هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۶:۲۶ شنبه ۷ مهر ۱۳۸۶
#1
به به به....مدیران گل.....بیاین بقلم که این آخرین آغوشه
کوییرل تو نیا.عمامت بوی پیاز میده.من از بچگی به پیاز حساسیت داشتم.

بر طبق بوقی که در اینجا زدم،شخصیت هورریس رو واگذار کردم.دسترسی رولم رو هرچه سریعتر بگیرید.نمیخوام در رول فعالیت کنم زین پس.

همچنین،اگر بنده در این جا به کوییرل میگفتم بی حیا یا به عله میگفتم بزغاله،بلاک میشدم و حق هم با بلاک کننده بوده.
اما شعورم حکم میکنه که چنین چیزی رو نگم به هیش کی ،هرچند باهاش خیلی بد باشم.

نقل قول:
آراگوگ: جولیا انگار خیلی دوست داری تو سایت تنها باشی ... خیلی بی حیایی


نقل قول:
آراگوگ: هوی ماندی بزغاله ... اول تکلیف وزارت رو درست کن بعداً هر قبرستونی خواستی برو

برای این دومی حذف شناسه هم مفیده

در راستاي انتحار برادر سيبيل...که همانا ما به ايشان علاقه آسلامي داريم...مي گوييم اي برادر بمان اراده کني بر مي گردي ومرلين و آسلام پشت و پناهت خواهد بود...با تشکر کالين


ویرایش شده توسط کالین کریوی در تاریخ ۱۳۸۶/۷/۷ ۱۹:۲۳:۰۹

[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�


Re: و چه خالي ميرفت !
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ جمعه ۶ مهر ۱۳۸۶
#2
بر خلاف همیشه،در مغزش فکر بزم پس از رزم را سرکوب میکرد.جنگی در کار نبود.همه ی سرباز ها،زمانی سلاحشان را بر زمین میگذارند.او همینک تصمیم گرفته بود که سلاح را به خاطره ها بسپارد.

هورریس اسلاگهورن تمام وسایلش را جمع کرده بود:قدح اندیشه و یک کاغذ سفید.

ناراحت بود،اما نه آنقدر که از زندگی نا امید باشد.سعی میکرد ذهنش را از هرگونه اندیشه ای خالی کند.دوست نداشت به آینده اش بیاندیشد.

تنها این شعر، اجازه ی تردد در کوچه های پرپیچ و خم مغزش را داشت:
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که میبینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم،
قدم در راه بی برگشت بگذاریم.
ببینم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است؟



ایستگاه قطار خالی بود.چند تکه ابر نازک،گونه ی آسمان آبی را مورد نوازش قرار میداد و بلبل های لانه کرده در شکاف میان اجر های ایستگاه،آواز خود را به همه ی ذرات محیط تقدیم میکردند.
مرد میانسالی با سری طاس و سبیل های بلند ،به سمت پله های قطار حرکت میکرد.هیچ فردی برای خداحافظی با او نیامده بود.


سر را در میان دو دستش مخفی کرد.دوست نداشت از پنجره قطار،بیرون را نگاه کند.دوست نداشت به ایستگاه بدون جنب و جوش بنگرد.دوستانش دیگر نمی آمدند.
صدای سوت قطار،سراسر ایستگاه را زیر قدم های خود نهاد.

تق....تق.....تق
هورریس سرش را بالا آورد.جمعیت زیادی در کنار قطار ایستاده بودند.برای چند ثانیه با حیرت و بهت،به بیرون از قطار خیره شد.
سیریوس بلک،ادوارد جک،سالازاراسلیترین،پرسی ویزلی،ماندانگاس فلچر،ایگور کارکاروف،کالین کریوی،فنریر گری بک،لی جردن،سینیسترا،لیلی اوانز،جولیا تراورز،دراکو مالفوی،آناکین مونتاگ،رودولف لسترنج،بلیز زابینی،بلاتریکس لسترنج،لوییس لاوگود،استرجس پادمور،مرلین کبیر،گراپ،بارتی کرواچ،لودو بگمن،پرفسور اسپراوت،لارتن کرپسلی،جرج ویزلی،اسکاور،ویولت،ادوارد بونز،خون آشام،درک،نیکلاس استنبرگ،بادراد ریشو،بلرویچ

همه آمده بودند.و چهره ی هر یک از ایشان،قسمتی از قدح اندیشه اش را به خود اختصاص میداد.تنها دارایی اش، آن ها بودند.صد ها ارسالش،صدها شناسه اش،فدای تار موی هر یک از ایشان.


سیریوس با سنگی به شیشه میزد.
تق...تق....تق
سیریوس:کجا میری داوشم؟

هورریس:هرجا که اینجا نیست
من اینجا از نوازش نیز،چون آزار ترسانم.
ز سیلی زن.ز سیلی خور،
وزین تصویر بر دیوار ترسانم.

بیا ای خسته خاطر دوست.ای مانند من دلکنده و غمگین
من اینجا بس دلم تنگ است
بیا ره توش برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم....


[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�


Re: گفتگو با ناظرين انجمن
پیام زده شده در: ۱۹:۱۶ جمعه ۶ مهر ۱۳۸۶
#3
سلام...ناظرین عزیز،من شخصیت هورریس رو واگذار میکنم.قصد گرفتن هیچ شخصیتی رو هم ندارم.
یکی دو روز بهم وقت بدید تا کارهام رو با این شخصیت انجام بدم.بعدش اگر کسی درخواست کرد،حتما درخواستش رو قبول کنید.

من دیگه به شخصیت رول نیاز ندارم.


[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�


Re: معجون عشق براي تو چه بويي مي ده
پیام زده شده در: ۱۸:۲۲ پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۸۶
#4
بستگی داره......بوهای متفاوتی میتونه بده.در شرایط مختلف فرق میکنه.
گاهی میتونه بوی آدامس لاویز بده(ر.ج به پست پرسی)

بوی خاک بارون خورده که لیلی و افراد دیگه هم گفتند،خیلی جالبه.مخصوصا وقتی با بوی علف تر و نم درخت های کهنسال و گل های وحشی مخلوط بشه.برای درک بیشتر یه چند تا از این کوه های آمل رو بازدید کنید.واقعا عاشق اون تیریپا هستم.

بوی قهوه،نسکافه ، انواع و اقسام شکلات و کاکائو...کلا کافی شاپ رو پایه ام

بوی کاهگل یک خانه روستایی...در شب بدون ابر و آسمان پر از ستاره(باز هم یادش بخیر)

بوی لجن دریای خزر در هنگام بهار

از بوی مخدرات خیلی خوشم میاد.فقط دوست دارم که برم توی این قهوه خونه ها،بو بکشم.توتون.تنباکو و بقیه ی موارد که ذکر نامشان بی ربط به سایت است.با این حساب،قهوه خونه رو نیز، پایه ام.

خلاصه،توی این طمع ها معجون خواستید،یه تلیف(تلفن) بزنید،براتون تهیه میکنیم.اس ام اس هم جواب میده گاهی اوقات.

لیلی هم باید بره بوق بزنه.چاکر پرسی و کالین هم هستیم به این دلیل که کارشون درسته و همچنین به دلیل اینکه لیلی به بوق زدن خودش ادامه بده


[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۲:۳۸ چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۸۶
#5
فنریر گری بک


-هوووووووووو.....هوووووووووو
(هاگوارتز در زیر گام های زوزه ی گرگینه ای، میلرزد)

دوربین حرکت خودش را از کنار دریاچه آغاز کرده و به سمت سایه ی مبهمی که در بالای برج شمالی قرار داره،جلو میرود.
-هوووووووووو......هوووووووووو

دوربین همچنان به حرکت خود ادامه میدهد.در پشت سایه -که دیگر مبهم نیست-،ماه کامل ،همچون الماس بر پرده ی سیاه شب میدرخشد.بر بالای برج گرگینه ای سر را به سمت آسمان گرفته و آوازش را از برای سیاهی میخواند.بعد از هر زوزه،مدتی استراحت میکند و در این لحظات،پوزه اش به سمت پایین برج قرار دارد.

دوربین همچنان در حال نزدیک شدن به برج است که ناگهان هیپوگریفی از مقابلش میگذرد.سه پیکر بر روی هیپوگریف نشسته اند و با صدای بلند،از همدیگر سوال میپرسند.
-وای هری!!!.....تو این هیپوگریف رو از کجا در آوردی؟
هری:ببین هرمیون،من رولینگ رو دارم.میفهمی؟...رولینگ به من جادوهایی داده که از خفن ترین ژانگولر بازی های ویولت هم خفن تره.میفهمی؟
-راست میگه.به نظر من هری باید بره پوکر بازی کنه.شاید چند تا سوپر گرل هم گیرش بیاد.
هرمیون:رون!...خیلی بی ادبی.دیگه بهت پا نمیدم.
رون:پس دست بده

در یک لحظه همه چیز ثابت میشه و هیپوگریف در سر جای خودش،میان زمین و هوا،ساکن می ایسته.
دوربین بر روی رون و هرمیون زوم میکنه.دو دست به یکدیگر نزدیک شده و پس از چند ثانیه ی نفس گیر،رون و هرمیون با یکدیگر دست میدهند.


....شتلق.....
بال هیپوگریف با دوربین برخورد کرده و برای لحظاتی تصویر سیاه میشه




در جنگل ممنوعه پشته ای سیاه ،خود را ازمیان مهی که بر روی زمین آرمیده است؛ بیرون کشیده و در کنار انبوه درختان ،همچون بت سرش را بالا گرفته است.
بوی عود مغایرتی عظیم با فضای جنگل دارد.پیرمردی با شکم بسیار بزرگ و سبیل های بسی بلند،کف دستانش را به یکدیگر چسبانده و در مقابل پشته خم و راست میشود و قطرات اشک از درون شوره زار چشمش فوران میکند.


فلش بک
-نه هری...نباید اونو میکشتی
هری پاتر:برو باب.....اون یک گرگینه ی بیناموس نویس بود.اگر شکایتی داری،بیلت بزن.رسیدگی میکنم.
تازه،همون سایتی که گفته بود،هیچ ربطی به همین سایت نداره.من چند دفعه باید این رو توضیح بدم؟


[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�


Re: ارتباط با ناظرين وزارت
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ سه شنبه ۳ مهر ۱۳۸۶
#6
نقل قول:
همانا درود بر شما ناظران آسلامي وزارت
در راستاي تاپيک خوابگاه مختط که به راه چپ انحراف پيدا کرده بود و تصادفي جزئي با بعضي از کاربران نموده و موجب شکايت آنان به مقامات آستکباري سايت شده بود...امروز جلسه بررسي فني و اقتصادي براي تعيين سرنوشت خوابگاه تشکيل گشت...که همانا بر اساس راي اکثريت بر اين شد که خوابگاه نمودار ناپذير و کلا اسکرجيفاي گردد...که به ياري مرلين انجام گشت...باشد که آسلام حفظتان کند
با تشکر جاسم پيام آور از جان گذشته نيروهاي نوشابه اي


ما نیز تشکر میکنیم.واقعا این پاک کردن صورت مسئله،بهترین راهه....از پاکسازی،کمتر وقت میگیره.

خوب.....رسما اگر بفهمم کی گزارش داده،با همین شکم میزنم که از صحنه ی روزگار حذف بشه
باب من خودم از چند تا پست اونجا خوشم نیومد.ولی خاله زنک بازی هم حدی داره.این همه تاپیک توی رول هست.میتونید اون هایی که خوشتون میاد رو بخونید.
دیگه داره این گزارش نویسی و بلیت ارسال کردن و غیره،روی مخ ادم راه میره.بوق....

به نظرم هرکی گزارش داده(البته هنوز در این مورد شک دارم) چشم نداشته که فعال بودن یه تاپیک رو ببینه.



کلا کالین رفیقه دیگه.ما باید در مقابل همه ی حرکاتش سکوت کنیم.ممنون کالین جون


[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�


Re: دفتر نظارت انجمن
پیام زده شده در: ۰:۴۸ سه شنبه ۳ مهر ۱۳۸۶
#7
نقل قول:
هوریس عزیز در مورد غلطهای املایی باید بگم که همزمان با بررسی مسابقات نیمه نهایی تمامی آنها را مشخص می کنم بهمراه حرف ربط و شناسه ها در پایین همین پست ذکر می شود


این رو بذار در دجه ی دوم البوس جان.اول داوری رو انجام بده.
تیم ما که حذف شده.الان باید وقتت رو بذاری روی داوری ها تا حق تیمی ضایع نشه....اگر در کنارش وقتی موند،به این هم برس.
مشکلی نیست.فقط تا قبل از اتمام لیگ ،جوابش رو بهم بده.ممنون

ممنون از همکاری شما هوریس عزیز.موفق باشید.با احترام.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۶/۷/۴ ۱۸:۱۱:۲۲

[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�


Re: ثبت نام داوطلبان وزارت
پیام زده شده در: ۲۲:۰۷ دوشنبه ۲ مهر ۱۳۸۶
#8
خوب....ماندی جون کلاه رو بردار بیار.عجله دارم و باید برم.


نام واقعی:(من به این مورد اعتراض دارم .نام واقعی برای چی میخواین؟)..حالا نارحت نشو.مسعود(مسعوت،مسوت...سوت سوت دستا ضعیفه.اون آخر سالنی ها صدای منو میشنوند؟..آقا برو اون طرف...وسط رو برای عروس دوماد خالی کنید...)

سن واقعی (*) :بیست(من هنوز هم دنبال همون فردی که در گفتگو با ناظرین وزارت گفتم،میگردم)


نام و نام خانوادگی در ایفای نقش (*) :هوریس اسلاگهورن.معروف به هورریس شیکم.ملقب به هورریس سگ سیبیل.

میانگین وقت شما در روز برای انجام امور وزارت (*) :مشخص نیست.کل آن بودن هم میندازیم.

سوابق قبلی ( مسئولیت های دیگر که در ایفای نقش داشتید ) (*):سابقه ی چندانی نداریم.سه تا شناسه:آرشام ،اشویندر و هورریس داشتم تا بدین لحظه.

قصد داشتم که با آرشام برگردم،اما آستکبار مدیریت اجازه نمیده و هنوز هم فرصت سخن گفتن با کوییرل،پیدا نکرده ام.در نتیجه فعلا با همین هورریس فعالیت میکنم.
از اولین و اصیل ترین جواتان موجود در سایت بودم.
بازیکن تیم اجاس در لیگ برتر تابستان سال قبل و اول شدن با اجاس
کاپیتان تیم اجاس در این تابستان و حذف شدن با تیم اجاس
جزو اولین ترویج دهندگان شعار"جادوگران برای همه به یک اندازه"
منتقد خفن حزب و مدیران حزبی
یه بار بلاک شدم به دست بیل ویزلی

یه رنک هم داشتم،که به کمیته ی نگهداری از غول های بی سرپست اهدایش کردم.رنک بهترین نویسنده ی سال هشتاد و پنج

کلیسای جدید خیلی خفنه.
امضا رو دارید؟



1. هدف از وزیر شدن ؟
الف) مشهور شدن
ب) گرفتن رنک
ج) خفن شدن
پ ) پرورش جامعه آسلاماتیک و بر قراری نظم اسلامی در زیر سایه رهبری ( عله ) ، با پرچم عدل و داد .
ه)رعایت قانون کپی رایت و جلوگیری از افشا سازی و جوانگرایی به وسیله ی جایگزین کردن زوپسیان جدید(آناکین مونتاگ) به جای زوپسیان قدیم(عله پاتر)



2. اگر من وزیر بشم ...
الف ) قول میدم همیشه پشت عله باشم
ب ) سعی میکنم واسه ایفای نقش مفید واقعه بشم
ج ) سعی میکنم واسه دوستم مفید واقع بشم
د ) سعی میکنم پشت همه باشم .
ه)قول میدم که ماندی رو طلاق بدم و خودم دستش رو در دستان عله قرار بدم.همچنین قول میدم که سهام نظارت پخش کنم تا همه بتونند در کنار ناظران،عقده های خود را خالی کنند و دست به ویرایش و حذف پست بزنند(باب آنتونین جان،این شوخی بود.گزارش ندی یه وقت)...ایجاد تاپیک های جدید برای بیناموسی زود بازده نیز از دیگر برنامه های بنده است.
انجمن مدیران نیز باید از نقشه ی سایت پاک بشه.بردارید و این انجمن را به همان زوپس ببرید.




3. اگر به مرحله بعد راه پیدا کردم ، خدایی نکرده رای نیوردم ...
الف ) رای میخرم .
ب ) مستقیما یک بلیط میزنم با هری پاتر صحبت میکنم .
ج ) از خداوندگار مرلین طلب رای میکنم .
د ) دست به دستگیره آفتابه مرلین میشم .
پ ) شناسه میسازم ، منت مدیر بوقی رو نمی کشم .
ه )من مدیر تعیین میکنم.



4. اولین برنامه شما بعد از وزیر شدن چیست ؟
الف) اصلاح رول
ب) دعوا با مدیران برای اصلاح ایده بوق دانستن وزیر
ج) کلاس گذاشتن برای ملت
د ) تشکر و قدر دانی بخاطر زحمت های بی اندازه مدیران در رعایت کپی رایت و جلوگیری از افشا سازی


شعار ها:
1-بیاین همه با هم رول
2-امروزه همه به هورریس رای میدهند


از همین جا پیام میدم به اون بوق هایی که میدانم که میخواهند وزیر شوند و منتظرند تا روز آخر برسه و ملت را شگفت زده کنند.ای بوقیان،این عمل اصلا مردمی نیست(تبلیغ رو از همین الان شروع کردم)


ویرایش شده توسط هوریس اسلاگهورن در تاریخ ۱۳۸۶/۷/۲ ۲۲:۱۴:۰۱
ویرایش شده توسط هوریس اسلاگهورن در تاریخ ۱۳۸۶/۷/۲ ۲۲:۲۰:۵۴

[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۹:۱۴ دوشنبه ۲ مهر ۱۳۸۶
#9
در پی درج خبری در پیام امروز که از خشانت هورریس اسلاگهورن و داد و فریادش بر سر ماندانگاس فلچر(ملقب به ماندی دست کج) حکایت میکرد؛دفتر هورریس اسلاگهورن جوابیه ای را به شرح زیر منتشر کرد.

بسم مرلین الکبیر
با سلام و عرض تبریک به مناسبت مدیر شدن شیخ الآسلام ،حاج کالین کریوی
دیدن مطلبی در روزنامه ی پیام امروز مرا اندوهگین کرد.همانا همگان میدانند که روابط من با ماندی،از فرط عشقولانه بودن،ره به بلاک میبرد.
جا داره در همین راستا به فیلمی که چند وقت پیش از روابط ما دو تا منتشر شد،اشاره کنم
ماندانگاس فلچر رفیق و هم رزم بنده در هر جنگی بودهه است.عشقی که ما به یکدیگر میورزیم،حتی میتواند منو مدیریت را نیز،در دیدگانمان بی ارزش کند.

و اما باید یک استراتژی بدم به اون جادوگری که این جوابیه رو میخونه.آخه تو جادوگری؟اگر جادوگر بودی که دست توی دماغت نمیکردی.و من اون رو نصیحت میکنم که به جای فرو بردن سه بند انگشت در دماغ،از ورد اسکرجیفای استفاده کند.در این کار دو خوبی هست.یکی این که رول هری پاتری میشه و عله به حیات بازمیگرده.
دوم اینکه از انگشت استفاده نمیکنید و سوژه برای اعتراض،به ملت مخالف بیناموسی نمیدهید

و یک توضیح بدم در مورد اون کالین که مدیر شد و مستکبر و بینز به ریشش خندید.
آخه کالین،تو مدیری؟
اگر آستکبار داری،پس اون بینز به چه میخندید؟
اگر آستکبار نداری،پس مدیریت چیست؟
اگر مدیر نیستی پس چگونه بلاک میکنی؟
و من از همین بالا(منبر) بلاک رو محکوم میکنم.این بیلاک،از بچگی با ما بد بود.
یادش بخیر،یکبار با بیل(ویزلی) زدند و ما را بیلاک کردند.هدویگ و بادراد چه اعتراضی کردند با این بیلاک.و من با هردوی آن ها مخالفم.بیل و بیلاک و بلاک،هردو حق داشتند.هدویگ و بادراد هم باید بلاک بشن.اما آیا این طور است؟ همی نه

حالا که این نامه رو میخونید و کلا باهاش حال کردید،جا داره یک سایت انترنتی رو به شما معرفی کنم.اسم سایت:
توسط مدیر پاک شد«اخطار:به دلیل فعالیت های مثبت قبلیتون،بلاکت نکردم.آوردن آدرس آن سایت در این سایت،خلاف است و همون سایت،هیچ ربطی به این سایت نداره»
شما به این سایت بروید.فقط آویزون بازی در نیارید

-----------------------------------------------
از خط 15 به بعد رو،با لحن فوق دهاتی بخونید.


ویرایش شده توسط هوریس اسلاگهورن در تاریخ ۱۳۸۶/۷/۲ ۹:۱۸:۵۹

[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�


Re: ارتباط با ناظرين وزارت
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ یکشنبه ۱ مهر ۱۳۸۶
#10
نام واقعی (*) :ممد

نام خانوادگی واقعی :ترقه

سن واقعی (*) :بیست سال(دنبال جی اف هم میگردم)

نام و نام خانوادگی در ایفای نقش (*) :هورریس سگ سیبیل

میانگین وقت شما در روز برای انجام امور وزارت (*) :بیست و هشت ساعت.....چند ساعتی هم از زمان برگردون استفاده میکنم.کلا شب تا صبح توی سایتم....

ماندی جون،من نسبت به این فرمتون اعتراض دارم.اول اینکه اینجا روله و نام واقعی به درد نمیخوره.
سن واقعی به چه دردی میخوره؟اگر قراره محدوده ی سنی برای وزیر بذارید،باید قبلش اعلام کنید

میانگین وقت هم،واقعا جالبه.خوب من الان نوشتم بیست و هشت ساعت،بعدش که وزیر شدم،یک ربع هم نمیام.فقط یه بار وزیر بشم.بقیش مهم نیست.



باب دو تا سوال مطرح میکردی که ملت علاقمند بشن به وزارت.جو فعالیت بگیرند.فعالیت ها رو به طور خلاصه میپرسیدی......شعار درخواست میکردی.سابقه ی رولشون رو میپرسیدی.
خیلی رسمی و خشک شده فرم ثبت نامت


[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.