تک پستدلوروس آمبریج یک چارپایه زیرپایش گذاشت تا قد نیم متری اش به تریبون رسید و صدایش در محوطه ی بزرگ مجلس جادوگری پیچید: اهم اهم... اهم اهم... نمایندگان محترم! لطفا بفرمایید بنشینید! می خواهیم مراسم تحلیف را شروع کنیم. اهم اهم... نماینده ی محترم لیتل هنگلتون علیا! لطفا بفرمایید بنشینید!... نمایندگان گرامی لطفا دور آقای وزیر رو خالی کنید... اهم اهم... ایشون هنوز مراسم تحلیف رو به جا نیاوردن. بذارید رسما وزیر بشن بعدا مشکلات حوزه ی انتخابیه تون را باهاشون در میان بذارید... اهم اهم... نماینده ی بخش گاراژداران لندن! اون چی بود گرفتی از جناب وزیر؟... ها؟!... بندازش، خجالت بکش آقای محترم... جناب وزیر منتخب! اینجا محل تجارت نیست! حرمت مجلس رو حفظ کنید! خجالت بکشید! حداقل فرصت بدین مراسم تحلیفتون رو به جا بیاریم، بعد به فکر تصویب طرح عدم کفایتتون باشیم. اصلا با تو نمیشه محترمانه حرف زد. پاشو بیا اینجا بینم تا کل مجلسو به فساد نکشیدی! پاشو بیا!
مورفین با کت و شلوار کهنه و موهای ژولیده، دمپایی هایش را لخ و لخ روی زمین کشید و کنار آمبریج، پشت تریبون قرار گرفت.
آمبریج: به نام ژوپس و خالق و نگهدار آن جناب وبمستر اعظم هری پاتر کبیر ظله مستدام، مراسم تحلیف وزیر منتخب؛ جناب آقای مورفین گانت را برگزار می کنیم. جناب گانت، هر چی من میگم، بعد از من تکرار کنید.
مورفین: واسه چی؟
- بله؟! خب، این مراسم تحلیفه مورفین جان.
- یعنی چی؟
- یعنی باید قسم بخوری که از ژوپس و کیان آن، تا آخرین قطره ی خونت دفاع خواهی کرد.
- عمرا!
مورفین برگشت که برود. آمبریج از روی چارپایه پرید پایین و دو دستی پاهای مورفین را چسبید و ملت نماینده هم فریاد دو! دو! سر دادند.
معلوم نشد آمبریج به مورفین چه گفت که راضی اش کرد و برش گرداند.
آمبریج: پس فقط هر چی من از رو این کاغذ می خونم رو تکرار کن.
مورفین: خو چه کاریه؟! بده من خودم می خونم، تو هم عین بچه ی آدم برو اون پایین بشین کنار بقیه گوش کن دیگه.
- نمیشه مورفین جان! من به عنوان نماینده ی ژوپس باید کنارت باشم و سوگند رو از رو کاغذ بخونم و تو تکرارش کنی. رسمه! قانونه! هر کار بهت میگم بکن انقده منو حرص نده!
- باشه بابا. بخون.
- اهم اهم...
- اهم اهم...
- اینو تکرار نکن!
- ای بابا! تو خودت میگی هر چی میگم تکرار کن. خب منم تکرار می کنم دیگه. والا من می دونستم وزارت اینقدر قروفر داره پشت دستمو داغ می کردم بیام وزیر شم.
آمبریج عصبانی شد: آقا بی زحمت همون طرح عدم کفایت اینو بده من همینجا بخونم، شرش کم شه بره پی کارش!
- یعنی چی؟ پس اون همه شام و ناهاری که بستم به خیک شورا چی میشه؟ شما این همه حق حساب از من گرفتین. من قول پاکسازی مرزها رو به بچه ها دادم. سیروس آچارچرخ الان کل زندگیشو رو مرزای شرق سرمایه گذاری کرده.برم بهش چی بگم؟ حالا که اینجوریه هر چی چک سفید گرینگاتز دادم بهت رد کن بیاد.
- هیسسسسسسسس! خفه بمیر مورف!:worry: آبروی ژوپس رفت. ای بسوزه پدر نداری که مارو محتاج چه مفسدینی کرده. هر چی می خونم تکرار کن. اینم کاغذ! هر چی اینجا نوشته رو بعد از من تکرار کن. فهمیدی؟
- بله.
آمبریج چشم هایش را ریز کرد: "این... این... چی نوشته مورف؟" و نقطه ای را روی کاغذ به مورفین نشان می دهد.
مورفین کمی خم شد: نوشته که... اینجانب.
- بله! اینجانب... مو... مو... ای بابا! اینم بخون مورف.
- ...مورفین گانت...
- آهان! بله! سو... سو... این چیه؟
- سوگند... میگم میخوای بده من بخونم، تو تکرار کن. ها؟ خوبه؟
آمبریج عین بادکنک قرمز شد: ایوان همون طرح عدم کفایت... نه... عینکمو بده، خوب نمی بینم.
آمبریج عینکش را به چشم زد و گفت: ها! حالا شد! تکرار کن! اینجانب مورفین گانت...
- اینجانب مورفین... صب کن ببینم... این مراسم خیلی مشکوکه... چرا تو هم میگی "اینجانب مورفین گانت"؟ مگه تو مورفین گانتی؟ چه توطئه ای چیدین با شورا؟ می خواین حالا که پولامو هاپولی کردین، وزارتو به اسم خودتون بزنین، سر منم زیر آب کنین. نه؟
- نه عزیز من! نه جان من! والا! بلّا! توطئه ای در کار نیست!
همین دو خطو بعد من تکرار کن، تموم شه بریم به بدبختی مون برسیم.
بگو... سوگند یاد می کنم.
- سوگند یاد... سوگند یعنی چی؟
- یعنی قسم!:vay: یعنی تو در برابر انجام یک کار عزیزترین چیزاتو گرو بذاری!:vay:
- عزیزترین چیزامو؟! تو قرارمون حرفی از چیزای عزیز من نزده بودین. من هیچ چیزی رو گرو نمی ذارم. چیز فقط در ازای گالیون نقد مبادله میشه. اگه گالیونی نباشه، چیزی هم نیست!
- اون چیز نه موتاد. یه چیز عزیز برای تو. اصلا به جون اربابت قسم بخور. بگو به جان لرد سیاه سوگند یاد می کنم...
- باریکلا. این شد! به جان لرد سیاه سوگند یاد می کنم...
- که از جامعه ی جادوگری...
- که از جامعه ی جادوگری... ببخشید... یه لحظه استوپ... پاترونوس ارباب اومد برام.
مار نقره ای رنگی پرید روی تریبون و با صدای لرد سیاه گفت: قابل توجه کلیه ی مرگخواران! همین الان بهم خبر دادن یکی از هورکراکس هام از بین رفته. اگه تو مسیرتون با کله زخمی یا ریش دراز مواجه شدین،بگیرین بیارینشون شکنجه گاه! تمام!
دلوروس یواشکی بیخ گوش مورفین زمزمه کرد: قسم دروغ خوردی به جون لرد؟
مورفین: هیسسسسسس! ارباب صدتا جون داره، نترس! با چارتا قسم دروغ گیم اور نمیشه.
آمبریج گلویش را صاف کرد و ادامه داد: در برابر خطرات و شرارت ها و مفاسد...
مورفین: در برابر بگمن و دوماد و دامبلدور...
- هر چی من میگم تکرار کن.
- یعنی مترادفش قبول نیست؟!... خب بابا... در برابر خطرات و شرارت ها و مفاسد...
- دفاع کنم!
- دفاع کنم!
- آخیش! بالاخره تموم شد!
و حالا مراسم کلاه گذاری وزیر... خم شو یکمی دیلاق!...
آمبریج این را گفت و کلاهی را روی سر مورفین گذاشت که تا روی چشم هایش را گرفت و ادامه داد:خب، مجلس برای تعطیلات تابستانی به مدت سه ماه تعطیله. نمایندگان محترم! می تونید برگردید به حوزه های انتخابیه تون تا سه ماه بعد که دوباره مجلس باز شه.
مجلس از صدای فریاد نمایندگان منفجر شد: هوررررررررررااااااااااااااااا!
کلی طرح و لایحه پاره پوره شد و از گوشه گوشه ی مجلس به هوا پرتاب شد و لابلای جیغ ها و فریادهای شادی، گاهی صدای نماینده ای به گوش می رسید: ... هــــــــــــــی! وقت لایحه سوزیه!... همه ی طرحا رو بسوزونید... بچه ها! زود آپارات کنین حوزه ی انتخابیه تون، آذرخشاتونو بردارین، بریم دور دور!... کی میاد بریم شنا؟!... آخ جون! زنده باد تابستووووووووووووون!... بریم لایحه سوزون!...
آمبریج هم از پشت تریبون داد زد: هوی! نماینده ی هاگزمید! لایحه ی بودجه مال منه ها. کسی بهش دست نزنه. خودم می سوزونمش... آخ جون تابستون!...
و از پشت تریبون پرید پایین و با پاهای خپلش دنبال بقیه ی نماینده ها دوید که داشتند از مجلس خارج می شدند.
مورفین همچنان کلاه بر سر ایستاده بود که ناگهان کلاه فریاد زد:نظرم همونه که قبلا گفتم؛ اسلیترین!
مورفین کلاه را از روی سرش برداشت و نگاهش کرد: این مسخره بازیا یعنی چی؟ آقایون محترم، من گروهبندیمو 90 سال پیش کردم، تست هامم 40 سال پیش زدم. کلاه گروهبندی میدین به من؟! تمسخر خادم ملت در خانه ی ملت؟! به چه حقی؟ همین کلاه وزارتی که از اول تبلیغات گذاشتم سرم، خوبه برام.
مورفین کلاه گروهبندی را انداخت کنار و از پشت تریبون پایین آمد و به طرف خروجی مجلس رفت و در همان حین پاترونوسی هم برای یکی از دوستانش فرستاد: داش صمصام! انبار وزارتو تا امشب خال می کنم برات. هر چی جنس داری وردار بیار پیش خودم. اجاره شو هم تعاونی حساب می کنم واست... آ،قربون داداش...
پایان تک پست