هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: آکادمی هنر لندن
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳
#5

گریفیندور، مرگخواران

مرلین کبیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۲۴:۵۷
از دین و ایمون خبری نیست
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
گریفیندور
ناظر انجمن
پیام: 722
آفلاین
- تا حالا چند بار دیدی که ما یک حرف رو دو بار تکرار کنیم؟!

- با احتساب اون دفعه ی قبلی، میشه 1562 بار!

-

- هرگز ارباب!

مرلین نگاهی به اسنیپ کرد که هنوز در شوک شنیدن خبر و آخرین بیگودی اش در دستش بود؛ خودش هم دست از تلاش برای آزاد کردن ریشش برداشت و آب دهن خود را قورت داد و گفت:
- ارباب؛ همینطوری خالی خالی؟ بازیگر از کجا بیاریم؟ تهیه کننده؟ عوامل؟ نمیشه اینا رو تو سه روز جمع کرد خب ارباب! بمونه واسه یه وقت دیگه عوامل هم حاضر باشن؟

- همین بی مصرف ها رو بردارین و با خودتون ببرین، ما هم میاییم از بالکن محل تهیه فیلم به شما نگاه می کنیم!

سیورس نگاهی به مرلین انداخت و با حالات صورتش از مرلین پرسید که چیکار کنیم از این مخمصه در بیاییم؟ و مرلین نیز با لبخند ملیحی به معنی اینکه من چه بدونم، پاسخ داد.
اما از طرف دیگر مرگخواران همگی هیجان زده بودند که قرار بود ستاره سینما شوند و با هیجان در مورد آن با یکدیگر حرف می زدند. بعضی اما پا را از حرف زدن فراتر گذاشته بودند و در حال عکس انداختن از خود بودند و فیگور های مختلف و داک فیس ( مرغابی!) می گرفتند. از طرف دیگر بلاتریکس در حال حرف زدن با تلفن خود بود:
- ببین، از این به بعد وظایفت کاملا مشخصه، مدیر برنامه های من میشی و هر کسی ازم چیزی خواست، اونو به تو پاس میدم و تو هم باید بگی وقت نداره و الان سر ده تا فیلمه و باید گیشه شون رو تضمین کنه وگرنه دیگه هیچوقت اون خرس عروسکی تو نمیبینی! فهمیدی آقای مک فارلن؟

مرلین و اسنیپ نگاهی به اربابشان انداختند و هر سه با دیدن وضع موجود در خانه ریدل ها سری به نشانه تاسف تکان دادند، ولی به هر حال از فرمان لرد نمیتوانستند سر پیچی کنند، برای همین اسنیپ جلو آمد و گفت:
- هم قطاران گرامی، حاضر بشید بریم!

هیچکدام از مرگخواران کوچکترین توجهی به اسنیپ نکردند و به عکس انداختن و صحبت کردن خود ادامه دادند. مرلین لبخندی زد و جلو آمد و با صدایی که برای سن و سال وی کمی عجیب بود، گفت:
- ای یاران لرد ِ سیاه. ای قدر قدرتان ِ ورژن کوچک، ای که از نام مرگخواران دنیایی در وحشت، ای کسانی که محفلی ها از شما گریزانند و ماگل ها از دیدن سایه تان هراسان! ارباب رو دوست دارید یا نه؟

مرگخواران یک صدا پاسخ دادند:
- بله

- آیا لرد سیاه قدر قدرت ترین جادوگر تمام زمان ها است؟

- بله

- به پیش یاران ِ لرد سیاه. حرکت کنید و جهانی را زیر پای خود دگرگون سازید! من به شما نوید پیروزی میدهم؛ نوید هالیوودی سیاه را میدهم. اگر آنها بخواهند تاریخ تاسیس مرگخوارانوود را بنویسند، میگویند از امروز شروع شده است!

مرگخواران مثل گلادیاتور ها به سمت در هجوم بردند و تلفن همراه خود یا چوبدستیشان را مثل یک شمشیر بالای سر خود می چرخاندند. مرلین نیز چشمکی به سیورس زد و به سمت در راه افتاد. سیورس نیز بعد از جمع کردن فک خود که با کف زمین یکی شده بود، پشت سر مرلین حرکت کرد و لرد سیاه به تنهایی نظاره گر رفتن یارانش بود:
-

محل فیلم برداری؛ چند متری دورتر از خانه ریدل ها، گاراژ خانه ریدل ها:

- خب همگی آماده باشین، میخوایم عوامل رو تقسیم بندی بکنیم!

- من بازیگر میخوام، من بازیگر میشم.

- ما هم به جز نقشی در شان بلاتریکس بودنمان رضایت نمیدهیم، بازیگر نقش اول زن را به ما بدهید!

- به منم یه شیژی بدین باژی کنم.

سیورس و مرلین نگاهی به هم انداختند، یا باید فقط با بازیگر فیلمشان را می ساختند یا این ها را هدایت میکردند!


ویرایش شده توسط هکتور دگورث گرنجر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۲۴ ۱۹:۰۲:۰۲



پاسخ به: آکادمی هنر لندن
پیام زده شده در: ۱۴:۳۳ چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳
#4

سیوروس اسنیپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۲۸ پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 499
آفلاین
سوژه جدید

روز سرد و زمستانی دیگری در خانه ریدل ها آغاز شده بود.دوربین به آهستگی از درب خانه که به دلایلی کاملا نامعلوم باز بود وارد شد و مستقیما از نشیمن به شدت شلوغ و درهم ریخته خانه سر درآورد.درحالیکه می کوشید از میان انواع لباس های مچاله شده (که این گوشه و آن گوشه رها شده بودند)،کاغذهایی که روی زمین ریخته شده بود،میزو صندلی های واژگون،ظرف و ظروف های پراکنده بر سطح نشیمن راهی برای عبور باز کند برای لحظه ای روی جسمی پیچیده در پتوی چرکی ثابت ماند که روی میز به چشم میخورد.

- خررررررررر!پـــــــــــــــــــــف!

عوامل فیلم برداری:

دوربین یک لحظه به پایین میز نظری انداخت.حضور تعداد بسیار زیادی ته سیگار ارزان قیمت،یک منقل و یک لیوان کثیف چای کاملا بیانگر این بود که در حال حاضر چه کسی روی میز خرناس می کشد!
دوربین هنوز فرصت نیافته بود از جایش تکان بخورد که صدای بلندی سکوت آزار دهنده صبحگاهی را بر هم زد.به دنبال آن جسم سنگینی از بالای پلکان به پایین پرتاب شد که با ملاج فیلم بردار اصابت کرد و او را راهی دیار مرلین ساخت.بلافاصله صفحه برفکی شد و چند دقیقه طول کشید تا دوربین دیگری روشن شده و ادامه قضایا را دنبال کند.
با روشن شدن مجدد دوربین جمعیت کثیری از مرگخواران مشاهده شد که در پایین پلکان تجمع کرده بودند.از سر و وضع ژولیده و لباس های خوابی که بر تن داشتند به وضوح میشد فهمید همگی از اعماق خواب نازشان بی رحمانه بیرون کشیده شده اند.مرلین که ریشش یک دور به دور گردنش پیچیده بود و یکی از پلک هایش هنوز نیمه باز بود پرسید:
- چه...ش...شده؟

بقیه به نشانه ندانستن شانه ای بالا انداختند.اسنیپ که هیچ دوست نداشت سایر مرگخواران بعد از هوشیار شدن او را با بیگودی ببینند از خواب آلودگی همکارانش استفاده کرد و با سر به جسم متلاشی شده ای که پایین پلکان به چشم می خورد اشاره کرد.
- این چیه؟

و در حینی که ملت مرگخوار با گیجی به آن سو نگاه کردند با عجله بیگودی ها را از لابه لای موهایش خارج کرد.بلا متفکرانه گفت:
- چقدر آشناست...اینو قبلا یه جایی دیدم مطمئنم.هوم... به نظرم خیلی شبیه یکی از وسایلیه که تو اتاق ارباب دیدم.

لینی با شوق و ذوق گفت:
- آره این ویدئوی اربابه!

ملت مرگخوار:

مورگانا که حتی کله صحری هم دست از سر کله پر تیغ گل های رزش برنداشته بود یک شاخه گل رز را تهدیدکنان به سوی بقیه همکارانش تکان تکان داد.
- کی به خودش چنین جسارتی رو داده که با ویدئوی مخصوص ارباب این کارو کنه؟خودش اعتراف کنه تا قبل از اینکه...

صدای سردی از بالای پلکان گفت:
- قبل از اینکه چی مورگانا؟می خواستی اربابتو بابت از بین بردن ویدئوش مجازات کنی؟

همه نگاه ها به سوی بالای پلکان برگشت.مورگانا از شدت خجالت در زمین فرو رفت و دسته ای شاخ گل رز قرمز از خود به جا گذاشت.اسنیپ تلاش کرد آخرین بیگودی را از روی موهایش بردارد و بلا با شیفتگی به پایین آمدن باوقار لرد از پله ها خیره شد و فراموش کرد کروشیویی نثار رودولف کند که از فرصت پیش آمده سو استفاده کرده و درحال چشم چرانی ساحره ها در لباس خواب شده بود.لرد روی اولین پله ایستاد و نگاهی به یارانش انداخت.
- ما خسته شدیم از تماشای این فیلم های بی کیفیت و تکراری!هر روز همون صحنه ها...همون اتفاقات!ما بسیار خسته و آزرده هستیم از این وضعیت!

بلا:سرورم من همین دیروز دوتا فیلم جدید براتون آوردم.یعنی خوشتون نیومد از تماشاشون؟

لرد: خیر بلا نه تنها خوشمون نیومد بلکه به عنوان میان وعده دادیم نجینی خوردشون! (در اینجا بلا گریبان چاک داد و موی کند و سر به بیابان گذاشت که به خاطر غیرآسلامی بودن، صحنه مزبور توسط برادران و دست اندرکاران عوامل فیلم برداری سانسور شد! ) ما خسته و ملولیم...حوصله مون سر رفته.شما هم که جز خاروندن پاچه های ما کار دیگه ای بلد نیستین.پس مایلیم بهتون یه ماموریت جدید بدیم تا خودتون یه فیلم ترسناک برای ارباب بسازید و جایزه ش افتخاریه که نصیبتون میشه...خب حالا چه کسایی داوطلبن که این خدمتو به سرورشون کنن؟

به طرز نامحسوسی ملت مرگخوار سوت زنان یک گام به عقب گذاشتند به جز اسنیپی که با باز کردن آخرین بیگودی از موهایش و مرلینی که با ریش پیچیده به دور گردنش دچار مشکل شده بودند!
- عالیه...ارباب به شما دو نفر افتخار میکنه و بزرگروارانه انجام این ماموریتو به عهده شما می ذاره.فقط سه روز فرصت دارین تا یه فیلم خوب و قابل قبول برای ارباب حاضر کنید که حتما هم باید ژانرش ترس باشه.وگرنه خوراک شب نجینی میشین!

اسنیپ با مشقت آخرین بیگودی را از لای موهایش بیرون کشید.
- آخیش درست شد بالاخره...چی فرمودین سرورم؟



ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۲۲ ۱۵:۰۱:۰۹
ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۲۲ ۱۶:۰۶:۵۳
ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۲۲ ۱۶:۰۹:۵۲


پاسخ به: آکادمی هنر لندن
پیام زده شده در: ۲۲:۳۸ چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳
#3

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۵ پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۹ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
از م نپرس!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 125
آفلاین
ققنوس سیاه



نام گروه:ققنوس سیاه


سرگروه،خواننده و چنگ زن:مورگانا لی فای


نوازنده ویولن:فلورانسو


نوازنده گیتار:گیدیون پریوت


جاز:ویلبرت اسلینکرد





قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


پاسخ به: آکادمی هنر لندن
پیام زده شده در: ۱۶:۳۱ جمعه ۲ آبان ۱۳۹۳
#2

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۵ پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۹ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
از م نپرس!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 125
آفلاین
هافلدور بند



نام گروه:هافلدور بند


سرگروه یا خواننده:نیمفادورا
تانکس



ارگ:انتونین دالاهوف


پیانیست:رز زلر


گیتاریست:لیلی پاتر




قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون


آکادمی هنر لندن
پیام زده شده در: ۲۰:۴۲ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۳
#1

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۵ پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۹ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
از م نپرس!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 125
آفلاین
بسم الله الرحمن الرحیم


همونطور که میبینی این یه تاپیک جدید،با قوانین و مقررات؛و صد البته روش کار جدیده.اگه میخوای راجع بهش بدونی بند های زیر رو بخون:

1-ما در اینجا مسابقات ماهانه داریم.چجوری؟اینجوری:

*در هر ماه،چند نفر برای سرگروه شدن(خواننده)اعلام آمادگی میکنن و انتخاب می شن.

*سرگروه ها یا خواننده ها،برای خودشون باند انتخاب می کنن.هر باند که میتونه شامل نوازنده،هم خوان و... باشه،3 نفر هست که +خود خواننده،گروه4 نفره ای رو تشکیل میدن.

*نوبت مسابقات به قید قرعه ست.اگر قرعه به نام گروه1 افتاد،اون گروه در ساعت و روز مشخصی(شبیه مسابقات کوییدیج)رول های تکی میزنن.

*در پایان هر ماهه،داور هایی که مثل مسابقات کوییدیچ داوری میکنن،به هر گروه امتیازاتی می دن که با توجه به اونا،برنده هر ماه مشخص می شه.

لیست سرگروه های این ماه متعاقبا اعلام خواهد شد.


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!


ارزشی انفجاری


تصویر کوچک شده




شناسه قبلی:لاوندر براون







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.