هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۳:۵۹ چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۸

برتا جورکینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۷ سه شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ جمعه ۵ تیر ۱۳۹۴
از قبرستون!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 145
آفلاین
در عملیات گزینش اولین سوال انگیزه ست.. انگیزه شما؟!

کمک به سفیدی و مبارزه با سیاهی و کلاً از این جور حرفا.

چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟

وقت زیاد میذارم. بالای 5 دقیقه در روز.

باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.
با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی همین جا یا در جایگاه سفیدان اصیل با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید.


برتا در حالی که در کوجه ی دیاگون قدم می زد، چشمش به جادوگر قد بلندی که ردایی مشکی رنگ پوشیده بود، افتاد. البته هویت او با آن کله ی کچل و دماغ ناقص و چهره ی مار مانند از نیمرخ هم معلوم بود. برتا به اطرافش نگاه کرد. هیچکس در خیابان نبود. پس چوبدستی اش را در دست گرفت و با صدای بلند گفت:
-هوی، ولدک! این وقت شب این جا چیکار میکنی؟
ولدمورت با شنیدن صدایی از پشت سرش از جا پرید و با یک حرکت خیلی سریع چوبدستی اش را بیرون کشید.
-تو این جا چیکار میکنی؟
برتا در حالی که خود را برای دوئل آماده می کرد، گفت:
-حوصلم سر رفته بود، می خواستم با یکی دوئل کنم. الانم که سوژش پیدا شد.
ولدمورت چوبدستی اش را بالا آورد و گفت:
-یه جوجه مثل تو هیچ وقت نمی تونه منو شکست بده.
-حالا می بینیم. پروتگو!
نور سبز رنگی از چوبدستی برتا خارج شد و مانند هاله ای از نور دورش را گرفت. هر چند این سپر در برابر طلسم های قوی موثر نبود، ولی در بسیاری از مواقع به درد می خورد. ولدمورت که از اجرای این طلسم گیج شده بود، گفت:
-می خوای با این جور طلسم های بچه گونه منو شکست بدی؟
ولی همین کارش باعث اتلاف وقت شد و برتا طلسمی را روانه ی ولدمورت کرد.
-پتریفیکوس توتالوس!
ولدمورت در ثانیه ی آخر جا خالی داد. اما به خاطر سن زیاد به زمین افتاد. برتا در حالی که لبخند می زد، گفت:
-تو با این سنت هنوز یاد نگرفتی نباید وسط دوئل حرف بزنی؟ پاشو، ولدک! من عادت ندارم وقتی حریفم افتاده زمین بجنگم.
ولدمورت که دستپاچه شده بود، باعجله از جای خود بلند شد. ولی ردایش زیر پاهای سفیدش گیر کرد و دوباره به زمین افتاد. برتا که لبخندش به خنده تبدیل شده بود، گفت:
-وای! تو خیلی باحالی ولدک. تا به حال همچین دوئلی نکرده بودم. آخر خنده بود. دفعه ی دیگه قبل از دوئل عینکتو بزن. متاسفانه الان کار دارم و باید برم. خیلی خوش گذشت. بای!
و سپس با صدای پاق بلندی غیب شد.

حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟



تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید.

براشون آبنبات می خرم و می برمشون پارک. آخه طفلکیا گناه دارن، نباید اذیتشون کرد. اگه دیدم خیلی دارن اذیت می کنن، ملت محفلیو صدا می کنم یه کم آرومشون کنن. اربابشون هم دیگه این قدر پیر شده که با چهار تا دونه طلسم به نفس نفس می افته.

برتای عزیز به خاطر مسائل مربوط به اعضای مشترک محفل و الف دال کمی طول کشید.

فعلا تا تکلیف این موضوع روشن بشه شما رو می پذیرم.

تایید شد.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۳۱ ۲۰:۰۳:۲۱
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۳۱ ۲۰:۰۳:۳۹


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۷:۰۹ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۸

هوکیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۶ سه شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۴۴ چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹
از جزاير بالاك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
انگیزه شما؟!

قشنگه ... اسم محفل ققنوس رو میگم .. به ترکیب بندی دسترسی هامم میاد .. یه حالت قطاری پیدا میکنه ، خیلی چیز جیگری میشه .

یه زمانی هم بود بنده وزیر بودم .. دیکتاتور بودم .. خام لرد بودم .. الان میخوام بیام با افتابه مرلین اب توبه روی سرم بریزم .. از گناهام دست بردارم .


چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟

1 ساعت خوبه ؟! حالا میگم 2 ساعت مشتری بشی .

باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.

با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی همین جا یا در جایگاه سفیدان اصیل با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید.

من همینجا رول میزنم

لرد مقابل من ایستاده بود .. با اون دماغ زشتش ، با اون کله ی کچلش ... هپزیبا رو کشته بود ، ارباب من رو کشته بود .. من خیلی عصبانی بودم .. دستام رو انگشت کردم .

به بینی متعفنش نگاهی انداختم و با تمام قدرت انگشت اشاره دو دستمو توی سوراخاش فرو کردم .. فریادی کشید .. درد به تمام ذره های وجودش تزریق شد .. زیر انگشتام مغز کوچیکشو حس میکردم ، مغزش میتپید .. خیلی چندش بود این وضعیت .

نیروی جادویی را در دستم به حرکت وادار کردم ، رفت و رفت تا به سر انگشتام رسید و بعد .. اون مغز کوچیک دیگه سر جاش نبود ، من اونو منفجر کرده بودم ... من لرد سیاه رو کشته بودم ، من هوکی .. فرمان روای جنیان بودم .. !!!

پااااق !!

_بیدار شو جن بی ریخت .. هنوز باید کف هفت تا سلول دیگه رو لیس بزنی ...

با عضب به لرد سیاه نگاه کردم ...


حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟

اوهوم !

تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید.

برخوردم با لرد رو بالاتر توضیح دادم .. مرگخوار جماعتم دیدم انگشتمو میکنم دو دماغش .. فرق نمیکنه ، تاکتیک هجومی ما همیشه یکیه .

صادقانه بگم هوکی عزیز، دوست خوب و نویسنده ی بسیار ماهری هستی، ولی سفیدی شما به حد کافی نیس!
شناسه های سابق شما همه به سیاهی آلوده بودن، این شناسه هم همینطور، سوابق شخص، برای تایید واسه من مهمه.
متاسفم.
تایید نمیشه.


ویرایش شده توسط هوکی در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۳ ۱۷:۱۳:۴۸
ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۴ ۲۲:۰۳:۵۲

آیینه خود بین
-------------------------------------
[url=http://www.jadoogaran.org/edituser.php]انجام اصلا�


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۱:۳۰ دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۸

hdmfans


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۷ سه شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۸:۵۲ دوشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 45
آفلاین
انگیزه شما؟!

منظورت چیه ؟ اگه منظورت همون گزینه است ... خب انگیزه نه اون نیست !انگیزه ی من اجرای دستورات و فرمان های آلبوس دامبلدوره ! آخی ... مُرد !

چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟

فک می کنم بتونم که روزی نیم ساعتو وقت بزارم حداقلش ! البته از مهر کمتر ! چون به کنکور نزدیک تر شده ایم ! آری ...

باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.

قطعا آشنا هستم ! سال ها به این کار پرداختم و اکنون بسیار ماهر شده ام ! بعد از آلبوس دامبلدور ماهر ترین، خودمم !

با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی همین جا یا در جایگاه سفیدان اصیل با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید.

پست شماره 339 که با وردی خود ساخته لرد را نابود ساختم
حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟ ها! بله!

تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید.



من یه انسان سیاستمدارم و طبق تقاضا و نه فرمان آلبوس دامبلدور (آخی مُرده ) ظواهر رو حفظ می کنم و سعی می کنم کارای لرد رو انجام بدم اما همه رو تقدیم محفل می کنم !

مرگخوارا شایسته ی مرگ هستن اما در ظاهر احترام دشمنم رو حفظ می کنم !

زنده باد دشمن من !


با تشکر

و من دوباره زندگی خواهم کرد!
تایید شد.
رمزو از الیور بگیر و بخون بعد هم نابودش کن!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۲ ۱۲:۴۱:۴۵


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۶:۲۴ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۸

الیور وود قدیم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۴۱ یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴
از دور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 321
آفلاین
یاهو

صدای قژ قژ در تنها صدایی بود که در انباری کوچک شنیده می شد، کوچه ی تاریک و کثیف ناکترن چند لحظه ای در سکوت فرو رفت، به طوری که انگار سالهاست هیچ موجود زنده ای از آن عبور نکرده!

در یک لحظه تمام این سکوت با صدای خفه ای که از دهان مرد سیاه پوش خارج شد به پایان رسید، مرد چوب دستی کلفت و کوتاهش را به سمت در مغازه «جگر اژدها و مشتقات دارویی»گرفت ، اشعه سبز در مغازه را به آسمان پرت کرد، داخل مغازه و پشت دری که حالا دیگر وجود نداشت جنازه مرد میانسالی به چشم می خورد.
- ریموس!

صدا از انتهای کوچه به گوش رسید، زن مسنّی به همراه پیرمرد ریش بلندی در انتهای کوچه با سرعت به سمت مغازه «جگر اژدها و مشتقات داروئی» حرکت کردند، مرد شنل پوش با وحشت به آن دو خیره شد و با نعره ی دیگری اشعه ی سرخی را به سمت آنها روانه کرد، پیرمرد بدون نشانه رفتن چوب دستی اش ، زیر لب چیزی را زمزمه کرد، اشعه ی سرخ در هوا نابود شد، حالا نوبت زن مسن بود که اشعه ی سرخی را به سمت مرد روانه کند:
- اکسپلیار موس!

مرد فرصت فکر کردن هم نداشت! اشعه به شانه ی چپش برخورد کرد و روی زمین افتاد، تنها برای غیب شدن فرصت باقی مانده بود!
-بنگ!


این روزها که می گذرد
شادم
این روزها که می گذرد
شادم
که می گذرد
این روزها
شادم
که می گذرد...

«قیصر»


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۶:۲۰ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۸

الیور وود قدیم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۴۱ یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴
از دور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 321
آفلاین
یا هو

انگیزه شما؟!
چیزه، واستا ... الآن می گم! یادم بودا... مـــامـــان!

چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟
هفته ای چهار ساعت اینا! زیاد نیست! ولی سعی می کنم مفید باشه!

باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.
این منظورش رو نفهمیدم، ولی خب یه مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه اولا باید از مرلین طلب کمک کنه! بعدش هم اعتماد به نفس داشته باشه! از «پخ» هم نترسه!

با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی همین جا یا در جایگاه سفیدان اصیل با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید.
پست بعدی زدم!

حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟ ها! بله!

تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید.
از اونجایی که طبق کتاب و اینا جزو قشر متفکر و روشن فکر حساب میشم در اولین برخورد که نه، ولی در دومین برخورد برای برخورد سوم برنامه ریزی می کنم!

افراد قابل اعتماد همه جا پیدا نمی شن.
یه کاپیتان کوئیدیچ گریفیندوری و شجاع.
خوش اومدی.

قرارگاه محفل ققنوس رو می تونی توی لندن، میدان گریمولد، شماره ی دوازده پیدا کنی.
تایید شد.


ویرایش شده توسط الیور وود در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۱ ۱۶:۲۴:۳۸
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۱ ۱۹:۳۷:۰۰
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۱ ۱۹:۳۹:۳۵

این روزها که می گذرد
شادم
این روزها که می گذرد
شادم
که می گذرد
این روزها
شادم
که می گذرد...

«قیصر»


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۸

سدی جیگر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۱ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۹:۳۹ شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۰
از دنياي زندگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 185
آفلاین
در عملیات گزینش اولین سوال انگیزه ست.. انگیزه شما؟!
ها انگيزه ، در كل چيز خوبيه

چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟
هفته : نامعلوم ، ساعت : نامعلوم
اما در كل ميام سايت، شما خودشو ناراحت نكن

باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.

با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید.

ها اينو ببين تا بعد

اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
صفحه : 26
پست : #
167
حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟ بله ( ميخواي برات انگشت بزنم )

تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید.
اين مرگخوارها رو كه از دم مرخص ميكنيم بعد ميشينيم يا ولدي جيگر ( همون كچل ) چند كلمه اختلات ميكنيم ...

-----------
در كل عجب سوالهاي پرسيدي ها


اینجوری تایید نمی شی!

لینک پست جدید باید بدی.
به سوالات هم جواب درست بده.

راز آشکار نشد.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۹ ۱۲:۰۰:۳۶


اوتو بگمن را من ساختم ...
كليك بنما


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۴:۲۳ شنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۸

پروفسور پومانا اسپراوت old56


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۷ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۴۳ جمعه ۲۳ دی ۱۳۹۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 103
آفلاین
در عملیات گزینش اولین سوال انگیزه ست.. انگیزه شما؟!
من هیچ انگیزه ای ندارم

چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟

تو تابستان روزی 5 هفته ای 35

باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.

با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی همین جا یا در جایگاه سفیدان اصیل با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید.

لينكش همون پايين هست ولي پست #222

حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟

بله

تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید.

اگه من تنها باشم و آنها ده نفر سعی می کنم در برم تا بقیه رو بیارم و در راه تو دلم نفرینشون می کنم اگه ما ده نفر باشیم ولی اون یه نفر صبر می کنیم تا بقیه بیان بعد تا جوانمردانه بجنگیم

تایید شد.


ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۳۱ ۲۲:۴۲:۰۳

دیدگاه هر کس نشان


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۱:۵۱ یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۸

مینروا مک گونگال old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۰ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۵۸ یکشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۵
از دفتر وزارت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 547
آفلاین
سارا قدم زنان در کوچه ی دیاگون حرکت میکند که صدایی به گوشش جیغی به گوشش می رسد شروع به دویدن به طرف منبع صدا میکند اما با صحنه ی بس ناموسی روبرو می شود : اهک تقصیر من بود که گفتم برم یکی رو نجات بدم .
هووم دوباره مشغول قدم زدن می شود که : جـــــــــــیغ !
سارا : ای حدا جامعه ی جادوگری رو فساد و فحشا در بر گرفته بعد اون روفوس هی میاد میگه تورم نداریم . باب نن جون دامبلم فهمیده ما تورم داریم این نفهمیده .
جــــــــــــــــــــیغ
سارا : اه هان این که صدای مگیه اونم دچار فساد شده ؟!
مگی : دیفیندو
سارا : از کی تا حالا تو بیناموسی چوبدستی استفاده میکنه حتما شیوه ی نوین مگی هووم شایدم در راستای خری پاتر کردن بی ناموسیه
صدای جیغ بلاتریکس شنیده می شود : ارباب بیا کمک
سارا : هووم دو به یک ؟ چه طاقتی .
هووم چی مگی با بلاتریکس و ولدی ؟
نکنه بی ناموی نیست جنگه وای من چقد خنگ شدم !
برم کمکش !

میدان اصلی دیاگون " دوئل[/b
سارا : هوی بلای بلا گرفته با آبجی من چیکار داری بیام موهاتو بکنم
بلا : ارباب دو به یکیم بیا
بلا : کروشیو
سارا : هه چی فکر کردی " مو پخیوس "
بلا : اععععععع . موهاام . ارباب کمک !
[b]باب البوس اینجوری سخته اصلا نمیشه رول نوشت باید خودت هر هفته یا دو هفته یه سوژه بدی و تاپیک مشخص کنی مردم برن رول بزنن !



Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۱:۲۳ یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۸

مینروا مک گونگال old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۰ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۵۸ یکشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۵
از دفتر وزارت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 547
آفلاین
در عملیات گزینش اولین سوال انگیزه ست.. انگیزه شما؟!
_ چه انگیزه ای مهم تر از خدمت به آلبوس دامبلدور و تلاش برای روزوندن دو تاره موی باقی مانده ی ولدی کچل و کمک به سارا برای ریزوندن موهای بلا .

چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟
_ اونقدر که کافی باشه و بشه حال هر چی مرگخواره تو رول و چتر باکس گرفت .

باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.

_ هووم جادوی سفید .
مکان : حیاط پشتی هاگوارتز
مبارزه مگی با دولوروس آمبریج :
صدای جیغ های ممتد و رو اعضاب دولوروس آمبریج شنیده می شود .
دولو : هووی زنیکه پیر خرفت تو تا الان پس کجا بودی ؟ هان ؟
مگی : ای چه صدای نکره ای داری باب ببند .
دولو : کروشیو
مگی : اکسپلیاموس
دولو باز هم جیغ می زند .
مگی جاخالی میدهد .
دولو حلع سلاح می شود و باز هم شروع به جیغ زدن میکند .
مگی چوبدستی خود را می اندازد و به طرف دولو میرود و شروع به کندن موهای او میکند . سارا از راه می رسد : ولش کن گناه داره اینو دیگه کچل نکنیم !

با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی همین جا یا در جایگاه سفیدان اصیل با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید. پست هم به زودی تو همین تاپیک زده میشه

حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟
اوهوم باب ما جونمونم میدیم ما از اون آبجیای لوتی هستیم .

تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید.
هوووم اول سعی به خلع سلاحشون میکنم و در راستای وحدت شکل مرگخوار ها از ورد ( مو پخ ) یا ( اسموتیوسیوم ) برای کچل کردنشون استفاده میکنم .
اربابشون کیه دیگه ؟ آهان اون کچلرو میگی ؟ خب میدوئم داملبو صدا میکنم .

بالاخره انتظار آخر شد!

مینروا
خبر رسیده که تام رفته یه هورکراکس بسازه، برای همین پیداش نیست.. با خیال راحت بلاتریکس عزیزمون رو موشپلخ کنید!
تایید شد.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۱ ۱۱:۳۵:۵۶


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۲:۰۸ شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۸

پروفسور پومانا اسپراوت old56


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۷ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۴۳ جمعه ۲۳ دی ۱۳۹۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 103
آفلاین
در عملیات گزینش اولین سوال انگیزه ست.. انگیزه شما؟!
من هیچ انگیزه ای ندارم

چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟

تو تابستان روزی 5 هفته ای 35

باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.

با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی همین جا یا در جایگاه سفیدان اصیل با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید.

بعدا می زنم به خودتون پیام شخصی میکنم این همه پست حالا چرا به اینجا گیر دادی

حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟

بله

تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید.

اگه من تنها باشم و آنها ده نفر سعی می کنم در برم تا بقیه رو بیارم و در راه تو دلم نفرینشون می کنماگه ما ده نفر باشیم ولی اون یه نفر صبر می کنیم تا بقیه بیان بعد تا جوانمردانه بجنگیم


خب چرا پیام شخصی.. همینجا بنویس.

فعلا تایید نشد.

اگه دوست نداری اینجا بنویسی، پستتو برام پیام شخصی کن.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۰ ۱۵:۳۴:۲۶

دیدگاه هر کس نشان







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.