سوژه جدیدروز سرد و زمستانی دیگری در خانه ریدل ها آغاز شده بود.دوربین به آهستگی از درب خانه که به دلایلی کاملا نامعلوم باز بود وارد شد و مستقیما از نشیمن به شدت شلوغ و درهم ریخته خانه سر درآورد.درحالیکه می کوشید از میان انواع لباس های مچاله شده (که این گوشه و آن گوشه رها شده بودند)،کاغذهایی که روی زمین ریخته شده بود،میزو صندلی های واژگون،ظرف و ظروف های پراکنده بر سطح نشیمن راهی برای عبور باز کند برای لحظه ای روی جسمی پیچیده در پتوی چرکی ثابت ماند که روی میز به چشم میخورد.
- خررررررررر!پـــــــــــــــــــــف!عوامل فیلم برداری:
دوربین یک لحظه به پایین میز نظری انداخت.حضور تعداد بسیار زیادی ته سیگار ارزان قیمت،یک منقل و یک لیوان کثیف چای کاملا بیانگر این بود که در حال حاضر چه کسی روی میز خرناس می کشد!
دوربین هنوز فرصت نیافته بود از جایش تکان بخورد که صدای بلندی سکوت آزار دهنده صبحگاهی را بر هم زد.به دنبال آن جسم سنگینی از بالای پلکان به پایین پرتاب شد که با ملاج فیلم بردار اصابت کرد و او را راهی دیار مرلین ساخت.بلافاصله صفحه برفکی شد و چند دقیقه طول کشید تا دوربین دیگری روشن شده و ادامه قضایا را دنبال کند.
با روشن شدن مجدد دوربین جمعیت کثیری از مرگخواران مشاهده شد که در پایین پلکان تجمع کرده بودند.از سر و وضع ژولیده و لباس های خوابی که بر تن داشتند به وضوح میشد فهمید همگی از اعماق خواب نازشان بی رحمانه بیرون کشیده شده اند.مرلین که ریشش یک دور به دور گردنش پیچیده بود و یکی از پلک هایش هنوز نیمه باز بود پرسید:
- چه...ش...شده؟
بقیه به نشانه ندانستن شانه ای بالا انداختند.اسنیپ که هیچ دوست نداشت سایر مرگخواران بعد از هوشیار شدن او را با بیگودی ببینند از خواب آلودگی همکارانش استفاده کرد و با سر به جسم متلاشی شده ای که پایین پلکان به چشم می خورد اشاره کرد.
- این چیه؟
و در حینی که ملت مرگخوار با گیجی به آن سو نگاه کردند با عجله بیگودی ها را از لابه لای موهایش خارج کرد.بلا متفکرانه گفت:
- چقدر آشناست...اینو قبلا یه جایی دیدم مطمئنم.هوم... به نظرم خیلی شبیه یکی از وسایلیه که تو اتاق ارباب دیدم.
لینی با شوق و ذوق گفت:
- آره این ویدئوی اربابه!
ملت مرگخوار:
مورگانا که حتی کله صحری هم دست از سر کله پر تیغ گل های رزش برنداشته بود یک شاخه گل رز را تهدیدکنان به سوی بقیه همکارانش تکان تکان داد.
- کی به خودش چنین جسارتی رو داده که با ویدئوی مخصوص ارباب این کارو کنه؟خودش اعتراف کنه تا قبل از اینکه...
صدای سردی از بالای پلکان گفت:
- قبل از اینکه چی مورگانا؟می خواستی اربابتو بابت از بین بردن ویدئوش مجازات کنی؟
همه نگاه ها به سوی بالای پلکان برگشت.مورگانا از شدت خجالت در زمین فرو رفت و دسته ای شاخ گل رز قرمز از خود به جا گذاشت.اسنیپ تلاش کرد آخرین بیگودی را از روی موهایش بردارد و بلا با شیفتگی به پایین آمدن باوقار لرد از پله ها خیره شد و فراموش کرد کروشیویی نثار رودولف کند که از فرصت پیش آمده سو استفاده کرده و درحال چشم چرانی ساحره ها در لباس خواب شده بود.لرد روی اولین پله ایستاد و نگاهی به یارانش انداخت.
- ما خسته شدیم از تماشای این فیلم های بی کیفیت و تکراری!هر روز همون صحنه ها...همون اتفاقات!ما بسیار خسته و آزرده هستیم از این وضعیت!
بلا:سرورم من همین دیروز دوتا فیلم جدید براتون آوردم.یعنی خوشتون نیومد از تماشاشون؟
لرد: خیر بلا نه تنها خوشمون نیومد بلکه به عنوان میان وعده دادیم نجینی خوردشون!
(در اینجا بلا گریبان چاک داد و موی کند و سر به بیابان گذاشت که به خاطر غیرآسلامی بودن، صحنه مزبور توسط برادران و دست اندرکاران عوامل فیلم برداری سانسور شد!
) ما خسته و ملولیم...حوصله مون سر رفته.شما هم که جز خاروندن پاچه های ما کار دیگه ای بلد نیستین.پس مایلیم بهتون یه ماموریت جدید بدیم تا خودتون یه فیلم ترسناک برای ارباب بسازید و جایزه ش افتخاریه که نصیبتون میشه...خب حالا چه کسایی داوطلبن که این خدمتو به سرورشون کنن؟
به طرز نامحسوسی ملت مرگخوار سوت زنان یک گام به عقب گذاشتند به جز اسنیپی که با باز کردن آخرین بیگودی از موهایش و مرلینی که با ریش پیچیده به دور گردنش دچار مشکل شده بودند!
- عالیه...ارباب به شما دو نفر افتخار میکنه و بزرگروارانه انجام این ماموریتو به عهده شما می ذاره.فقط سه روز فرصت دارین تا یه فیلم خوب و قابل قبول برای ارباب حاضر کنید که حتما هم باید ژانرش ترس باشه.وگرنه خوراک شب نجینی میشین!
اسنیپ با مشقت آخرین بیگودی را از لای موهایش بیرون کشید.
- آخیش درست شد بالاخره...چی فرمودین سرورم؟