هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: مجلس
پیام زده شده در: ۲۲:۱۹ سه شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۳
#98

الادورا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۲ جمعه ۲۰ مرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۲:۱۵ یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
از مد افتاد ساطور، الان تبرزین رو بورسه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 572
آفلاین
سوژه جدید


تابستان های لندن با خورشید کم حال و باد خنکی که از موهبات جریان گلف استریم بود، تابستان نبود عملا. با این حال، بچه ها تا جایی که میتوانستند از تعطیلاتشان استفاده می کردند. دوچرخه سوار ها، اسکیت ها، دختربچه های کوچک با سگ هایی نه چندان کوچکتر از خودشان، برای گردش عصرگاهی به خیابان می آمدند و شادی می کردند.

شیشه تیره رنگ ساختمان نخست وزیری، وزیر را که پشت پنجره به پارک روبرو زل زده بود، از دید جمعیت مخفی می کرد. انعکاس تابلوی رابط «آن وزیر دیگر» توی شیشه مات پنجره، به او زل زده بود.مرد خپل توی تابلو ساعاتی قبل به او هشدار داده بود احتمالا در خطر است و وزارت جادو افرادی را برای محافظت از او خواهد فرستاد. وزیر پرده را جلوی صورتش کشید. هر کدام از افرادی که مشغول بازی و خنده میدید، ممکن بود جادوگری در لباس مبدل باشند؛ این اصلا به مذاقش خوش نیامد. خیلی وقت بود که خبری از ملاقات های حضوری گهگاه وزیر قبلی، که به قول شکلبولت «یه چیزیش میشه» نبود، و این بیشتر از اینکه مایه آرامش وزیر مشنگ شود، نگرانش می کرد.

وزیر مشنگ حق داشت نگران باشد. آخرین تصور او از «وزیر دیگر» به مورفین گانت مفنگی برمیگشت که جز برای معرفی، دیگر او را ندیده بود. و حالا وزیر گفته بود جانش در خطر است. اگر هنوز مورفین گانت وزیر بود میشد این را به حساب توهمات فضایی اش گذاشت-و نخست وزیر گذاشته بود- ولی از بخت بد، دیگر مورفینی سر کار نبود و نخست وزیر این را نمی دانست! امیدوارم انتظار نداشته باشید ماندانگس فلچر بعد از کودتا خودش را به عنوان سردسته مافیای دنیای جادو به وزیر مشنگ معرفی کرده باشد، هوم؟!

جایی بسیار دورتر از وزیر مشنگ و منشی جادوگرش، چند فرد شنل پوش بدون جلب توجه بین درختان در هم پیچیده قسمتی از پارک ظاهر شدند. در حالی که چوبدستی هایشان را مخفیانه، آماده حمله نگه داشته بودند.

الادورا شاگردانش را به طرف ساختمان نخست وزیری هدایت کرد. یک آشوب تمام عیار در راه بود!


ویرایش شده توسط الادورا بلک در تاریخ ۱۳۹۳/۶/۱۱ ۲۲:۲۴:۴۸



پاسخ به: مجلس
پیام زده شده در: ۵:۳۲ دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲
#97

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
خلاصه:

جیمز و تد که قصد نفوذ در کابینه مورفین را دارند با خوردن معجون مرکب به شکل پرسی و سیریوس (و در روایت قدیمی تر سیریوس ) درمی آیند و در مراسم معارفه وزرا در مجلس او را همراهی کرده و کاغذی به او میدهند که لیست کابینه ی دلخواه خودشان در آن نوشته شده ... در تایم تنفس مجلس مسابقه ی کوییدیچ کوچیکـ(!)ـی بین مجلسی ها و وزارتی ها برگزار میشود و در همین اثناء جیمز در قالب سیریوس با بلاجر ضربه ای به سر مورفین میزند که منجر به مرگ او میشود!

____________



مجلسیون به سرعت یه جلسه ی سرپایی در زمین کوییدیچ کوچیک تشکیل میدن که تکلیف دولت رو مشخص کنن!

- نمایندگان ملت! طبق بررسی هایی که من همین الان بعد قتل وزیر انجام دادم در بند های مختلف قانون دستورات مختلف و بعضا متناقضی برای چنین شرایطی وجود داره ... مثلا در دوره ی پنجم قاتل های وزیر اعدام شدن و پسرش جانشینش شده!

جیمز و تدی که لابلای جمعیت پاورچین پاورچین به سمت در پشتی میرفتن دو تا پا داشتن دو تا دیگه هم با یه حرکت چوبدستی برای خودشون ایحاد کردن و چعارنعل فرار کردن

آمبریج ادامه داد: در اون دوره رییس مجلس همسر وزیر بوده. اما در دوره ی هشتم قاتل جانشین وزیر شده. جاداره بگم قاتل خودش وزیر مجلس بوده

آمبریج به اینجا که رسید جیمز و تد به در رسیدن! واستادن و به همدیگه یه نگاه کردن که توش این مکالمه نهفته بود! ..."تو هم به همون چیزی که فکر میکنی که من میکنم؟!" "ینی ممکنه؟" " بیا شانسمونو امتحان کنیم!" بعد از این نگاه پرمعنی جیمز و تد تصمیم گرفتن بیخیال فرار شن و ببینن کار به کجا میرسه ...

- دلو تو با این سرعت عملی که داری باید پست جست و جوگر بازی کنیا!

- راس میگه ... فیزیکت مناسب مدافع نیس اصن.

- کسی راجع به دولت آینده نظری نداره؟

- خوب این که کاری نداره ... به نظر من آدم باید همواره از گذشتگانش درس بگیره! اگه کسی آشنای ضارب یا مضروبه یه شیرینی بده تا قانون جدیدو براش تصویب کنیم دیگه

نمیاندگان احسنت گویان همگی دکمه ی شماره یک را فشردند و با این نظر هوشمندانه موافت کردند ...


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: مجلس
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۲
#96

مروپی گانت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۱۶ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۳۴ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴
از درس ِ علوم، جمله بگریزی؛ به!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 297
آفلاین
ارزشی گروپ پرزنتد تا کور شود هر آنکه نتواند دید!

- لامشــــــــــب! هرشی ژده بودم که پریـــــــــــــــد!
- جناب ِ وزیر تشریف ببرید اونور! انقد بین دست و پا نباشید!
- به من می‌گی بین دست و پا نباشم؟! پرشــــی! بلاژرو بژن تو شورتش! [ ای خواننده‌ی منحرف! صورتش به گویش ِ مورفینی. ینی در این حد؟! ]
- لعنتی! تـــــوله‌گرگ.. نه چیزه.. توله‌سـ... چرا نمی‌شه تو یه بار تبدیل به جونوری چیزی نشی؟!
- مشکلت با من... اوه شــــت! شپلخ!! بزن بلاجرو!
- پرشـــی! یا همین الان بلاژرو می‌ژنی یا کلاً تحت تعقیب وژارت قرارت می‌دم!

پرسی و سیریوس.. یا به عبارتی تدی و جیمز بی‌توجه به هرج و مرج اطراف [ اعضای وزارت‌خونه که دست به کلاه‌گیس رو جارو اینور اونور می‌رفتن - مورفین که قاطی بود و داد و هوار می‌کرد - تدی و جیمز هم که تو عمرشون کوییدیچ بازی نکرده بودن و اون وسط گیر کرده بودن.]

در همین اثناء، یک بلاجر این هواااا به سمت دماغ جیمز اومد. جیمز هم که به قامت دراز و دیلاق دایی‌ش در اومده بود، با چماقی در دست و حرکتی سوباسایی تو هوا چرخید، یه ضربه به بلاجر زد و در اثر این ضربه، پاهاش فرو رفتن توی دماغش ( ) و بلاجر چرخید و چرخید و چرخید و...

- مادر ژوووون...!
اعضای مجلس: اوچ!
سیریوس:
- هولی‌شت... مغز وزیر پاشید بیرون! بزن به چاک جیـمز!
-
- جیمز! پیس!
-
- هووووی!
- هان؟! آهان... بعد از این همه سال، تازه فهمیدم مورفین مغز داشته...!
- بیا بزنیم به چاک پسر، الان می‌گیرنمـ...

و بالاخره اعضای مجلس به خودشون اومدن و آمبریج صداشو انداخت رو سرش:
- وزیرو ترور کردن! کودتا! انقلاب مخملی! مرگ بر دیکتاتور! بریزیـــد تو خیابون! دولت سرنگون شـــــــــــــــــــــــــــــده!



دوستش بدارید که آنچه می‌توانست، انجام داد تا دوستش بدارند...


پاسخ به: مجلس
پیام زده شده در: ۱۷:۵۰ جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۲
#95

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
- دشتا همگی بالا!

و جواب "بلرزون ردا (!) رو یالا"‌ی یکی از اعضای مجلس با هیس‌هیس و خفه‌شو جان مادرت اکثریت مجلس در نطفه خفه شد. سوزان بونز که به سختی تو اون حالت تعادلش رو روی چوبدستی حفظ کرده بود، آب دهنش رو قورت داد و رو به مورفین گفت:‌

- جناب وزیر، قرار بود شما بیرون تشریف داشته باشین!

- سوژان؟ این بود آرمان‌های مرلین؟ به ژای رای اعتماد به ما، کوئیدیچ کوچیک بژنین؟

مجلسی‌ها جملگی سر به گریبان ندامت فرو بردن و از جارو‌ فرود‌‌ ‌اومدن و به سمت صندلی‌های خود حرکت کردند.

- کژا میرین حالا؟ نامردا تا من اومدم، باژی تموم شد؟

ملت حاضر در صحنه اعم از مجلسی و غیر مجلسی و تیپ اسپرت و پیژامه‌پوش با فکی باز به مورف نگاه کردن.

- اینژوری بر و بر منو نگا نکنین خب. با این ژمعیت من پیشنهاد می‌کنم بریم اشتادیوم گل بژرگ بزنیم.. وژارت در مقابل مژلس.

لوسیوس که قدری از این تصمیم ناراحت به نظر می‌رسید کمی جلو رفت و در گوش وزیر زمزمه کرد:

- هووم.. اشکال نداره من یه توک پا برم منزل دراکو رو هم بیارم؟ بعدا خاندان منو میاره جلو چشمم بفهمه بدون اون بازی کردم.
- اهم اهم!
- ژانم آمبریژ؟ تو هم میخوای بیای باژی؟

ولی به زودی متوجه اشتباهش شد و کلا هیجان مسابقه پاک از یادش برده بود که مشاور ارشدی هم داره که مثلا قرار بود براش رای اعتماد بگیره.

- قربان، به نظرم الان کارهای مهم‌تری از بازی داریما!‌

- شکوت! چه کاری مهم‌تر از باژی؟ تو هم هشتی و باید بلوژر رو بزنی..

با صدای آرام‌تری ادامه داد:

- تو شر بونژ!

جیمز در پس چهره‌ی پرسی به تدی در پس چهری‌ی سیریوس نگاه کرد که معنیش میشد، "همه‌ی اینا زیر سر توئه" و "به موقع به حسابت می‌رسم" و "آخه منو چه به بلاجرزنی با این قد و هیکلم؟".

تدی هم در جوابش شانه‌ای بالا انداخت که یعنی "چقدر حرف میزنی" و "خود کرده را تدبیر نیست" و " فعلا کاریه که شده!".


تصویر کوچک شده


پاسخ به: مجلس
پیام زده شده در: ۱۲:۱۳ جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۲
#94

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
- لوشیوش؟
- بله وزیر؟
- قلاب بگیر ببینیم اون تو چه خبره؟
- حرکت زشتیه جناب وزیر!
- خیلی زشت؟
- خیلی زشت جناب وزیر!
- پش منتظر چی هستی!؟
لوسیوس مالفوی با اشتیاقی وصف ناپذیر از انجام دادن کارهای زشت، زیرپای مورفین گانت قلاب گرفت.
مورفین از میان پنجره های دایره ای شکل درب صحن مجلس، به داخل نگاه کرد.

آملیا بونز پشت تریبون مشغول به صحبت بود:
- کیا میگن قایم باشک دستا بالا!
یک مشت دست ممدی رفت بالا.
- کیا میگن وسطی؟
همه ی ساجره های حاضر دست هایشان را بردند بالا.
- کیا میگن کوییدیچ کوچیک!؟
همه ی حضار فریادی از شادی کشیدند و برگه های پوستی و قلم پرهای روبرویشان را به هوا پرتاب کردند و جاروهای پرنده شان را از زیر نیمکت ها بیرون کشیدند.
آملیا: تصویب شد!

مورفین، ناامید از آن چه دیده بود از روی شانه های لوسیوس پایین پرید که طی این حرکت کلا خرد و خاکشیر شد روی زمین.
لوسیوس هی کشید. دموکراسی در دنیای جادوگران معنی نداشت. باید طوری دیگر دست به کار می شدند.

همان لحظات - دستشویی مجلس:


- !
-
- :pretty:!
-
- :vay:!
-
- !
-
- :zogh:!
- این اداهای جلف چیه درمیاری جیمز!؟
- اه تدی ضد حال نزن دیگه، دارم شکلکای جدیدو تست میکنم!
- باب ما وسط یه رول ِ خیلی مهمیم!
- خودت که همیشه بهشون دسترسی داری، حالا من بعد عمری اصحاب کهف بودن اومدم بذا صفا کنم دیگه!

تدی آهی کشید و بی توجه به تخلیه عقده های جیمز! از دستشویی بیرون رفت.
جرعه ای از نوشیدنی همرااهش نوشید تا نوک موهای ارغوانی رنگش را تیره کند.
امیدوار بود همه چیز مطابق نقشه پیش رود.



پاسخ به: مجلس
پیام زده شده در: ۷:۵۰ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲
#93

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
توضیح: این پست صرفا جهت استفاده‌ی ابزاری از شکلک‌های نوظهور نوشته شده و هیچ ارزشی نداره به جز ارزشی بازی!
------------
- پرشی ویژلی؟
- جونم وزیر جون؟
- نه منژورم بود پرشی ویژلی!
-
- شوالی نبود، اون علامت تعژب تهشو ببین! اینژا نوشتم پرشی ویژلی ولی چرا به جای شین شه نقطه، با شین بی نقطه نوشتم؟

پرسی که دید داره دستش رو میشه، سریع کاغذ رو از مورف قاپید و با حرارت دست وزیر رو گرفت و در حالیکه به آرامی مورف هنوز گیج رو از جلوی میکروفن دور میکرد، پشت تریبون قرار گرفت و کاغذ دیگه‌ای رو از جیبش درآورد. دستی به موهای قرمزش کشید،‌پاپیونش رو صاف کرد و یه قلپ از نوشیدنیی که همراهش بود خورد و سخنرانیش رو شروع کرد:

- من خیلی مفتخرم که لطف وزیر مردمی شامل حال من شده و این سمت خیلی مهم رو به من داده. امیدوارم با کمک شما دوستان بتونیم دولت رو به پرواز در بیاریم و جامعه رو برسونیم اونجا که حتی عله‌‌ی کبیر هم در خواب نمی‌دید. هم‌اکنون به رای اعتماد شما نیازمندیم .

بونز با سر به گروه وزارت و هیئت دولت عجیبش اشاره کرد و وقتی با قیافه‌ی «نمنه» افشان اونها مواجه شد،‌توضیح داد:

- یعنی بیرون!
- واشه چی ژناب رئیش مژلس؟
- مژلس... اهم اهم...مجلس دیروز قانون تصویب کرد که همیشه قبل از رای اعتماد یه جلسه خصوصی بذاره بعد برای اعلام آرا اجازه‌ی ورود به وزیر و ممدها و ریتااسکیتر بده.

مورف و بقیه هم عین تسترال سرشون رو انداختن پایین و رفتن بیرون. تا پرسی از در خارج شد،‌ سیریوس دستشو کشید و اونو توی دستشویی برد و در اونجا رو قفل کرد.
-
- انقد جیغ جیغ نکن! وسط سخنرانیت از بس جیغ زدی گفتم الان دستمون رو میشه.
- من جیغ نزدم. میخواستم سخنرانیم همچین رسا باشه.

سیریوس قمقمه‌ی پرسی رو جلوی چشمش تکون داد و گفت:‌

- یادت باشه چقدر برای درست کردن این بدبختی کشیدیم!
- اوووف... مزه ناخن دایی پرسی رو بگو. هر چن عمرا به بدی موی سگ باشه.
- هوق... ببین خیلی... هووق... وخت نداریم... باید زودتر...هوووق ... خودشو وزراتو شپلخ کن..هووووووووووووق
- خب باو... خودتو جم کن حالا توله گرگ زشت. همه جا رو کثافت برداشت.
- باشد که وزارت نباشد جیمز!



ویرایش شده توسط تد ریموس لوپین در تاریخ ۱۳۹۲/۷/۳ ۱۸:۵۳:۲۲

تصویر کوچک شده


پاسخ به: مجلس
پیام زده شده در: ۱۰:۴۵ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۲
#92

مروپی گانت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۱۶ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۴:۳۴ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴
از درس ِ علوم، جمله بگریزی؛ به!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 297
آفلاین
وزیر اندکی خیره خیره به کاغذ کف دستش نگاه کرد و کاغذ متقابلاً به وزیر نگاه کرد. هی وزیر به کاغذ، کاغذ به وزیر، وزیر به کاغذ، کاغذ به وزیر و خلاعصه در نگاه‌های همدیه محو شده بودن که آملیا وارد عمل شد:
- جناب وزیر! کابینه‌تون رو معرفی نکردین!

مورفین نگاه مات و مبهوت و خیره‌شو میاره بالا ولی قبل از این که مسائل ِ بی‌ناموسی ِ فوق‌الذکر مجدد مطرح بشه لوسیوس از پشت سر مورفین سرک می‌کشه توی کاغذی که پرسی بهش داده و بعد:
-

سوروس سرشو به پرسی نزدیک می‌کنه و آروم می‌گه:
- در جریان تمایلاتت بودم، ولی دیه آخه آدم به مورفین هم شماره می‌ده؟!

پرسی اون حالت باجذبه‌ی ساحره و جادوگر توأمان کُشش رو رو می‌کنه:
- من؟! به مورفین؟! عزیز ِ من! ما شماره نمی‌دیم، می‌گیریم! حالا هم ساکت باش، گوش کن!

مورفین بالاخره تصمیم ِ کبری‌شو می‌گیره و کابینه‌ای رو که اصلاً به خاطر نداره کِی نوشته، اعلام می‌کنه:
- به عنوان ِ کاراگاهان ِ محافظ شخص وژیر، کـه؟! عاقا این اشمش شخته، یکی بیاد بخونه! ویلبرت اشلیترین؟ اشلی تیلور؟ اشلی کرد؟! چی‌کار کرد؟!

مرلین رو شکر، یکی از ممدهای حاضر در صحنه داد می‌زنه:
- ویلبرت اسلینکرد!

اگر شخص سالازار هم از سَریر مخوفش به زیر میومد، وزیر عمراً نمی‌پذیرفت که این لیست حتی مقداری ناچیز، با لیستی که خودش نوشته ظاهراً تفاوت داره. مثلاً یه مقدار عجیب بود که نصف بیشتر کاراگاهان ِ وزیر، عضو محفل ققنوس هستن.

به هر حال وزیر که هنوز نفهمیده بود بالاخره اشلی چی کار کرد، به خوندن لیستش ادامه می ده تا این که بالاخره به اصلی‌ترین مقام بعد از خودش می‌رسه. کسی که عملاً به به علت ِ جلسات ِ فضایی ِ متعدد وزیر و مشغله‌ی بالاشون، قدرت ِ اصلی رو دست داره و الخ.

مورفین گانت با صدای بلند شروع به خوندن ِ حیاتی‌ترین قسمت ِ قضیه می‌کنه:
- و عنوان مشاور اعظم وزارت، سپرده می‌شود به...

لوسیوس زیر لب:
- تو رو به شورتک ِ گل‌گلی ِ مرلین قسم، اون اسم رو نخون!

که مورفین محل ِ جن ِ خاکی هم به این صحبت نذاشت...!



دوستش بدارید که آنچه می‌توانست، انجام داد تا دوستش بدارند...


پاسخ به: مجلس
پیام زده شده در: ۲۱:۲۷ پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۲
#91

ریگولس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۵ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
از ما که گذشت، فقط درگذشتمان مانده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 414
آفلاین
سوژه ی جدید

مورفین گانت وزیر منتخب، کج و کوله و لخ لخ کنان وارد صحن علنی مجلس شد. کلاه گروه بندی بر روی سرش به شدت تکان میخورد. مورفین در میان مجلس به لوسیوس رسید. لوسیوس لبخند سردی زد :

_سلام وزیر محترم! امیدوارم که کابینه پیشنهادی تون بتونن امروز رای اعتماد رو کسب کنند.

مورفین که به روشنی صدای لوسیوس رو نشنیده بود و خندید:

_آره داوش من... خیالت تخت تخ! همه شی اوکیه... ریدیفه ریدیفه!

مورفین برای مجلسی ها دستی تکان داد و بر روی صندلی اش در کنار لوسیوس نشست.

آملیا بونز به پشت تریبون مجلس رفت و صدایش رو صاف کرد و نطق خودش رو شروع کرد:
_اهم اهم... اهم! ساحرگان و جادوگران عزیز... مجلسیان گرامی... اون عقبیا ؟! اون عقبیا حال میکنن؟! توجه کنید که جلسه رسمیه و به طور زنده از جادوگر تی وی پخش میشه. همونطور که میدونید امروز جلسه ی رای اعتماد به روءسای سازمان های وزارت سحر و جادو برگزار میشه...

مورفین که هر چند لحظه یه بار، کلاهش رو میزون میکرد از جا پرید و شروع به داد و بیداد کرد:
_یعنی چی! این چه وعضشه! من رئیس اداره هامو خودم تعیین میکنم... لوسیوس اینا چی میگن؟

لوسیوس مورفین را دو دستی چسبید و به زور سر صندلیش نشوند:
_ وزیر محترم ! رئیس ها رو خودتون تعیین میکنید... یادتون رفته؟ همه چی ریدیفه!
مورفین پیشونی ش رو خاروند و گفت: " آها آره ریدیفه ! خیالت تخ! "

بونز چندباری پلک زد و ادامه داد:" بله بله ... 7 سازمان وزارت سحر و جادو شامل سازمان اجرای قوانین جادویی، حوادث و سوانح جادویی، کنترل موجودات جادویی، همکاری های بین المللی جادویی، حمل و نقل جادویی، بازی ها و ورزش های جادویی و سازمان اسرار. وزیر محترم، آیا برای معرفی کابینه حاضرید؟"

_خب معلومه که حاضرم... اگه غایب بودم که اینجا نبودم!
_... آماده اید؟!
_ به حل و قوه ی چیز پایه ی پایه ام!

مورفین گانت، وزیر منتخب در میان سوت و کف مجلسیان به پشت تریبون اومد. دو دستش رو به نشانه ی تشکر برد و بالا و جمعیت رو تشویق به نشستن کرد: " اوهوم ... اوهوم... مژلسیان عژیژ سلام... میدونید که خیلی سخته آدم تح تاثیر باشه و بخواد که صاف وایسه... واسه همین این متنی که بهم دادن رو میخونم براتون و رفع ژحمت میکنم که هم شما به کارتون برسید هم ما... وایسید..."

مورفین به دنبال تکه کاغذی در جیبهای کتش گشت. جیب شلوار ، جیب پیرهن، جیب داخلی کت هایش را هم گشت ولی کاغذ رو پیدا نکرد. با وحشت فریاد زد:

_کاغژم چی شد... همینجا بود... تو جیبم بود! دززززززززد! آی دززززززززد !

پرسی ویزلی به سرعت خودش رو به مورفین رسوند و کاغذی در کف دستش قرار داد و دور شد. مورفین لبخندی زد و پیشونی ش رو خشک کرد: "خب مث اینکه دژد رو ... بگذریم... بذا کابینه رو بخونیم ببینیم چی نوشته هان؟"


ویرایش شده توسط ریگولس بلک در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۴ ۲۱:۳۶:۴۵
ویرایش شده توسط ریگولس بلک در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۴ ۲۱:۵۱:۰۲

اینم طاخچه ی افتخارات... ریا نشه البته!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: مجلس
پیام زده شده در: ۲۱:۰۳ چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۹۲
#90

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
تک پست

دلوروس آمبریج یک چارپایه زیرپایش گذاشت تا قد نیم متری اش به تریبون رسید و صدایش در محوطه ی بزرگ مجلس جادوگری پیچید: اهم اهم... اهم اهم... نمایندگان محترم! لطفا بفرمایید بنشینید! می خواهیم مراسم تحلیف را شروع کنیم. اهم اهم... نماینده ی محترم لیتل هنگلتون علیا! لطفا بفرمایید بنشینید!... نمایندگان گرامی لطفا دور آقای وزیر رو خالی کنید... اهم اهم... ایشون هنوز مراسم تحلیف رو به جا نیاوردن. بذارید رسما وزیر بشن بعدا مشکلات حوزه ی انتخابیه تون را باهاشون در میان بذارید... اهم اهم... نماینده ی بخش گاراژداران لندن! اون چی بود گرفتی از جناب وزیر؟... ها؟!... بندازش، خجالت بکش آقای محترم... جناب وزیر منتخب! اینجا محل تجارت نیست! حرمت مجلس رو حفظ کنید! خجالت بکشید! حداقل فرصت بدین مراسم تحلیفتون رو به جا بیاریم، بعد به فکر تصویب طرح عدم کفایتتون باشیم. اصلا با تو نمیشه محترمانه حرف زد. پاشو بیا اینجا بینم تا کل مجلسو به فساد نکشیدی! پاشو بیا!

مورفین با کت و شلوار کهنه و موهای ژولیده، دمپایی هایش را لخ و لخ روی زمین کشید و کنار آمبریج، پشت تریبون قرار گرفت.

آمبریج: به نام ژوپس و خالق و نگهدار آن جناب وبمستر اعظم هری پاتر کبیر ظله مستدام، مراسم تحلیف وزیر منتخب؛ جناب آقای مورفین گانت را برگزار می کنیم. جناب گانت، هر چی من میگم، بعد از من تکرار کنید.
مورفین: واسه چی؟
- بله؟! خب، این مراسم تحلیفه مورفین جان.
- یعنی چی؟
- یعنی باید قسم بخوری که از ژوپس و کیان آن، تا آخرین قطره ی خونت دفاع خواهی کرد.
- عمرا!

مورفین برگشت که برود. آمبریج از روی چارپایه پرید پایین و دو دستی پاهای مورفین را چسبید و ملت نماینده هم فریاد دو! دو! سر دادند.
معلوم نشد آمبریج به مورفین چه گفت که راضی اش کرد و برش گرداند.

آمبریج: پس فقط هر چی من از رو این کاغذ می خونم رو تکرار کن.
مورفین: خو چه کاریه؟! بده من خودم می خونم، تو هم عین بچه ی آدم برو اون پایین بشین کنار بقیه گوش کن دیگه.
- نمیشه مورفین جان! من به عنوان نماینده ی ژوپس باید کنارت باشم و سوگند رو از رو کاغذ بخونم و تو تکرارش کنی. رسمه! قانونه! هر کار بهت میگم بکن انقده منو حرص نده!
- باشه بابا. بخون.
- اهم اهم...
- اهم اهم...
- اینو تکرار نکن!
- ای بابا! تو خودت میگی هر چی میگم تکرار کن. خب منم تکرار می کنم دیگه. والا من می دونستم وزارت اینقدر قروفر داره پشت دستمو داغ می کردم بیام وزیر شم.

آمبریج عصبانی شد: آقا بی زحمت همون طرح عدم کفایت اینو بده من همینجا بخونم، شرش کم شه بره پی کارش!
- یعنی چی؟ پس اون همه شام و ناهاری که بستم به خیک شورا چی میشه؟ شما این همه حق حساب از من گرفتین. من قول پاکسازی مرزها رو به بچه ها دادم. سیروس آچارچرخ الان کل زندگیشو رو مرزای شرق سرمایه گذاری کرده.برم بهش چی بگم؟ حالا که اینجوریه هر چی چک سفید گرینگاتز دادم بهت رد کن بیاد.
- هیسسسسسسسس! خفه بمیر مورف!:worry: آبروی ژوپس رفت. ای بسوزه پدر نداری که مارو محتاج چه مفسدینی کرده. هر چی می خونم تکرار کن. اینم کاغذ! هر چی اینجا نوشته رو بعد از من تکرار کن. فهمیدی؟
- بله.

آمبریج چشم هایش را ریز کرد: "این... این... چی نوشته مورف؟" و نقطه ای را روی کاغذ به مورفین نشان می دهد.
مورفین کمی خم شد: نوشته که... اینجانب.
- بله! اینجانب... مو... مو... ای بابا! اینم بخون مورف.
- ...مورفین گانت...
- آهان! بله! سو... سو... این چیه؟
- سوگند... میگم میخوای بده من بخونم، تو تکرار کن. ها؟ خوبه؟

آمبریج عین بادکنک قرمز شد: ایوان همون طرح عدم کفایت... نه... عینکمو بده، خوب نمی بینم.
آمبریج عینکش را به چشم زد و گفت: ها! حالا شد! تکرار کن! اینجانب مورفین گانت...
- اینجانب مورفین... صب کن ببینم... این مراسم خیلی مشکوکه... چرا تو هم میگی "اینجانب مورفین گانت"؟ مگه تو مورفین گانتی؟ چه توطئه ای چیدین با شورا؟ می خواین حالا که پولامو هاپولی کردین، وزارتو به اسم خودتون بزنین، سر منم زیر آب کنین. نه؟
- نه عزیز من! نه جان من! والا! بلّا! توطئه ای در کار نیست! همین دو خطو بعد من تکرار کن، تموم شه بریم به بدبختی مون برسیم. بگو... سوگند یاد می کنم.
- سوگند یاد... سوگند یعنی چی؟
- یعنی قسم!:vay: یعنی تو در برابر انجام یک کار عزیزترین چیزاتو گرو بذاری!:vay:
- عزیزترین چیزامو؟! تو قرارمون حرفی از چیزای عزیز من نزده بودین. من هیچ چیزی رو گرو نمی ذارم. چیز فقط در ازای گالیون نقد مبادله میشه. اگه گالیونی نباشه، چیزی هم نیست!
- اون چیز نه موتاد. یه چیز عزیز برای تو. اصلا به جون اربابت قسم بخور. بگو به جان لرد سیاه سوگند یاد می کنم...
- باریکلا. این شد! به جان لرد سیاه سوگند یاد می کنم...
- که از جامعه ی جادوگری...
- که از جامعه ی جادوگری... ببخشید... یه لحظه استوپ... پاترونوس ارباب اومد برام.

مار نقره ای رنگی پرید روی تریبون و با صدای لرد سیاه گفت: قابل توجه کلیه ی مرگخواران! همین الان بهم خبر دادن یکی از هورکراکس هام از بین رفته. اگه تو مسیرتون با کله زخمی یا ریش دراز مواجه شدین،بگیرین بیارینشون شکنجه گاه! تمام!

دلوروس یواشکی بیخ گوش مورفین زمزمه کرد: قسم دروغ خوردی به جون لرد؟
مورفین: هیسسسسسس! ارباب صدتا جون داره، نترس! با چارتا قسم دروغ گیم اور نمیشه.
آمبریج گلویش را صاف کرد و ادامه داد: در برابر خطرات و شرارت ها و مفاسد...
مورفین: در برابر بگمن و دوماد و دامبلدور...
- هر چی من میگم تکرار کن.
- یعنی مترادفش قبول نیست؟!... خب بابا... در برابر خطرات و شرارت ها و مفاسد...
- دفاع کنم!
- دفاع کنم!
- آخیش! بالاخره تموم شد! و حالا مراسم کلاه گذاری وزیر... خم شو یکمی دیلاق!...

آمبریج این را گفت و کلاهی را روی سر مورفین گذاشت که تا روی چشم هایش را گرفت و ادامه داد:خب، مجلس برای تعطیلات تابستانی به مدت سه ماه تعطیله. نمایندگان محترم! می تونید برگردید به حوزه های انتخابیه تون تا سه ماه بعد که دوباره مجلس باز شه.

مجلس از صدای فریاد نمایندگان منفجر شد: هوررررررررررااااااااااااااااا!
کلی طرح و لایحه پاره پوره شد و از گوشه گوشه ی مجلس به هوا پرتاب شد و لابلای جیغ ها و فریادهای شادی، گاهی صدای نماینده ای به گوش می رسید: ... هــــــــــــــی! وقت لایحه سوزیه!... همه ی طرحا رو بسوزونید... بچه ها! زود آپارات کنین حوزه ی انتخابیه تون، آذرخشاتونو بردارین، بریم دور دور!... کی میاد بریم شنا؟!... آخ جون! زنده باد تابستووووووووووووون!... بریم لایحه سوزون!...

آمبریج هم از پشت تریبون داد زد: هوی! نماینده ی هاگزمید! لایحه ی بودجه مال منه ها. کسی بهش دست نزنه. خودم می سوزونمش... آخ جون تابستون!...
و از پشت تریبون پرید پایین و با پاهای خپلش دنبال بقیه ی نماینده ها دوید که داشتند از مجلس خارج می شدند.

مورفین همچنان کلاه بر سر ایستاده بود که ناگهان کلاه فریاد زد:نظرم همونه که قبلا گفتم؛ اسلیترین!
مورفین کلاه را از روی سرش برداشت و نگاهش کرد: این مسخره بازیا یعنی چی؟ آقایون محترم، من گروهبندیمو 90 سال پیش کردم، تست هامم 40 سال پیش زدم. کلاه گروهبندی میدین به من؟! تمسخر خادم ملت در خانه ی ملت؟! به چه حقی؟ همین کلاه وزارتی که از اول تبلیغات گذاشتم سرم، خوبه برام.

مورفین کلاه گروهبندی را انداخت کنار و از پشت تریبون پایین آمد و به طرف خروجی مجلس رفت و در همان حین پاترونوسی هم برای یکی از دوستانش فرستاد: داش صمصام! انبار وزارتو تا امشب خال می کنم برات. هر چی جنس داری وردار بیار پیش خودم. اجاره شو هم تعاونی حساب می کنم واست... آ،قربون داداش...

پایان تک پست


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۵ ۲۲:۰۶:۱۳


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


Re: مجلس
پیام زده شده در: ۲۱:۴۶ چهارشنبه ۸ خرداد ۱۳۸۷
#89

باب آگدنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۳۹ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰
از گروه همیشه پیروز گریفیندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 527
آفلاین
چیزی که به اصطلاح چکش بود را بر روی میزی بس کج کوفتید و به دور و بر خود چشم چرانید.سرفه کوتاهی بمعنای
"همگی لطفا دهن مبارک رو ببندید"کرد و منتظر سکوت ماند. ساعاتی بعد مجبور به سرفه ای مجدد که اینبار بمعنای"عزیزان محترم خفه لطفا"شد و دوباره باهمان جسم بر روی میز کوفت.
ملت محترمه که این بار معنای سرفه هری رو گرفته بودن زیپ دهان مبارکشان را بسته و توجه خود را به هری تقدیم نمودند.
-اهم.خانم ها،آقایان،جک و جانوران و تمامی موجودات و مخلوقات بینشان.اینجانب من،هری پاتر مجلس را مجددا باز نموده و شخصا اعلام میکنم که مرلین مجلس را باز نمود.حال این شما هستید که باید معنی این حرف را به خورد مغز گرامی بدهید.
مکث کوتاهی کرد و بعد از سر کشیدن از تنگی که موجودی قرمز رنگ با بالهای ریز و آب ششهای بس عجیب شنا میکرد ادامه داد:

همانا برای بهتر شدن کیفیت شهر لندن، برای اینکه سطح رول در شهر لندن بالاتر بره، برای اینکه ناظرین لندن دلشون خوش تر از این بشه،برای اینکه ملت خوشحال تر بشن با بزبان دیگر برای اینکه خودم وقت نگهداری مجلس رو ندارم سرپرستی مجلس رو به ناظرین ارجمند و بس خفن لندن میدم.مرلینا، امیدوارم که هر مشکلی هست بر کله اینان فرو بیاید و هر چیز دیگری باشد بر کمر ناظر بنشیند و کلا همین دیگه.حال نیز باید از پیشتان بروم.همانا بای بای.راستی برگ قوانین مجلس بر روی دیوار مجلس چسبونده شده

برگ قوانین:
ابتدا باید رئیس مجلس انتخاب شده،وبعد وی توانایی تایید کردن هرگونه چرت و پرت را دارا میباشد.
فقط یک بدبخت میتواند رئیس مجلس باشد.هیچ گونه خشونتی در انتخابات مجلس مجاز نمیباشد

ملت با خواندن این برگه چشمان خود را به دوناظر که چشمان خود را به هم دیگر دوخته بودندد دوختند و منتظر جنگ خونینی و بی خشونتی بین دوناظر شدند.

____________________
پست کمدی-جدیه برای همین بعضی از چیزها رو اشتباهی نوشتم(دستور زبان و...).
کلا باید از بین ناظرین لندن،یکی رئیس مجلس بشه.در این انتخابات/جنگ "خشونت" مجاز نیست.ولی خب زیادی هم عادلانه و منصفانه نخواهد بود ...









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.