هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: خبط بزرگ Warner Bros
پیام زده شده در: ۱۸:۴۹ شنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۷
#1
سلام.
ببخشید یکم با تاخیر جواب میدم.
من با همتون موافقم.
هدف کلیم از زدن تاپیک(برای مورگان عزیز) اینه که بحث کنیم که اگر WB این کار رو به یک ناشر دیگه ارجاع میداد، کیفیت بازیها تا چقدر میشد بره بالا.
ازونجایی که هممون میدونیم بهترین بازی توی سری HP همون HP:OoTP هست که چون عناصر فری رامینگ توشه، قشنگ شده اما بازهم یک بازی کژواله در مقایسه با بقیه ی بازیها.
در واقع مشکل این هست که اول اینکه خیال میکنند بازی یک سکوئله برای فیلم، در حالی که خود فیلم هم یک سایه ی ناکامله از روی کتاب. چرا نمیاند از روی کتاب ارجاعش بدند به بازی؟ اونهم یک کمپانی خوب.
و یک طوری رفتار میکنند انگار بریتانیا هیچی استدیو نداره و میاند یک چیز الکی سر هم میکنند و بازی رو میدند به شرکتهای نرم افزاری کوچیک که همونطور که گفتم، وقتی R* North درست توی ادینبرگه، از لحاظ ناشرش یعنی Rockstar هم مشکلی نیست، چرا اینکار رو میکنند؟ همه میدونیم که R* North میاد نیویورک رو طوری ارائه میده که درست مثل واقعیتشه(البته از لحاظ محیط نه قالب) حالا نتونن محل زندگی خودشون رو درست ارائه بدند؟ واقعا احمقانست برای همین باید این رو مطرح کرد.

حالا نمیخواند کار رو بدند به Rockstar North، میتونند بدند به Rockstar Leeds که توی یورکشایر انگلستان هست. درسته به بزرگی Rockstar North نیست، اما تجربش رو خوب ارائه داد. البته تازه سازه اما خودشون رو با بازی Bully که درست محیطی شبیه به هری پاتر اما در واقعیت داره، خوب نشون داده و میتونن ازش برای سری بعدی استفاده کنند.

به نظر شما WB احمق نیست که کار رو به Rockstar ارجاع نده و حق بازیهای سری رو از EA بگیره؟
البته خود WB هم همچین مقدس نیست. به نظرم Epic movie هری پاتر رو بهتر به تصویر کشیده بود.

منکه کاملا از HBP ناامیدم .اسکرین شاتهاش رو که دیدید. حتی فیلمش هم کاملا با کتاب متفاوته(آ[رین اخبار در مورد اون اظهار علاقه ی جینی به هری رو بخونید).
امیدوارم آخرین شانسشون رو از دست ندند یا هم خود رولینگ بیاد سرمایه گذاری کنه.


ویرایش ناظر در راستای شفاف سازی بیشتر!:

HBP: شاهزاده ی دورگه
WB: وارنر بروس
HP:OoTP : هری پاتر و محفل ققنوس


ویرایش شده توسط وینی گاگنیتی در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۹ ۱۸:۵۳:۲۹
ویرایش شده توسط مورگان الکتو در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۳۱ ۱۵:۳۴:۳۵

We'll Fight to Urgs mate, so don't shock your gecko!


خبط بزرگ Warner Bros
پیام زده شده در: ۱:۰۳ چهارشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۷
#2
با سلام


یکی از بزرگترین خبطهای این استدیوی هالیوودی، انتخاب اشتباه کمپانی EA برای سری بازی Harry Potter است.
این کمپانی تنها با استفاده از خط مشی "از سر باز کردن"؛ این عنوان را به EA، شرکتی که خط مشی یکسان دارد واگذار نمود و کاری کرد که از یک ایده ی بزرگ، محروم شویم.

EA که کار خود را به عنوان یک دولوپیر در اواخر دهه ی 80 شروع کرد، هم اکنون یکی از دزدترین شرکتها، و همینطور فعالترین آنها در زمینه ی دولوپینگ و پابلیشینگ بازیهای ویدئویی و کامپیوتری میباشد. در این کمپانی، "عنوان" بازی، نقش بزرگی در موفقیت آن دارد. وی این عناوین و استدیوی سازنده ی آنها را در اواخر دهه ی 90 و اوایل قرن جدید خرید و هم اکنون این استدیوها متوجه خبط خود شده اند.

بعد از آن، این ناشر و سازنده آشیانه ای امن برای استدیوها تبدیل شد. ارجاع سریع کار بازی یک فیلم، به این شرکت یکی از کارهاییست که خیلیها انجام میدهند. برای مثال میتوان به Lord of The Rings و Harry Potter اشاره کرد.

حال به خبط بزرگ Warner Bros برمیگردیم.
این کمپانی وقتی اولین کتاب هری پاتر، هری پاتر و سنگ فلاسفه(یا جادو) را تبدیل به فیلم کرد، بازی آنرا به EA ارجاع داد. و این خبط بزرگی بود. شاید آن زمان به چشم نمی آمد، اما هم اکنون بر همگان معلوم است که Warner Bros چه انتخاب خطیری را از سر باز کرده است.

استدیوی Rockstar North، درست در ادینبِرگ اسکاتلند، نه چندان دورتر از محل زندگی رولینگ نویسنده ی اثر قرار دارد. اکثر کارمندان این شرکت اسکاتلندی، و یا انگلیسی هستند. سم و دن هاوزر، موسسان این استدیو و Rockstar در نیویورک، پابلیشر و زیرمجموعه ی T2، هردو انگلیسی بوده و متولد لندن هستند. دن هاوزر درست در ران تایم کتاب دوران جوانی خود را گذرانده است. شاید به جرات بتوان گفت حداقل نیمی از مادلرهای این استدیو، اسکاتلندی بوده و کاملا به محل اتفاق کتاب مانوسند. این استدیو استدیویی کژوال نبوده و همه آنرا با سری GTA میشناسند.

در حالی که استدیوی EA UK، تنها پوششی برای EA است. مطمئنا همه دریافته اند که اکثر مادلرها اصلا شمه ای از طبیعت این جزیره نداشته و بیشتر اسم دولوپیر را یدک میکشند. جالبتر اینکه این استدیو استدیویی کاملا کژوال بوده و حتی میتوان گفت وجود خارجی ای ندارد.

اگر Warner در سال 2001 کار را به EA واگذار نمیکرد، ما شاهد یک شاهکار بودیم. حتی میشد با توجه به نزدیک بودن نویسنده و R* North، خود نویسنده جزء تیم دولوپیر باشد.



ویرایش ناظر در راستای شفاف سازی !:

منظور وینی عزیز از کلمه ی دولوپیر ، سازنده است.منظور ایشون از کلمه ی کژوال، بی اهمیت بوده است.


ویرایش شده توسط مورگان الکتو در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۳۱ ۱۵:۲۶:۵۸

We'll Fight to Urgs mate, so don't shock your gecko!


Re: خانه ی سالمندان!!
پیام زده شده در: ۲۰:۴۶ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۷
#3
ماه در افق غروب میکرد و دو پیرمرد، آلبوس دامبلدور و کرام در روی تخت دونفره شان در یک اتاق فراخ در خانه ی سالمندان در حال اماده شدن برای خواب بودند.
دامبلدور با نگاهی به اندام فریبای کرام گفت:
-دوست من پایه ای؟
کرام میخواست با تبسمی آمادگی خود را اعلام کند که ناگهان صدای پقی برخاست و دو پیرمرد نگاهی به جغد سفیدی کردند که قصد وارد شدن به اتاق را دارد.
دامبلدور لرزان بلند شد و بعد از گذشت کسری از ساعت، پنجره ی اتاق را باز کرد. جغد وارد شد و نامه را روی پای کرام انداخت و رفت.
بعد از کسری دیگر از ساعت، دو پیرمرد موفق به باز کردن نامه و خواندن آن گردیدند.
"سلام پیرمرد
من دیشب که رفته بودی توی اتاق یکی از دوستای پیرت، من با کمک مارم از شما فیلم گرفتم و الان میخوام اونرو توسط مرگخوارهام پخش کنم.
هاهاه-لردسیاه"
چهره ی دامبلدور نیلی، سبز و خاکستری شد و به گلبهی گرایید.
با صدای لرزان داد زد:
-ولی تمام آبروم...
کرام جواب داد:
-پیرمرد پات لب گوره آبروت کجا بود آخه؟
دامبلدور سرش را تکان داد و گفت:
-آخه آبروی طرفی که دیشب با هم بودیم توی خطره. نمیتونم کمکش کنم.
کرام نگاهی به دامبلدور کرد و گفت:
-مگه کی بود؟
دامبلدور آهی کشید و به کرام نگاه کرد... سپس بلند شد و گفت:
-باید فرار کنم و اون فلیم رو از تام پس بگیرم وگرنه آبروی هدویگ در خطره.
کرام به فکر فرو رفت... حتما باید راهی برای پیدا کردن فیلم میکردند.


ممنون ازینکه ادامه میدید.


We'll Fight to Urgs mate, so don't shock your gecko!


Re: تالار رمزتازها
پیام زده شده در: ۲۰:۲۰ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۷
#4
فلیت ویک عصبانی بلند شد و شروع به راه رفتن کرد و با نگرانی گفت:
-باید یک راه برای برگشتشون پیدا کنیم.
جاسم گفت:
-همین الان این رو گفتید.
فلیت ویک که با عصبانیت به دیوار مشت میزد، داد زد:
- نه ما باید جدا یک راه برای بازگشتشون پیدا کنیم.
جاسم: خوب اگه جدی نباشه چی میشه؟
فلیت ویک متفکرانه سر تکان داد: چی چی چیچی میشه؟
قاسم هم که با عصبانیت قدم میزد، گفت:
- من یک نفر رو توی مصر میشناسم.
فلیت ویک که دنبال یک سوراخ میگشت تا عصبانیتش را تخلیه کند، داد زد:
-کی؟
قاسم: نمیدونم.
-پس چرا میگی؟
-تازه یادم اومد. چون اسمش یادم رفته بود.
-چی هست اسمش؟
-نمیدونم.
فلیت ویک عصبانی دندان قروچه کرد اما چون دندان نداشت، اینکار را نکرد.
وی عصبانی داشت به سوی صابون روی میزش میرفت که ناگهان فکری در به قدرت شیرموزی در حال پاشیده شدن، در ذهنش جرقه زد و آرام به سوی مرلینگاه روانه شد.


We'll Fight to Urgs mate, so don't shock your gecko!


Re: وضعیت دوبله ی فیلم ها
پیام زده شده در: ۴:۳۰ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۷
#5
من نه تنها هری پاتر، بلکه هیچ فیلمی رو دوبله نمیبینم.

حالا به هری پاتر که برگردیم، چند چیز هست که اصلا از دوبلش احتراز کنم.

اول اینکه با لهجه ی بریتانیایی خیلی حال میکنم مخصوصا ثیک ثیک ثیک دنیل ردکلیف.(البته غلیظ نیست)
دوم اینکه فکر نکنم اینها فیلم اصلی رو برای دوبله بخرند برای همین فیلم صداش چند کاناله نیست و خیلی افکتها رو حذف کردن جهت دوبله.
سوم اینکه فیلمها رو من زیاد دانلود میکنم(البته چون از فیلمهای هری پاتر خوشم نمیاد خریدم) و میشه با مراجعه به سایتهایی مثل این میشه زیرنویس فیلمها رو گیر آورد.
چهارم اینکه از زبون فارسی بدم میاد.

همین


We'll Fight to Urgs mate, so don't shock your gecko!


Re: تالار رمزتازها
پیام زده شده در: ۴:۰۹ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۷
#6
رییس با ناراحتی چوب جادویی خود را به هر سوراخی که در جای جایِ بدن خود میرسید فرو میکرد و ناله میکرد.
جاسم که در حال جا به جا کردن یک پرتره ی رمزتاز بود که زیر آن نوشته شده بود: افغانستان-طاهرآباد، فریاد زد: من برای تسریع کار یک فکری دارم.
قاسم گفت: حالا ای فکرت چی هس؟ جاسم دهان خود را با ترس باز کرد زیرا رییس با تمام شدن سوراخهای بدن خود، سراغ ساحره ی منشی تالار رفته بود و میترسید با اتمام کار رییس با سوراخهای منشی، به آندو هم برسد.
-ما باید دنبال یک نفر اضافه بگردیم...
قاسم ناگهان از تالار بیرون پرید و با یک دانش آموز سال پنجم هاگوارتز برگشت.
جاسم پرسید:
-ای کیه؟
قاسم گفت: یک ساعتی هست منتظره.
دانش آموز جواب داد:
-مَ بچه شهرستانم. اومدم مدرسه 30 گالیون داشتم، رفتیم هاگزمید همش خرج شد. حالا نمیتونم برگردم پیش ننه م. شما کمکی میکنی؟
قاسم و جاسم متفکرانه به هم نگاه کردند...
بعد از چند دقیقه، قاسم گفت:
-آره، به یک شرط بهت یک رمزتاز میدیم که بهمون کمک کنی اینجا رو تمیز کنی.
دانش آموز خوشحال، با همان ردای مدرسه شروع به کار کرد.
در فاصله ای نه چندان دورتر، رییس که در اتاق منشی هنوز عصبانی بود، جغدی را از وزارت خانه دریافت داشت. اما به علت مشغولیت، آنرا به گوشه ای پرت کرد و کاغذ آن بیرون پرید. کاغذ به قاسم خورد و اسم آنرا برداشت...


ویرایش شده توسط وینی گاگنیتی در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۳ ۴:۱۰:۵۱
ویرایش شده توسط وینی گاگنیتی در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۳ ۴:۱۲:۱۲

We'll Fight to Urgs mate, so don't shock your gecko!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۳:۴۷ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۷
#7
Lord of Darkness Returns
اثری ماندگار از وینی گاگنیتی
با بازیگری لرد سیاه و چند تن از دوستان آلبوس دامبلدور اسبق

شب مثل یک ملافه ی سیاه روی یکی از خیابانهای پایین شهر لندن سایه افکنده بود اما هنوز چند کاکاسیا در کوچه پس کوچه ها در حال برهم زدن آشغالهای یک کلوپ شبانه که به طور مشکوکی بوی آب طالبی از آنها بلند میشد بودند.
ناگهان یکی از کاکاسیاهان که در حال پال پال در بزرگترین سطل بود، دستش را بالا آورد و گفت:
- паыаре! парарлоршрлдлыаю!щрв
(زیرنویس: یک چیز لزج اینجا پیدا کردم! بیاد ببینید!)

دو کاکاسیا در حالی که تی شرت No To Racism خود را روی بدن بی شرتشان پایین میکشاندند، جلو آمدند و با نگرانی به چیز لزج نگاه کردند.
ناگهان چیز لزج به صدا در آمد و گفت:
-апыпр! шьлор дщкв мщдвуьщке ьщерук агслукыю!
(زیرنویس: من لردسیاهم ما***!)
سه کاکاسیا در حالی که پیستول خود را در می آوردند، چیزلزج را به دم در پشتی کلوپ پرتاب کرده و دوان دور شدند.
چیز لزج که خیلی عصبی بود، با چشمان نامعلومش نگاهی به تابلوی کلوپ انداخت که ناگهان در کلوپ باز شد و یکHo که لباسی شبیه به Hookerـها پوشیده بود، کوکایین کشان(حالا نمیدونم چجوری کوکایین میکشید) از آن بیرون آمد و ناگهان چیز لزج به چشمش امد. آنرا برداشت و ترسان به داخل کلوپ وارد شد و یکراست از (بووووق) گذشت و از پله های لق به طبقه ی دوم رفت.
مدیر کلوپ که (بوووق ایضا) با عجله از جایش پرید و یک (بووووق) را کنار زد و به سمت Ho آمد و گفت:
-апыр! пыррыврпр!
(زیرنویس: بلاخره پیداش کردی! ازن دفعه تورو هر ش(بووووق)!)
Ho که اثر خوشحال از صورت خسته ی وی معلوم بود، چیز لزج را به مدیر کلوب داد و با دوستش که هنوز روی زمین افتاده بود، به اشاره مدیر کبوپ از پله ها پایین رفت.
مدیر کلوپ که بسیار خوشحال بود، پشت میزش نشست و یک آینه از آن در آورد و آرام گفت
-щыфьф؟
(زیرنویس: اوسامه؟)
یک ماگل که چشمهای بزرگ و ریش بلندی داشت و یک عمامه روی سر گذاشته و یک لباس نظامی ماگلی پوشیده بود، از آینه به صاحب کلوپ نگاه کرد:
-ъпышрг؟
(ترجمه: چیه آلبوس؟)
مدیر کلاب خوشحال گفت:
-пыыроою рыоорыо!
(ولدمورت رو پیدا کردم!)
اوسامه که بسیار مشعوف شده بود، به مدیر کلوپ نگاهی کرد و مدیر کلوپ سریعا از سر جایش غیب شد.
حال مدیر کلوپ با چیز لزج در دست، در یک محیط خفقان اور میچرخید تا اینکه به یک کوهستان بی آب علف که روی ان یک چادر علم شده بود رسید.
مشنگ اوسامه نام که جلوی چادر ایستاده بود، جلو رفت و عمیقا به چیز لزج نگاه کرد. آنگاه فریاد زد:
-рфккн!
(زیرنویس: هری!)
یک مرد جوان 20-50 ساله با موی پرکلاغی مشکی از چادر بیرون آمد و عینک فریم لس خود را به چشم زد و با مشاهده ی صحنه، دستانش را محکم به هم زد و و جلو آمد. باد در موهایش پیچید و روی پیشانیش، یک علامت صاعقه که زیر آن نوشته شده بود سانسور شد معلوم شد.
هری به چیز لزج نزدیک شد و نگاهی معنی دار به آلبوس و اوسامه کرد. آندو با سرعت به هری تعظیمی کردند و داخل چادر شدند و با یک تشت بیرون آمدند. هری چیز لزج را که ناله ای مبهم میکرد را درون تشت قرار داد و بلند صدا زد:
-прпыр؟
(ترجمه: کرام؟)
یک جوان پیر خون آلود از چادر بیرون آمد و جلوی تشت (بوووق)
بعد از اتمام کار کرام، تشت درخشید و یک جوان زیبا از آن پدیدار گشت.
مدیر کلوپ، آلبوس گفت:
-пырп!
(زیرنویس: تام!)
مرد جوان وحشت زده دوید و کورمال کورمال داخل چادر شد.
آلبوس، اوسامه، کرام و هری نگاهی معنی دار به هم کردند.
هری از توی جیبش یک (بووووق) و چهار نفره وارد چادر شدند...ز هستش
میخوایم اینجا رو شلوغ کنیم [/quote]


ویرایش شده توسط وینی گاگنیتی در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۳ ۳:۵۱:۰۱
ویرایش شده توسط سیریوس‌ بلک در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۴ ۲۲:۱۲:۴۰

We'll Fight to Urgs mate, so don't shock your gecko!


Re: بهترين فن فيشكن هري پاتري كه خوندي چي بوده ؟
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ سه شنبه ۱ آبان ۱۳۸۶
#8
هری پاتر و سیفون جادویی تبليغات به هر نوع و هر صورتي در اين سايت بدون پرداخت وجه ممنوع مي باشد...اگه ميخواين فن فيکشن مورد علاقه خودتونو معرفي کنيد اون رو کمي توضيح بدين...لينک ممنوعه


ویرایش شده توسط کالین کریوی در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲ ۱۵:۱۶:۲۳

We'll Fight to Urgs mate, so don't shock your gecko!


Re: **کلاس بینش و منکرات جادویی**
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰ چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۶
#9
یک بعد از ظهر بهاری در هاگوارتز:
حاج اقا کالین خسته از کار[شبانه] از اتاق اساتید بیرون میاد و به سمت راهروی الدوازده غربی حرکت میکنه.
در بین راه یک زنجیر از جیبش در میاره و شروع به چرخش میکنه و آخرین آهنگ برینتی اسپیرز رو زیر لب زمزمه میکنه.
یکدفعه جموعی از جادوگران سال هفتم میپرن روبروش.
کالین:
Touch Me in...آسلامیون غیور به پا باش به پا باش تصویر کوچک شده ...بله فرزندانم؟
یکی از فرزندان:
ـ آقا حکم چیه؟
کالین بعد از 5 دقیقه فکر کردن به این شکل در میاد تصویر کوچک شده و شروع به داد زدن و مخدوش کردن عکس شوالیه ی آسلام رو میکنه و بچه ها رو از پله پایین میندازه.
در عین حال یک ساحره ی سال هفتمی ریونی از روبروش رد میشه.
ساحره:
ـ السلام و ان علیکم.
کالین دوباره پنج دقیقه وای میسته و به این شکل در میاد تصویر کوچک شده و داد میزنه:
ـ بینم تو دیشب غسل کردی؟ به شما هم میگن آسلامی؟
ساحره شروع به من و من میکنه و میگه:
ـ ولی من دیشب فقط توی دریاچه...
کالین داد میزنه: دریاچه؟ یکی از آمه ی آسلام میگه که باید آب جایی که غسل میگیرین رو بخورین اونوقت میرین توی دریاچه؟ اصلا ریون رو باید از بیخ برانداخت. ریونیان قصد براندازی آسلام را دارند. دشمن کیه؟ ریون! میدونم الان ریون توی چه فکریه؟ که کالین حاجی دارکیه! شما قصد براندازی وحدت و یک پارچگی آسلام را دارید...
ریونی تصویر کوچک شده : ولی من فقط توی دریاچه شنا کردم! کاری نکردم که غسل کنم!
کالین: برو به ان اربابانت بگو که آسلام همیشه شیره!
کالین عمامه ش رو روی سرش مرتب میکنه و با سر وارد کلاس بینش میشه و با سر روی میز میشینه.
کالین: بینم باز یکم من دیر اومدم شما اینجا چیکار کردین؟ تصویر کوچک شده
یکی از جادوگران: اقا دستمون خونی شده!
کالین تصویر کوچک شده : خون؟ خون ییک از چیزهای حرام آسلام است آنگاه شما آنرا جلوی رهبر اسلام خودتان آنرا راه می اندازید؟ مرگ بر منافق! مرگ بر ریون! برو از سر کلاس بیرون و دیگه نیا!خوب بریم سر بحث درسمون. یکی از احکام آسلام اینه که هیچوقت خودتون رو جلوی کسی خار و خفیف نکنید. کتاب انوارالبهار رو در بیارید و صفحات 1598 تا 10598 رو که مربوط به این حکم است حفظ کنید تا یک ربع دیگه ازتون بپرسم.
یکدفعه یک نفر به در میکوبه.
کالین عمامه و ردای اسلامیشو جور میکنه و میگه: بفرمایین؟
دامبل با ردای آبیش وارد میشه.
دامبل: السلام علیک علی حاجی.
کالین: یاالله! حاج آقا دامبلدور! از این ورا؟
دامبل: فشارهای اخیر وزارتخانه به موجب بودجه من رو ایجاب کرد که تعدیل نیرو بکنم و اساتید بزرگی همچون شما رو متاسفانه بیرون بندازم.
کالین: نه دامبل جون مادرت... کوچیکتم... مخلصتم... چاکر کرم ریشتم...

خوب حاج آقا یک سوال داشتم حکم کاربرد مسواک در موارد غیردندانی در اسلام چیست؟ آیا استفاده که خمیر دندان فرنگی واجب است؟
--------------------------------------------------------
1-معنای سه واژه ی ژئوپولتیک،ژئوکالچر و ژئواکونومیک را بدون در نظر گرفتن پیشوند جاسم،هر کدام در 2 خط توضیح دهید:(در راستای تقویت اطلاعات عمومی و استراتژیک کلاس)

ژئوپولتیک را متشکل از سه کلمه ژئو و پولتیک دانند. در انوارالبهار آمده است که آنچنان که آنصار آسلام به شکست نزدیک می شدند، فرماندگان ژئوپولتیک را از نان شب واجب تر دانسته و غیر انرا حرام میدانستند.
ژئوکالچر لغتیست مشکوک که اگر حرفاضاف آن یعنی لام را برداریم ژئوکاچر میماند که از کریچر دشمن بزرگ آسلام و اسلامیون برداشت دارد و بسیار خطرناک است.
ژئوکونومیک را نیز از لغات رومی اصیل دانند که کارهای حرام را در آسلام واجب میگرداند.



2- در نمودار نیروهای سخت افزاری آسلام،قبل از هرچیز نام قاسم به میان آمد.با بیان احساس خود نسبت به قاسم،توضیح دهید چرا در شرح خصوصیات این نیروها هیچ سخنی از قاسم مطرح نشد(راهنمایی:مقامات رده بالای آسلام می توانند نیروهای سخت افزاری ویژه و منحصر به فردی را دارا باشند)

احساس ادمی به قاسم همانا احساس قلم است به دست قلم تراش و همانا آسلام پیروز است. هم اکنون نوبت ماست که بر آسلام پایداری کنیم!

گویند که نیرویهای ان زمان از 0.5 کیلوبایت هرتز بیشتر نبود تا اینکه همانا شیخ بزرگ، قاسم هلاک(ره) بر نیروی پیشاهنگ مرحمت گذاشت و به چادر خود مراجعه کرد و تا صبح خوابید تا توانست دایل کور را بسازد. از همانجا ببعد بود که قاسم از ان ببعد نماد سخت افزاری آسلام شد.

3-تفاوتهای عمده ی جاسم ها و ممد ها را در چند خط توضیح دهید.

جاسم شخصی بود که با علم و دانش زیاد خود در صف اول لشگر اسلام بود و گویند زمانی که به فرماندگی رسید و نوامیس ممدها را بر کل الجاسمین حلال نمود، یکی از بزرگ ترین کارها را، یعنی پایه گذاری نسل ممد-جاسم بود. بنابراین ممد در حد جاسم نیست که توضیح دهیم.

4-در بیان نیروهای آسلام سخنی از گراپ به میان نیامد؛شرح دهید که به عقیده ی شما گراپ در کدام قسمت این دو نمودار جای می گیرد:

دشمن میخواهد ما را تضعیف کند! جوانان مواظب خود باشید!

5- در چند بیت شعر،یک جمله یا یک متن کوتاه ادبی نظر خود را نسبت به استاد مطرح کنید:

همانا قصد دشمن تضعیف اسلام و آسلامیون است. ادب در آسلام حرام است! شما دیگر چگونه بانوی اسلامی هستید؟

6-دوگونه ی دیگر از ممد فامیلی ها را نام برده و خصوصیات هر یک را در 1 سطر بیان کنید:

ممد-جاسم ها، که منقرض شده اند، جاسم-ممدها که همان آسلامیون اصیلا هستند که هنوز در صحرای نوادا مشغول پیکار بر ضد اسلامند.

7-معنای حدیث مرلین که در پست شماره ی 73 آمده است را بیان کنید(با توجه به دشواری این حدیث انتظار نمی رود معنای آن را به صورت دقیق بنویسد،خلاقیت شما در میزان نمره ی این سؤال نقش عمده ای را ایفا خواهد کرد)

دشمن قصد تضعیف ایمان جوانان آسلام را دارد! اسلامیون به پا خیزید!


8-اگر قصد داشته باشیم جاسمی را وارد محیط خانواده ای آسلامی کنیم بهترین شیوه برای انجام این عمل چیست:
1)جاسم را کور می کنیم
2)جاسم را برای مدتی به قزوین می فرستیم*
3)جاسم را به هیچ وجه نباید وارد محیط خانواده کرد
4)مگه نور ممد چشه؟


السلامت علی ریش المرلین.


We'll Fight to Urgs mate, so don't shock your gecko!


Re: بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۴:۴۰ چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۶
#10
کالین.
معلوم نیست با شکنجه ی کی به سایت برگشته اما هرچی هست عالی مینویسه.


We'll Fight to Urgs mate, so don't shock your gecko!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.