آرسینوس و نقاب که حسابی درب و داغان شده بودند، شیرها را از سر و کله خود پاک کردند و لنگان لنگان به راهشان ادامه دادند.
رفتند و رفتند، تا اینکه رسیدند به دم در آزکابان.
آرسینوس به هوای تازه نیاز داشت.
آرسینوس نمیتوانست شکست بخورد.
آرسینوس میخواست استرایک بک بکند.
پس بنابراین، در آزکابان را باز کرد، همراه با پرنس نقاب قدمی به بیرون گذاشت تا از هوای تازه تنفس کند.
تنفس کردن آرسینوس دیری نپایید، یادش آمد که ریه اش را در آورده و پرت کرده جلوی سگ ها تا نوش جان کنند.
پس نتیجتا با چهره ریلکس خود لعنتی فرستاد، اندکی دیگر خون و دل و روده اش را به بیرون تف کرد، بعد هم همانجا به دیوار تکیه داد تا اندکی بیشتر خستگی اش در برود.
و اما در سوی دیگر، ملت محفلی، خوش و خرم داشتند از آزکابان خارج میشدند.
آرسینوس به صدای پاهایی که هر لحظه نزدیک تر میشدند، گوش کرد. سپس به نقاب گفت:
- خودت رو جمع و جور کن. اینطوری ببینن ما رو زشته. ابهتمون هرگز نباید خراب بشه.
پادشاه مقدار دیگری خون از دهان خود تف کرد، سپس از دیوار تکیه گاهش فاصله گرفت و به محفلیونی که در حال خارج شدن از آزکابان بودند، نگاه کرد.
محفلی ها نیز به او نگاه کردند.
و سپس چوبدستی ها از غلاف خارج شدند.
- قصد جنگ نداریم... با بزرگواری اجازه میدیم از اینجا برید.
دامبلدور که خود نیز چوبدستی اش را در دست نگه داشته بود، بدون لبخند، اما با لحنی که میکوشید ملایم، اما قاطع و محکم باشد، گفت:
- ما قصد رفتن از اینجارو نداریم... من و اعضای محفل قصد داریم تو رو به عدالت بسپاریم. پس باید باهامون بیای.
آرسینوس قصد رفتن با دامبلدور و محفل، یا حتی سپرده شدن به دست عدالت را نداشت. بنابراین چوبدستی خود را در یک دست، و عصای پادشاهی را در دست دیگر نگه داشت.
از دیوار فاصله گرفت و خودش را به نزدیک دریا رساند.
پادشاه آماده جنگ بود.
نقاب هم همینطور.
سپس آرسینوس با عصای پادشاهی، نه به سمت محفل، بلکه به سمت آسمان اشاره کرد.
برقی عظیم از سر عصا به بیرون شلیک شد، و در حالی که محفلیان توجهشان به آن برق جلب شده بود، پادشاه و ولیعهد به درون دریا پریدند.
محفلیان به سرعت برای دستگیر کردن آرسینوس و نقاب جلو دویدند.
اما آب به رنگ سرخ در آمده بود، و کوسه های عظیمی در حال دور شدن از آن نقطه بودند...
لندن، ساعت دو بامداد:در خوابگاه مدیران، زوپس نشینان ناگهان متوجه شدند اشکالی وجود دارد...
گزارش هایی از رنج، مرگ و ویرانی کامل وزارت سحر و جادو...
به نظر میرسید پادشاه حتی وقتی استرایک بک نکرده است هم استرایک بک کرده، آن هم با نابود کردن کامل وزارت سحر و جادو!