هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۸:۰۷ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۴
#92

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
بن: آخه چرا خواهر جونم؟! (الان میگه نگفتم جلو همه بگو که )
غریبه:آخه با این کارای شما.
بن:بچه درست کار میکنن غریبه جان.
یه بیت شعر واست میخونم تا دیگه گریه نکنی.

بن:گریه نکن...گریه نکن...خاتون هم گریز من.(ابی )
غریبه: چه رومانتیک. باشه دیگه گریه نمیکنم.
بن: حالا برو دنبال بچه ها.
غریبه میره و بن میگه در رو ببند.
تا غریبه در رو میبنده.بن کتاب رو بر میداره و با خودش زمزمه میکنه.
بن: یه توپ دارم قلقلیه سرخ و سفید و آبیه.میزنم زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره.
بعد غریبه یه دفعه در رو باز میکنه.
بن:
غریبه:حالا فهمیدم تو در بچگی کمبود عاطفه داشتی.
بن: آررررررره. شیشکی منو دوست نداشت.
غریبه: دیگه بشه الانم شیشکی دوست نداره جز یه نفر.اونم منم.

بن:میدونم.
بعد یه دفعه نیکل میدوه و میگه غریبه سازمانیا زنگ زدن گفتن تا 30 مین دیگه اینجان.
غریبه: بعد قش میکنه.


=:=:=:=:=:=:=
ادامه دارد.........
=:=:=:=:=:=:=

------------------------------------
به کسی که بر نخورد؟!


::.::Newest Music::.::


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۲:۴۳ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۴
#91

غریبه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۳۸ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
از سر زميني به نام عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
غريبه ميره سالن رقص و پانسي رو ميبينه که هِد فُن (يا همون گوشي !!!) گذاشته تو گوشش و داره آهنگ گوش ميده و حسابي رفته تو حس !!!
غريبه :
پانسي :
غريبه :
پانسي : مااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا اِ اِ اِ اِ ... غريبه !!! تو کي اومدي اينجا !!
غريبه : يه 2 دقيقه اي ميشه !!! ميگم پانسي اگه سازمانيا ميومدن اينجا و تو رو اينجوري ميديدن جلسه رو بيخيال ميشدن !!
پانسي : چطور !!؟!؟!
غريبه : چــــــــــــــــطـــــــــــــــــــور ؟!؟!؟ آخه اين چه وضعيه ؟!؟!؟ ااااااااااااااااااااااااااه !!
پانسي : خب حالا مگه چي شده ؟!؟!
غريبه : يعني چي ؟!؟! سازمانيا اگه بيان اين وضع رو ببينن حتمآ در هتل رو تخته ميکنن !
پانسي : هوم ...
غريبه : مثلآ چي مي خواستي بهشون بگي ؟!
پانسي : خوب اونا ميپرسيدن اينجا چه خبره ؟! (مثلآ ) ... خب منم مي گفتم ، من معمولآ آهنگايي که مي خوام بذارم رو قبلش گوش ميدم !!
غريبه : عجب دليلي !!
پانسي :
غريبه : پاشو اينارو جمع کن !!
پانسي : خــــــــــــــب !
بعد غريبه ميره طرف مهد کودک !!
در بسته است !!!
غريبه : تق تق تق ... ( ميزنه به در ) !!!بعد ميره تو !! ( الان ميگه چه پر رو نذاشت من بگم بيا تو ) !!
بن که داشت يه کتابي رو ميخوند سريع ميندازه زير ميز !
غريبه : چي داشتي مي خوندي ؟!
بن : هوم ... هيچي !!
غريبه زير ميز رو ميبينه که يه کتاب شعر بچه هاست !! ( براي گروه سني الف {4-5} ) !!!!!!!!!!!!!!!!!
بن : ماااااااااااااااا !!!!
غريبه : تو کتاب شعر بچه ها رو مي خوني ؟!؟!
بن : هوم ... نه ... خب !! راستش ! من بايد بالاخره ... ! وقتي ... يه بچه اي مياد اينجا يه جوري (البته ببخشيدا ) خرش کنم ديگه !!
غريبه : بچه هرو ؟!؟!
بن : آره ديگه !!!
غريبه : آهان ...!! ولي ما که فعلآ بچه اي نداريم اينجا !!
بن : هوم ... خب ...!! چيزه ! من شانس ندارم !! يهو ميبيني همينجوري ميريزن تو !!! مثل اون موقع که 123 تا بچه اومده بودن !!!
غريبه : آها !! صحيح !
غريبه پاميشه و ميره طرف در و ميگه کاشکي سازمانيا نيان !!!!


=-=-=-=-=
ادامه دارد ...
=-=-=-=-=


تصویر کوچک شده
Live like you will die tomorrow , Learn like you will live for ever ...


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۴:۳۳ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۴
#90

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
بن:چی شد غریبه خوشحال شدی!
غریبه وندشو در می یاره می بره تا نزدیکی سرش .بعد پشیمون می شه و می گه
غریبه:سازمانیا فردا اینجا جلسه گذاشتن....
سیبل:خب عیبش چیه با جادوگر های جدیدم اشنا می شیم.
بن:چرا گفتی جادوگر نگفتی ساحره.
سیبل:بی خود چرا روی من غیرتی می شی؟من که جی اف تو نیستم.
غریبه:سازمانیا رو در یابید.
سیبل:خب
غریبه:بچه ها شاید اونها می خواستن از هتل ما این جوری هم بازدید کنن.پس سیبل بن پانسی ارسی نیکل بدوین کارهاتونو راس و رس کنید. فرض کنید من سازمانیم.
-------------
غریبه می رسه به سیبل که نشسته و داره ناخوناشو لاک می زنه و با تلفن هم حرف می زنه.
سیبل:اره...قراره یه عده سازمانی بیان وای اره
غریبه:
سیبل:جدی؟نه نه بهش نمی اید.حب.ااا.روشو کم کن.خب ببین بهش بگو که سیبل بهت سلام رسوند خودش اره...ولی نه من هنوز تو کف همین ش موندم.فکر کن...
نیم ساعت بعد
سیبل:اره غریبه اینجاست.بعدا بهت زنگ میزنم.خداحافظ.
غریبه:خوبین شما؟
سیبل:انگا ر شما بهترین.اقای سازمانی عزیز به چه حقی از یه خانوم نامحرم می پرسید حالش خوبه.
غریبه:
سیبل:اه غریبه .لاکم خراب شد برو دوباره بیا.
غریبه:
سیبل:به خدا من از اونها نیستم روزی سه ساعت پای تلفنن.اینم نقشی بود که می خواستم جلو سازمانیا اجرا کنم.
غریبه:این جوری که هتل رسما کله پا می شد...
سیبل:نه دیگه.
غریبه می ره بیرون بعد یادش می افته سازمانیا فقط از جنبه بیرونی به کار هتل نیگا می کنند و این بار دیگه بازدید نیست.پس بر می گرده ولی در لاک ها بستست و سیبل نیست.
غریبه از یه جن:سییبل کجاست؟
جنه:چین چون کوانگ دونگ دی سانگ
غریبه:عزیزم تو به کارت برس.
جن:چوانگ؟
غریبه:من چه گناهی کردم گیر این جن چینیه افتادم.
بعداز یه جن دیگه می پرسه.
غریبه:بگو ببینم سیبل کجاست.
جنه:گفت اگه کسی پرسید بگیم رفتن یه ردای مناسب برای استقبال از سازمانیا بخرن و یه خانوم باید همیشه اراسته باشه.اگه غریبه پرسید اینم بهش اضافه کنیم که
اگه بن یا پانسی پرسید هم یه جواب در گوشی باید می دادیم.
غریبه:سیبل
جنه:دختر خوبیه و در هر کاری ابتکار به خرج می ده( )گفت اگه دود از گوشاتون اومد بیرون نشون بدیم برای فردا چی کار کردیم و در ضمن بگیم سیبل همه چیزو درست می کنه...
بعد بازدید.
غریبه:خوب بود فقط سیبل این وسط چی کاره بود نفهمیدم.به هر حال .....من رفتم بقیه رو ببینم.
---------------------------------
ادامه دارد
-------------------------



Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۹:۲۱ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#89

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
غریبه:امکان نداره.
بن:هووووووووومک.پس چرا غریبه از دستخطت گفت که تو مافیایی هستی؟!!
نیکل:مگه دست خط من چشه؟!
آرسی:هووووووم؟!!
سیبل:غریبه جواب بده دیگه.
غریبه:آخه من یه جا یه فیلمی دیده بودم که مافیایی ها دستخطشون رو همه جا تغییر میدن.بعد آرسی داشت یه چیزی مینوشت که دیدم همون دستخطیه که واسه بن نامه نوشته.
همه:هووووووووومک......عجب آدمی هستی.
اینی:غریبه جونم اگه اوضاع مرتب پس من برم چون هنوز کار دارم.
غریبه:نه نه نه نرووووو
اینی:نمیشه نازنینم. باید یرم.
غریبه:باشه :bigkiss:
اینی: :bigkiss:
سیبل:اااااااای بابا.خجالت نمیکشین جلوی ما تنفس مصنوعی میدین؟!!!!!1(الان میگن به توچه؟! )

بعد اینی میره.

نیکل:من اینکارو کردم تا از شر این "شیشکی منو دوست نداره های"بن خلاص شیم.
آرسی:ما هم داشتیم این وسایل رو آماده میکردیم تا سورپرایزتون کنیم.
غریبه:آهان.

بن:
غریبه:چی شد؟!!!!!!!!
بن:آخه دیگه مطمئن شدم که شیشکی منو دوست نداره.
آرسی:از کجا فهمیدی؟!
نیکل:بابا نمک رو زخم این بدبخت نپاش.
غریبه:بن اینجوری نیست.
بن:چرا هست.
غریبه:من خیلی دودودودودودودو
بن:میدونم نظورت رو.
غریبه:ذهنت منحرف نشه ها.من تو رو به عنوان یه داداش دوست دارم.
بن:باشه.حد اقل یکی منو دوست داره.
غریبه:ایهین.
سیبل و نیکل:
بن:از حسودی بترکین.

بعد تلفن زنگ میزنه.
دریریریریریریرنگ دیریریریریریرنگ........

غریبه میره گوشی رو بر میداره.
غریبه:الو...بفرمایین.
مرده:الو...سلام.من سازمانی هستم.میخاستم شما رو به جلسه فردا که قرار تو هتل خودتون بین تمام هتل ها باشه دعوت کنم.
غریبه:هووووووووومک...تو هتل خودمون بعد دعوت میکنی.باشه حالا.
مرده:فردا ساعت 17.
غریبه:kk...np!!!
مرده:خدافظ.
غریبه:بابای.

=:=:=:=:=:=
ادامه دارد......
=:=:=:=:=:=

-------------------------------------------------------------------------
اگه چیزی گفتم ببخشید.

دستم درد نکنه که اینی رو حذف کردم.
از این به بعد به از دست شیشکی منو دوست نداره راحت میشن.
به جاش میگم:شیشکی منو دوست نداره جز یه نفر==>غریبه.
-------------------------------------------------------------------------


::.::Newest Music::.::


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۶:۴۶ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#88

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
از hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 227
آفلاین
نيکل : اينا خب چيزه
ارسي :‌بگو ديگه
نيکل :‌اينا .........خب اين يه کار محرمانمه است
ارسي :‌اره و ما نمي تونيم به شما بگوييم
غريبه :‌خب حتما از مافيايي ها دستور گرفتيد
سيبل : راستش را بگو تا حالا چند نفر را ترور کرديد
بن : اين جسد کيه
نيکل :‌اين مزخرفات چيه که شما مي گوييد
و يه قدم مي ايد جلو
غريبه :‌جلو نيا
بن :‌چوب هامون را در بياوريم
سيبل :‌اره
وهمه چوب ها شون را در اوردند
نيکل :‌بابا اين چه کاريه که مي کنيد
غريبه : جفتتون چوب ها تون را در بياوريد و روي زمين بگذاريد
ارسي و نيکل چوب ها شون را روي زمين گذاشتند
سيبل‌: خب ارام ان جسد يا حالا هر چيز ديگه هست را از توي گوني در بياوريد
نيکل ان چيز را از داخلگوني در مي اورد
ان چيز چيزي نبود جزئ يک عروسک که سرش فتيله داشت
نيکل :‌اين جديد ترين وسيله ي اتش باز ي فرد و جرج است


:bigkiss: dostar
dostar to harry potter 2


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۲:۲۱ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#87

غریبه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۳۸ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
از سر زميني به نام عشق
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
همه ميرن وسط سالن ، يه گوني با يه چوب (چوب جادو) افتاده بود اونجا !!!
بن : مااااااااااا !! اينا ماله کيه ؟!
غريبه : هوم ... حتمآ ماله همون يارو ....
ايني : هتلم تبديل به چي شده !!!
غريبه : ايني جون ناراحت نباش !
سيبل دستش رو ميبره جلو که چوب رو برداره ، بعد ...
پانسي :نـــــه ... دست نزن !
سيبل : ...!
بعد يکي ميگه که : اينجا چه خبره ؟!
همه بر ميگردن آرسي و نيکل رو ميبينن !
همه :
سيبل : آ...رر...سيييي !! به خدا من هنوز جوونم !
پانسي : منم همينو ميگم !
بن: شيشکي منو دوست نداره !!
غريبه : آرسي من هنوز کلي آرزو دارم !!
ايني : (من گريه نمي کنم چون ضايعس !! ) منم هتلمو دوست دارم !! نذار بي صاحب بشه !!!!
آرسي و نيکل : شما ها حالتون خوبه ؟!؟!؟!!؟
غريبه ميره وايميسته پيش آرسي و نيکل و ميگه : آرسي جان ، به جانه خودت من با اينا نيستم !!
بعد بن مياد و ميگه : منم هستم !
بعد پانسي و سيبل ميان و ميگن : ما هم هميشه با هم بوديم ديگه !!!پس ما هم ميايم !
ايني : ماااااااااااااااااااااااااا
غريبه : هوم ... ايـــنيييي!!!
آرسي و نيکل : .................!!!!!!
غريبه : نه ... من هون سر جاي اولم خوبه !! بعد ميره پيش ايني !!!
بن : بــــهــــع !!!
پانسي و سيبل : ....!!
بعد دوباره همه برميگردن پيش ايني !!
نيکل : !!! مي خوايين بريم زوو ؟!؟!
آرسي : قضيه چيه ؟!!؟!
بعد همه ميرن کنارو ايني ميگه :
قضيه ايناس !!
آرسي و نيکل :
ايني : اينا چيه ؟!؟!! ماله کيه ؟!
آرسي و نيکل : اينا ........

=-=-=-=-=
ادامه دارد...
=-=-=-=-=

#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#
بچه ها تا ايني نيومده نيارينش تو نمايش !! (چرا) ؟!؟!
چون که وقتي برگشت و خواست ادامه بده واسش مشکل ميشه ، يعني سخت ميشه !! مرسي !
#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#*#


تصویر کوچک شده
Live like you will die tomorrow , Learn like you will live for ever ...


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۱:۳۸ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#86

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
از hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 227
آفلاین
ان فرد کسي نبود جزئ ايني
ايني : چي کار مي کنيد
غريبه : تو از ماجرا خبر داري
ايني :‌نه
غريبه : بن بهش بگ
و اينجا چه خبر
بن: من داشتم مي رفتم اتاقم که ديدم که ارسي داره يه جسد را توي اتاق نيکل مي بره
ايني : واي يعني واقعا مافيايي شدن
سيبل : اره حتما اين هم يه ترور بوده که انجام دادند
ايني : حالا چي کار کنيم
غريبه : بريم اتاق من
بن : نه بابا اونجا خطر داره
سيبل : خب نگهباني مي ديم
بلاخره همه گي رفتند اتاق غريبه و تا صبح نوبتي کيشيک دادند
صبح
غريبه :‌بچه ها زود باشيد بيدار شيد
بن :‌چيزي ديدي
غريبه : واااااااااااااااايييييي اره
سيبل : چي ديدي
ايني :‌زود بگو
غريبه : همين الان نيکل و ارسي جسد را بردند در سالن اصلي
ايني :‌زود همه چوب هاتون را برداريد و بريم سالن اصلي
در سالن اصلي
غريبه :پس کجا هستند
سيبل : حتما رفتند بيرون
بن به وسط سالن اشاره مي کنه و مي گه :‌اون چييييييييي


:bigkiss: dostar
dostar to harry potter 2


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۸:۰۱ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#85

بن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۷ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۸:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
از Tehran-Zafar
گروه:
کاربران عضو
پیام: 309
آفلاین
نزدیک اتاق سیبل میشن که میبینن صدای تق تق میاد بعد با ترس فراوان وارد اتاق میشن.
برق رو روشن میکنن.
بعد...

غریبه و بن:
غریبه:بابا ما رو تر سوندیا.بخاطر یه سوسک این همه سر قدا راه انداختی.
(صدای تق تق مال دمپایی بود. )
سیبل:آخه من از سوسک خیلی میترسم.(سوسک سایت نه.از سوسک سایت اصلا نمیترسم.اون از من میترسه. )
بن:پس یعنی الان کجان؟!!
سیبل:کیا؟!!
غریبه قضیرو توضیح میده.
سیبل:
بن:شجاع باش.
بعد صدای افتادن یه میله میاد بعدش صدای یه نفر که میگه ا چیکار میکنی؟!ساکت باش.الان بیدار میشن.
بعد اول از همه بن:
سیبل و غریبه:
بعد غریبه میگه بیایین دستامون رو بگیریم به هم بریم بیرون.(البته فقط به معنای اینکه نترسیما.فکرای انحرافی رو بزارید کنار. )

دست در دست هم از اتاق میان بیرون.
میخوان برن سمت اتاق پانسی که یکی میگه کجاااا؟!!!!!!!

همه:


=:=:=:=:=:=
ادامه دارد......
=:=:=:=:=:=

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اگه بد شد یا کسی رو ناراحت کرد ببخشید.

بعدش تکرار کنم که اینجا "نمایشنامس"پس هیچ چیز واقعی نیست.
منم ناراحت نمیشم اگه چیزی در موردم بنویسید.


::.::Newest Music::.::


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۳:۵۹ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#84

سیبل ایزابل دورست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۴ پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۴۸ دوشنبه ۹ آبان ۱۳۸۴
از هر جایی که یه کاکتوس بتونه زنده بمونه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 163
آفلاین
بن:غریبه....خب کدوم وری برم؟اتاق پانسی اون وریه...اتاق غریبه اونجاست .اونم اتاق سیبل...خب!کجا از اتا ق خودم نزدیکتر؟
بن می دومه می ره تو اتاق خودش و زیر پتو قایم می شه....
بن:نه الان جون غریبه در خطره بن...شجاع باش...
بعد میره و با خط لرزان می نویسه:غریبه از نزدیکترین جایییی که می تونی فرار کن...
بعد نامه رو می ده به جغدش که از ترس نوکش داره به هم می خورد...
و می ره به سمت پنجره که می بینه یکی داره محکم می زنه بهش...بن می دوه سمت تختش ولی صدای غریبه بلند می شه.
غریبه:بن رسما زدی رو دست خودم...
بن در رو باز می کند.....
بن:غریبه جونم!زنده ای؟
غریبه:دیدم دارن با یه جسد می یاند خودمو قایم کردم...
بن:نکنه برن جای دیگه....
غریبه:ننننننننننننننه....زبونتو گاز بگیر.نمی رن.....می رن؟
یه دفعه یه صدای جیغ از اتاق سیبل می یاد.
بن و غریبه:
غریبه:بن...دست همو بگیریم ببینیم چی شده...
بن:باشه....
بعد دو تایی با هم می رند بیرون...
------------------------------------
ادامه دارد
-------------------------


ویرایش شده توسط سیبل ایزابل دورست در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۳۰ ۴:۳۲:۴۰

از شما دعوت می شه تا در کلاس پیشگویی شرکت کنید .


Re: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۴:۲۱ پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۴
#83

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
از hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 227
آفلاین
اینی : سلام عزیزم
غریبه : زود امدی اتفاقی افتاده
اینی : نه دلم برات تنگ شده بود گفتم زود تر برگردم
بن که دوباره افسردگی گرفته بود می گه : هیشکی من را دوست نداره
اینی : ای بابا یادم رفت در سنت ماگوس یه وقت دکتر بگیرم
غریبه : خب چه خبر
اینی : هیچی تو چه خبر داری
غریبه : بن در را ببند
بن : قفلش هم بکنم
غریبه: نه
غریبه و اینی و بن می نشینند
غریبه : سیبل چرا نمی شینی
سیبل : من دارم نگهبانی می دهم
اینی : مگه چی شده
غریبه : الان بهت میگم
و غریبه شروع می کنه به شرح دادن موضوع
بعد از مدتی
اینی : امکان نداره
غریبه : چرا من مطمئنم
اینی : یعنی با مافیایی ها ئکار می کنه
غریبه : اره
اینی : الان که دیر وقته ولی از فردا صبح ان ها را زیر نظر می گیریم فعلا بهتر برویم و بخوابیم


دم در اتاق نیکلاس (در هین موقع بن اتفاقی از انجا میگذشت )
ارسی ارام ارام به طرف در اتاق نیکل رفت
تق تق تق
نیکل : کیه
ارسی : منم باز کن
در باز می شود و بن در تاریکی هنوز مخفی است
نیکل : خب ماموریت را انجام دادی
بن:
ارسی : اره ولی اودنش سخت بود
در همان موقع یک جسمی شبیه بدن انسان که با ملافه پوشانده شده بود از پشت ارسی نمایان شد
بن با خود گفت : وای یککککککککککککککک جسسسسسسد
ارسی هم به نیکلاس ملحق شده بعد بدون سرو صدا به سمت اتاق غریبه رفت
...................................................................
این مدت که نبودم مدم من خراب شده بود تا یکی دیگر بخرم طول کشید
ولی از این به بعد میتونی به عنوان یه پای ثابت رو من حساب کنی


:bigkiss: dostar
dostar to harry potter 2







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.