تصویر گروهبندی
هرماینی گرنجر!
با نگرانی جلو رفتم. فکر می کردم قراره ازمون امتحان می گیرن. رفتم و نشستم و کلاه رو رو سرم گذاشتم.
نگران بودم بیفتم اسلایترین.
خوب یکم درمورد خودت بگو
درمورد خودم؟ پس اون همه کتاب که حفظ کردم چی شد؟!
_خب. من خیلی درسخونم و همه کتابامو حفظم. میشه گفت شجاعم و خیلی هم سختکوش. اما مشنگ زاده م و نمیتونم برم اسلایترین
_واو به نسبت یه مشنگ زاده خیلی اطلاعاتت بالاست. حالا بگو... ریونکلاو یا گریفندور؟
نفس راحتی کشیدم اما قبل از اون که بتونم چیزی بگم کلاه داد زد
گریفندور
منم با خوشحالی به سمت میز گروهم رفتم که همه داشتن برام دست میزان
بعد از من یه پسر مک قرمز رفت که همه برادراش رو میزما نشسته بودن. یکم طول کشید اما بلخره گفت گریفندور. من می دونستم که اون پسر ازم خوشش نمیاد اما نه اونقد که حاضر نباشه پیشم بشینه.
وقتی گفتن هری پاتر همه میخواستن ببینن که اون همگروهیشون میشه یا نه. وقتی که بهش نگاه میکردم متوجه شدم که میگه نگو اسلایترین
بعد از یکی دو دقیقه کلاه هم گفت گریفندور. خب دیگه
من از همگروهیام پرسیدم که چرا اینقدر گروهبندی هری پاتر طول کشید اونا هم گفتن مال تو بیشتر طول کشید. باورم نمیشد اما حقیقت بود.
حالا واقعا خوشحال هستم که عضو گریفندور م
درود بر تو فرزندم.
خب... بدک نبود. اصول اولیه نوشتن رو بلدی تقریبا. با ورود به ایفا مطمئنم که از این هم بهتر میشی.
تایید شد!
مرحله بعد: کلاه گروهبندی