سلام پروفسور!
١- وقتى خجالت مى كشين چه شكلى مى شين؟ مى تونين عكس بدين يا توصيف كنين. اگه توصيف مى كنين كوتاه باشه.[مثلا رز وقتي خجالت مى كشه، كش مياد و كش مياد و كش مياد و بعد يهويي رها مى شه و ميره تو زمين كه از علت هاى اصلى سوناميه! ]( ٦نمره)
من موقع خجالت کشیدن دو حالت دارم؛ اگه وضعیت خیلی حاد نباشه، سرخ میشم. اما نه مثل بقیه که لپاشون سرخ میشه، بلکه نوک دماغم سرخ میشه؛ انقد که بعضی وقتا با دلقک اشتباه میگیرنم.
حالت دوم مال وقتاییه که خیلی خجالت میکشم. در این شرایط یه ویژگی ای پیدا میکنم که خیلی بدردم میخوره؛ از سرم شروع به کم رنگ شدن میکنم تا نوک پام و در اخر محو میشم! بطوریکه دیگه هیچ کس سدریک غرق در خجالتو نمیبینه!
٢- فكر مى كنين سوال هاى امتحان چى باشن؟ (٣نمره)
1. چگونه میتوان به مخرب ترین حالت ممکن ویبره رفت؟
2.روش تبدیل یک اتاق به مکانی ویرانه را به طور کامل شرح دهید.
3.علت عشق و علاقه ی رز به ویبره زدن را بنویسید.
4.چرا رز به جادو اموزان معجون راستی خوراند؟
5.تمامی این سوالات و امتحانات فقط در جهت ایجاد استرس در جادو اموزان بوده و فاقد هرگونه ارزش دیگری میباشد!
با تشکر فراوان از پروفسور زلر، خواهشمندم از مورد آخر چشم پوشی نکنید و حتما در امتحان قرار دهید.
٣- كلاس معجون سازى آموزنده، خفن و پر از ويبره بود يا نه؟ (١نمره)
اره! کلاسی بود که از همه جهات عالی بود. حالا شاید یکم میزان اموزندگیش کم... ولی به هر حال همین اعتراف به کارایی که کردیمم خودش درس زندگیه دیگه! پس اموزنده هم بود.
از لحاظ ویبره و خفنیشم که هر چی بگم کم گفتم. اصلا انقد من ویبره رفتم و به ویبره عادت کردم که خدا بگم چی کارت نکنه دیگه دستشوییم بدون ویبره نمیتونم برم!
تشکیل کلاس تو خرابه هم امتیازی واسه بالا بردن میزان خفنیتشه و من درکل از این کلاس کاملا راضی بودم!
خسته نباشی!