشت، شاید انقدر کمبود محبت نداشت انقدر بد نمیشد.
اسنیپ: چون خیلی وظیفه ی سختی داشت درحالی که همش از جناح راست بود، همه باهاش بد بودن و اونم مجبور بود اینو تحمل کنه.
سورس: اصلا گفتن داره؟ شخصیت از این دوست داشتنی تر. آخرشم که خیلی قشنگ مرد.


I don't know which me that I love ... got no reflection!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.