هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: آزاد، قوی، جنگجو و سر بلند باش!(عضویت در محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱۳:۴۰ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
#1
1) در محفل ققنوس از گرگینه(ریموس) گرفته تا غول(هاگرید) و حتی مرگخوار(سوروس) داریم. شما هم کمی از پیشینه و نحوه فعالیتت بگو.
بنده سفید ترین فیلم تاریخ سینما رو ساختم

2) تام رو من وارد دنیای جادوگری کردم و همیشه سعی کردم بهش بفهمونم کارش اشتباهه ولی گوش نکرد. به دامبلدور اعتقاد داری؟

من فقط به جینی ویزلی اعتقاد دارم

3) به قدرت عشق اعتقاد داری؟

من عاااااشششششششققققققققققق جینی ویزلی ام

4) حدس میزنی اسم رمز ورود به دفتر من چی باشه؟

اگر دفتر من بود تاریخ تولد جینی ویزلی رو میذاشتم

5) حاضری تمام و کمال در مقابل ولدمورت بایستی و با اون بجنگی؟

به خاطر جینی ویزلی ارهههههه چون عااااششششقششششم...

6) کار گروهی در محفل ققنوس خیلی مهمه. حاضری با هم گروهیات کنار بیای و همکاری کنی؟

من ادم اهل گنگیم ....

7) بنظرت عمل های زیبایی متفاوت مانند عمل بینی و گونه و کشیدن پوست و ... تاثیری در بهبود ظاهر لرد ولدمورت داشته؟

وجدانا اخه این چه سوالیه، هعی هر چی من میخوام از این لفظ یخ استفاده نکنم، نمیذاری ...


انگشت نما میخوای منم مثل خودت باکارای بی ناموسی انگشت نما کنی؟؟ گفته باشم که تو محفل بی ناموس بازی قدغنه‏!‏
یادت باشه این دفعه فیلمت رو طولانی تر بسازی وبدون صحنه های واجب السانسور‏!‏
تایید شد‏!‏


ویرایش شده توسط اگبرت انگشت نما در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۱۴ ۱۳:۴۳:۰۱
ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۱۴ ۱۴:۰۵:۰۱



پاسخ به: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۳:۳۱ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
#2
اگبرت پیکچرز تقدیم میکند ...

محفل همیشه پیروز ...

سفید ترین فیلم تاریخ سینما ...

دامبدور خونه اشون نشسته و کارگردان داره ازش کلوز آپ میگیره ...

دامبلدور: حوصله ام سر رفته چی کار کنم؟! ... هیچکسم که نیست باهاش بازی بازی کنم ..... بهتره برم خانه ریدلو به اتیش بکشمو بگردم ....

دامبلدور راه میفته میره دم خانه ریدل ارتش میلیونی مرگخوارا وایسادن، دامبلدور فقط با نگاهش ارتش میلیونی مرگخوارها رو ناکار میکنه ...

بعد در خانه ریدل ها رو میشکونه لردولدمورت اونجا وایساده دامبلدور نزدیک میشه و با یه مشت کارشو میسازه و با یه اهنگ حماسی فیلم تموم میشه.

در صحنه ی انتهایی هم اگبرت به عنوان نماد سیاهی یه بوسه ی اتشین از جینی نماد سفیدی میگیره و این صحنه سمبل صلح میشه و نویسنده جایزه نوبل میگیره.

متاسفانه به دلیل توانایی های دامبلدور این فیلم خیلی کوتاه شد.


ویرایش شده توسط اگبرت انگشت نما در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۱۴ ۱۳:۳۴:۵۰



پاسخ به: کاربری پاترمور
پیام زده شده در: ۱۸:۰۱ سه شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۱
#3
ScaleAccio6752

البته مراقب خودتون باشید من فوق العاده جادوگر ماهریم و توی دوئل باهام عجیب شکست میخورید




پاسخ به: آزاد، قوی، جنگجو و سر بلند باش!(عضویت در محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱:۳۶ سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۱
#4
1) در محفل ققنوس از گرگینه(ریموس) گرفته تا غول(هاگرید) و حتی مرگخوار(سوروس) داریم. شما هم کمی از پیشینه و نحوه فعالیتت بگو.
به نظرم سورس مرگخوار خائن لایقی نبود، از این به بعد میتونین تو فرمتون اسم منو جاش بذارین.

2) تام رو من وارد دنیای جادوگری کردم و همیشه سعی کردم بهش بفهمونم کارش اشتباهه ولی گوش نکرد. به دامبلدور اعتقاد داری؟

من به روح اعتقاد دارم

3) به قدرت عشق اعتقاد داری؟

من فقط به روح اعتقاد دارم

4) حدس میزنی اسم رمز ورود به دفتر من چی باشه؟

تاریخ تولد گلرت گریندل والد

5) حاضری تمام و کمال در مقابل ولدمورت بایستی و با اون بجنگی؟

جهنم و ضرر، آره ...

6) کار گروهی در محفل ققنوس خیلی مهمه. حاضری با هم گروهیات کنار بیای و همکاری کنی؟

من ادم اهل گنگیم ...

7) بنظرت عمل های زیبایی متفاوت مانند عمل بینی و گونه و کشیدن پوست و ... تاثیری در بهبود ظاهر لرد ولدمورت داشته؟

وجدانا اخه این چه سوالیه، هعی هر چی من میخوام از این لفظ یخ استفاده نکنم، نمیذاری ...

در ضمن بنده ندامت نامه ای رو هم ضمیمه این درخواست کردم و کلا از دورانی که به عضویت مرگخواران در اومدم بسیار متنبه شدم و الان میخوام سفید باشم


ویرایش شده توسط اگبرت انگشت نما در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۵ ۱:۳۹:۱۱



پاسخ به: دفتر ثبت نام
پیام زده شده در: ۱:۲۹ سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۱
#5
نام : میشناسی
گروه : میدونی
کلاس های مورد علاقه : یادش بخیر ...




پاسخ به: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۱۴:۲۸ جمعه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
#6
لینی با خودش: بعید میدونم از این قضیه جون سالم به در ببرم، اخرین باری که یه نفر به ارباب گفت تولد نجینی رو توی پاتیل درزدار برگذار کنه برمیگرده به سال 1946 که بعد از 10 سال شکنجه به ضرب اواداکداورا کشته شد و خانواده اشم قتل عام شدن، بهتره بیخیال این قضیه بشم، اما نه، اگه نور چشمی لرد بشم روزی یه اب نبات بهم میده، این حتی ارزش مردنم داره ... (با لحنی حماسی) .. آآآآرررررررهههههه

لینی چند تا نفس عمیق میکشه ...

_بهتره قبلش چند تا کروشیو روی خودم پیاده کنم، تا بدنم برای کروشیو های ارباب اماده بشه ... کروشیوووو ... آخخخخ .. نههههههههه ... کروشیووووو .... اخخخخ نهههه خدایا منو بکش ... کروشیوووووو ... اخخخخخخ من به خاطر هدفم ایستادگی میکنم .... کروشیوووو ... دیگه نمیتونم تحمل کنم بسهه ... کروشیوووو ... اخخخخ .. خودمو غافل گیر کردم ...

لینی اشفته و درمونده ...
لینی بدبخت و بیچاره ...
لینی مصیبت زده و درد کشیده ...
وسط راهروی خانه ریدل ها ولو شده ...
صدای قدمهایی به به گوش میاد و ارباب وارد راهرو میشه ...

لردولد مورت: لینی در نظر دارم تولد نجینی رو پس فردا تو میخونه پاتیل درزدار برگذار کنم، تدارکات لازمو ببین ...
لینی: :vay:


ویرایش شده توسط اگبرت انگشت نما در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۱ ۱۴:۴۰:۲۶



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۱
#7
شکم زندان باد است ای خردمند ندارد هیچ عاقل باد در بند ...

دیدم دوستان شعر زیاد گفتند، به نظرم رسید بنده هم طبع شاعریم رو به رخ بکشم ...





پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۹۱
#8
سلام چطورید؟! میخواستم بپرسم مشکل پروفایلا کی حل میشه؟>!




پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۱۳:۳۹ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۱
#9
بعد از اینکه مصاحبه پرنس نیمه اصیل پخش میشه، فقط اون لبخندهاش و روی صندلی جا به جا شدنهاش به یاد شنوندگان (بینندگان؟!)میمونه و رادیو هم که نشون داده توی پخش های بصری دست کمی از تلویزیون نداره یه نمایش پانتومیم پخش میکنه و همه کلی حال میکنند.

اهنگ دیش دارام دیرام دیرام دیرام، اون ساحره چه خوشگله، بودن باهاش چه مشکلهههههه دیش دارام دیرام دیرام دیرام .... پخش میشه

ریتا اسکیتر: با برنامه ایینه عبرت در خدمت شما هستیم، چند وقت پیش همکارانم یه مصاحبه ای با یک فرد معتاد و بیکار انجام داده بودند، ما بعد از مدتی اون فرد رو پیداش کردیم و دیدیم که دیگه معتاد نیست ... اگبرت انگشت نما رو به شما معرفی میکنم .. اگبرت ینی تو میخوای بگی همون اگبرتی هستی که معتاد بودی؟!
اگبرت:بله
_ینی میخوای بگی دیگه معتاد نیستی؟!
_نخیر
_ینی میخوای بگی خوب خوب شدی؟!
_بله
_ینی میخوای برامون بگی که چی شد که خوب خوب شدی؟!
اگبرت به سمت میکروفون لبخند ساحره کشی میزنه و میگه:بله، خب هر چند من با سیاست های اجرایی مرگخوران و محفل موافق نیستم و اعتقاد دارم کلا فرماشون خیلی یخه اما با عضویت توی مرگخواران از ورطه هولناک اعتیاد رها شدم و الان ادم میکشم، زور گیری میکنم، محفلی شکنجه میکنم، سر گردنه وای میسم همه رو مسخره میکنم .. و کلی کیف میکنم.
_ینی میخوای بگی از این کارا کلی کیف میکنی؟!
_اره کلی کیف میکنم ... ینی تهش میخوام بگم تو و تمام مصاحبه هات خیلی یخن ...

اگبرت این حرف رو میزنه و پا میشه از در میره بیرون، همه شنوندگان از این حرکت انتحاریش حال میکنند و ریتا هم در حالی که شوکه شده به در نگاه میکنه و امممم و اوممم میکنه


ویرایش شده توسط اگبرت انگشت نما در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۲۳ ۱۳:۴۱:۱۸



پاسخ به: پایگاه مرکزی ارزشی های خودگردان دوستدار ماهی مرکب
پیام زده شده در: ۱۸:۰۹ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
#10
موضوع اینجاست که خیلی از اعضا تازه بعد از اینکه عضو ایفای نقش شدند علاقه مند میشند، پر کردن یک فرم کاریه که هر کسی انجام میده اما اینکه ورود ایفای نقش رو سه مرحله ای کنند، دور شدن از اون اصل سرگرمیه، پستهای اولیه سایت رو که میخونم لذت میبرم و میخندم در حالی که از هیچ اصلی پیروی نمیکنند و کلا سه چهار تا دیالوگ پشت سر هم چیدند، اما الان با این سخت گیری و احساس خود بزرگ بینی که به اعضای ایفای نقش دست داده، زیر انبوه فضا سازی ها و اصول و قواعد نگارشی که رعایت میشه، حتی یه لبخند کوچیک هم نمیزنم، فقط سریع پستو میخونم و خدا خدا میکنم سوژه رو به گند نکشیده باشه تا بشه ادامه اش داد ...
حداقل توی این دوره که این قوانین نبود، چند نفر عضو سایت شدند و یه نفسی کشید، ولو اینکه شاید خوب ننویسن اما همین که میبینم هرمایی گرنجر چه انگیزه ای داره که عضو محفل بشه خیلی برام لذت بخشه، اصلا کلی کیف میکنم ... ولو اینکه اصلا افتضاح بنویسه که اینطورم نیست، سطح پستهاشو کمتر از بقیه نمیبینم. با این همه سخت گیزی که اعمال شده سایت رو با اوایلش مقایسه کنید، حتی یک درصدم پستها به جالبی اون موقع نیست، حالا یا نسل ما نسل بی استعدادیه، یا سایت از اون هدفی که داشته دور شده و بحث نویسنده خوب و نویسنده بد اومده وسط و با چهار تا دیالوگ بی سر و ته فکر کردیم که نمایشنامه نویس های خوبی شدیم و عیبه چند تا تازه وارد که زیاد با نوشتن اشنا نیستن بین خودمون بپذیریم ، یخ کنیم.
به هر حال این درد و دل های یک عضو افسرده بود بعد از اینکه با هفت خان ورود به ایفای نقش مواجه شد، تمایلی هم دیگه به ادامه دادن به این بحث ندارم، از حوصله این تاپیک هم خارجه، امیدوارم بتونید به هدفی که دارید برسید، هر چند محاله استادان عزیز ..


ویرایش شده توسط اگبرت انگشت نما در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۲۱ ۱۸:۱۴:۱۶







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.