هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۶:۵۸ سه شنبه ۶ تیر ۱۳۸۵

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
یاهو




سارا و اوتو دوشادوش هم حرکت میکردند !
اوتو که حس میکرد می تواند روحیه ی سارا را خراب کند گفت:
_هوی خفنز ، مخشاتو نوشتی اومدی بازی؟؟؟
سارا پشت چشمی نازک کرد و در جواب گفت:
_ تو بهتره دنبال من بیای بوق بزنی !
اوتو به شدت ناراحت شده بود گفت:
اییییییش حالتو میگرم!
سارا : ای بابا این گوی چرا سه پیچ میشه شیطونه میگه بزنم تو پرش ، آنسفالیت ویروسی بگیره!
اوتو که درک این اسم در مخیلاتش هم نمیگنجید گفت:
خوردنیه؟
سارا: بیخی یزرگ میشی میفهمی !
در همین حال اوتو که خون جلوی چشاش رو گرفته بود با سرعت به سمت سارا میره و موهاش رو از پشت میکشه!
سارا: نـــــــــــــــــــــــــــــه مامان کجایی که دخترتو کشتن!
بازی بین دو تیم گریف یونایتد و دراگون کماکان با نتیجه ی 40 به 50 به برتری گریف ادامه داشت.
بازیکنان دراگون که به هیچ وجه جنبه ی باخت را نداشتن شروع به انجام حرکات غیر اخلاقی کردن!
آنیتا که مشغول جمع کردن چادرش بود در یک حرکت ساتورش را در آورده و به هدویگ نشان داد
هدویگ که از شدت ترس همانجا 7 تا از پرهاش ریخته بود بال بال زنان به سمت دیگری رفت.
گیلیدی سوار بر جارویش دنبال جسی حرکت کرده و مثل همیشه لبخند زنان پشت وی میآمد!.... و در یک صحنه به دلیل اینکه داور را فریت دهد و سرخگون را از دست جسی بگیرد طی یک حمله ی انتحاری خودش را روی جاروی جسی پرت کرد!
در گوشه ای دیگر لوییس که به دقت مشغول تست زدن بود با چماغ چلاغ ممد رو به رو شد و با مخ به سمت زمین فرود آمد!
آرتیکوس و الیور و نیک که شاهد این ماجرا بودند و در حالی که رگ غیرت آنها باد کرده بود به فکر دفاع از دوستان خود افتادن.
آرتی به سرعتش افزود و به سمت داور رفت و گفت:
_ هووووووی عمو چرا هیچکار نمی کنی؟
داور که با این حرف آرتی توی شلوارش.... بود گفت:
ببین من ایالوارم اگه خطا بگیرم خونوادم رو میکشن
آرتیکوس با این حرف داور اشک تو چشاش جمع شده و گفت:
درکت میکنم ، ولی خب تذکر بده اینو که میتونــــــــــــــــــــــــــــی؟
در همین حال سوسکی خودش رو بلر میرسونه و میگه:
ببینید قربان این بازی منصفانه نیست اون بازیکن داره با داور حرف میزنه ؟؟؟؟؟ من قبول ندارم
بلر متفکرانه نگاهی به بازی که کاملا وحشیانه پیش میرفت نگاهی کرده و گفت:
به کاپیتانها بگو بیان باید بازی متوقف بشه !
داور اطاعت کرده و کاپیتانهای دو تیم رو خواست.
اوتو در حالی که تعدادی از موهای کنده شده ی سارا را در دست داشت روی زمین فرود آمد.
چهره ی تک تک بازیکنان گریف و دراگون ناله بود.
دارن و هاگرید که از شدت خنده دل خود را چسبیده بودن و به اولیور که جاروی شکسته اش را نگاه میکردند.
جسی زیر بازوی لوییس را گرفته بود و از شدت عصبانیت به همه بدوبیراه میگفت ، و به حرفهای لوییس که میگفت:
من کی ام؟ ... تو کی هستی؟ اینجا کجاست؟ ... یادمه کنکور داشتم ولی تو چه درسی؟ من مامانم رو میخوام!!!


این داستان ادامه دارد......





Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۶:۰۷ سه شنبه ۶ تیر ۱۳۸۵

سوسک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۲ پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۰ پنجشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۱
از چاه فاضلاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 93
آفلاین
- حالا تووپ دست جسيكا است! اين بازيكن 38 سال سن داره؛ 5 تا خواهر داره؛ برادرهاش هم اصلاً اهميتي ندارن! مي دونين؛ من شنيدم كه يكي از خواهرهاش ترشيده است و توي خونه باد كرده روي دست ننه باباش! يكي از خواهرهاش هم...
- لي! باز كه تو گير دادي به خواهر و مادر اين بدبخت ها!
- آخه پروفسور من چيم از اون مزدك...
در اين لحظه سوسك كه مي خواد خشم خودش رو از حركت ضد اسلامي آنيتا نشون بده يك توپ بازدارنده رو به سمت جايگاه گزارشگرها شليك مي كنه!
- يو ا او اي موو ووو
پروفسور مك گونگال به هر زحمتي كه شده تووپ رو از دهن جردن مي كشه بيرون و پرت مي كنه وسط زمين!
- بعله؛ خب حالا توپ دست بچه هاي دراگونه؛ گيلدوري لاكهارت توپ رو مي گيره؛ خودش ميره جلو... تك به تك با دروازه بان... هي! يكي ميشه به من بگه اونجا چه خبره؟
گيلدوري توپ رو رها كرده و خودش رو در آغوش نيك رها مي كنه!
اما از نيك رد ميشه و با صورت پخش زمين ميشه!
پررت!

- هيچ معلومه گيلدوري چش بود! من كه خودم چيزي نديدم ولي از اون هايي كه احتمالاً ديدن شنيدم كه نيك پسره! شايد گيلدوري اطلاعاتش كامل تر بوده... نمي دونم... با ما ربطي نداره... خب به بازي برگرديم؛ حالا اوتو رو مي بينيم كه به سمت گيلدوري شيرجه رفته! معلوم نيست كه مي خواد گيلدوري رو مااچ كنه يا كمكش كنه كه از جاش بلند بشه و به بازي برگرده... به گيلدوري نزديك ميشه... گيلدوري آغوشش رو باز كرده... اما... گيلدوري رو رد مي كنه... اوه! انگار يك چيزي ديده... دقيق تر بگم انگار گوي زرين رو ديده...

پروفسور مك گونگال از شدت هيجان جا مي پره اما پاش سر مي خوره و از جايگاه تماشاچيان پرت ميشه پايين... !
- اوه! شنوندگان عزيز! عجب صحنه اي شده! جستجوگرهاي دو تيم به دنبال گوي زرين هستن اما دست هيچ كدوم شون بهش نمي رسه و... يك اتفاق عجيب! يك تووپ بازدارنده مياد و مي خوره به صورت اوتو! وااي! يك توپ ديگه مستقيم ميره تو صورت سارا...!
اوه! اون طرف رو ببينيد! سوسك و دارن يك گوشه واستادن و با يك لبخند خيلي مليح شبيه تيريپ گيلدوري به جمعيت نگاه مي كنن! زدن سارا درست! اما آخه من درك نمي كنم! چرا اوتو رو زدن ديگه!


پس از هجده سال حبس به سبب ارتکاب جرائم جنسی، به میان شما بازگشته‌ام...


Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۳:۳۳ سه شنبه ۶ تیر ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
دقایقی از شروع مسابقه گذشته بود...
بازی ادامه داشت.ولی نظم همیشگی خودشو نداشت!
همه مهاجمای تیم گریف یونایتد یه طرف جمع شده بودن و داشتن با هم پچ پچ می کردن.مهاجمای حریف هم درست روبروی اونها کنار هم قرار داشتن.سرخگون هم گوشه ای از زمین افتاده بود!
هدویگ و جسی و لوییس دستاشونو روی هم گذاشتن و چند تا تکون عجیب به دستاشون دادن و بعد در حالی که دستاشونو مشت کرده بودن به سمت مهاجمای دراگون برگشتن!
آنیتا:لوییس کف بزن!
لوییس دستاشو به هم زد و تکه کاغد سفیدی از میون دستاش به زمین افتاد!
هدویگ:ما بردیم!جسی برو سرخگونو بیار باید پنالتی بزنیم!
حسیکا به سمت سرخگون رفت تا اونو برای کاپیتانشون بیاره.

در کنار حلقه های های تیم گریف یونایتد دو مدافع گریف به همراه دروازه بان داشتن "هر کی تک بیاره" بازی می کردن!
نیک: (لطفا به لحن هر کی تک بیاره بخونید!) هر کی تک بیاره اون فردا شب تکلیفای معجون سازی همه رو به همراه مقاله 200 خطی دفاع در برابر جادوی سیاه و پر کردن جدول نجوم رو انجام مییییییییییییییی ده!
آرتیکوس و الیور و نیک دستاشونو پایین آوردن.
نیک و آرتی:الیور تو باختی!تکلیفا دستتو می بوسن!
الیور:

اما در بالای سر همه بازیکنا دو جستجوگر در حال کشمکشی هیجان انگیز بودن!
سارا:گوی زرینو نگاه!اوناها!
اوتو:ها؟کو؟کجاست؟من باید بگیرمش!!!
سارا:
اوتو عصبانی شد و با سرعت به سمت سارا رفت.
بووووووووووووووووووووووووووووووووووم!!!
اوتو با جارو رفت تو چشم سارا!
داور سوت رو به صدا در آورد و بازی(!!!) رو متوقف کرد.به سمت اون دو تا رفت تا به خطا رسیدگی کنه.
سارا:آقای داور این منو می زنه!
اوتو:نه آقا به ریش مرلین این منو سر کار گذاشت!
سارا:دروغگو دشمن مرلینه!دروغگو!
اوتو:خودتی!خودتی!خودتی!
بلرویچ که دید اینطوری کاری از پیش نمی بره دست تو جیبش کرد و دو تا شکلات در آورد و یکی رو به سارا و اونیکی رو هم به اوتو داد!
بلر:خوب سارا جان حالا بگو چی شد!آفرین دختر خوب!
سارا:این با جارو اومد تو چشم من!
اوتو:خوب من چی کار کنم؟خودش منو سر کار گذاشت خوب!
سارا:نه خیرم!من گوی زرینو دیده بودم.دروغ نگفتم!اوناها!
سارا با دستش به سمت حلقه های دراگون اشاره کرد.گوی زرین داشت به دور حلقه ها می چرخید!
اوتو:خوب من فکر کردم شوخی کردی!نمی دونستم گوی زرین اونجاست که!
سارا:چی؟گوی زرین اونجاست؟؟؟؟بگیریدش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سارا با سرعت به سمت گوی زرین رفت و اوتو هم به دنبالش...




Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۱:۵۱ سه شنبه ۶ تیر ۱۳۸۵

دارن الیور فلاملold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۳۹ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۶
از میدان گریملود شماره ی 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 290
آفلاین
بازي همچنان ادامه داشت ولي هيچكدام از جستجوگرها اثري از گوي زرين نديده بودند.نتيجه ي بازي 30 به 20به نفع تيم دراگون بود.
لي جردن:خب حالا هدويگ كوافل رو با نوكش گرفته و جلو مي بره.هدويگ پاس مي ده به لوييس لاوگود ولي.......اثري از لوييس نيست.لوييس كجاست .؟ لوييس اينجا....لوييس اونجا....لوييس همه جا....(ببخشيد يك لحظه جوگيزر شدم.)
دوربين بر روي لوييس كه در گوشه ي ورزشگاه در حال خواندن جزوه ها ي كنكورش هست زوم مي كنه.هدويگ بازي رو رها مي كنه و به دنبال لوييس ميره كه چند تا نوك نوش جانش كنه.
در همين حال مهاجم تيم دراگون به نام گليدوروي لاكهارت در حالي كه جوراب رو از صورتش درآورده،كوافل به دست ، رو به سمت تماشاچي ، با همان خنده ي مليحش جلو مي ره.
لي جردن:آقاي كارشناس نظر شما راجع به خنده ي مليح آقاي گليدروي چيه؟
(كارشناس ديگري با لهجه ي علي دايي شروع به صحبت مي كنه.)
كارشناس:بله.من فكل مي كنم كه ملبي تيم دلاگون از اين هلبه بلاي جذب تماشاچي به ولزشگاه و گملاه كلدن بازيكنان استفاده مي كنه.
لي جردن:خب گليدلوي ببخشيد گليدروي كوافلو به آنيتا كه حجاب آسلامي رو رها............................استغفرالله.
آقا صحنه ي آهسته بندازيد.زودباشيد.اهم اهم بله بينندگان عزيز ظاهرا ارتباط صدايي و تصويري ما با ورزشگاه آلفيز آرنا واقع در شهر احمد آباد قطع شد.ومن به طور موقت در خدمت شما...........بله دوستان اشاره مي كنند كه ارتباط برقرار شده.
لي جردن:بله با عرض پوزش از بينندگان.بعد از فعل و انفعالات فراوان كميته ي انضباطي داوران مهاجم تيم دراگون را وادار به پوشيدن لباسي آسلامي تر مي كنند.بازي پس از يك وقفه ي 5 دقيقه اي دوباره به گردش مي افته و داور براي رعايت بازي جوانمردانه از فن دراپ بال استفاده مي كنه.خب حالا تيم گريف كوافل رو در دست داره .هدويگ كوافل رو با نوكش به طرف جسيكا ميندازه.جسيكا براي لوييس.لوييس مي ره جلو و كوافل رو به طرف حلق ي سمت راست خودش پرتاب مي كنه.
چلاغ با يك فن اختراعي خودش كوافل رو مي گيره.ظاهرا چلاغ در حال درگيري لفظي با لوييس است.دوربين روي چلاغ زوم مي كنه.بله از روي لب خواني ميشه فهميد كه چلاغ از كلمات بي ناموسي استفاده مي كنه.ظاهرا اين صحنه ي غير ورزشي از چشم داور پنهان نمي مونه.داور يك پنالتي به سود تيم گريف اعلام مي كنه.تماشگرا سخت به اين تصميم اعتراض دارن و اعتراض خودشونو با شعار :توپ تانك فشفشه داور ما خوشكله به داور نشون مي دن.جسيكا با ژست خودش كوافل رو در دست داره.اونو پرتاب مي كنه و كوافل از بين پاهاي چلاغ وارد حلقه ميشه.
چلاغ:
(به قول عادل)تيم گريف با اين پنالتي به بازي برمي گرده.
ظاهرا اوتو گوي زرين رو ديده.به سرعت شتاب مي گيره.سارا اوانز ملقب به سارا خفنز به دنبال اوتو حركت ميكنه.اگه اوتو گوي زرينو بگيره تيم گريف يك حذف دراماتيك(به قول عادل) در انتظارشه.ولي نه اوتو سارا خفنز رو در اوج خفنيت خودش فريب مي ده.اصلا گوي زريني در كار نبود.
اوتو:
بله باور نكردنيه آمار پاس ها ي كوتاه 120 به 60 به نفع تيم دراگونه.ولي در حين حال بازي پاياپايي بوده.نتيجه ي بازي 30 به 30 به نفع تم داوران هستش.


ویرایش شده توسط دارن الیور فلامل در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۶ ۱۳:۲۳:۱۳

[i][size=small][color=3333CC]هيچ وقت نگوييد كه اي كاش زندگي بهتر �


Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۰:۱۵ سه شنبه ۶ تیر ۱۳۸۵

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
اعضای تیم که از زمین بیرون رفته بودن، اینبار سوار بر جدیدترین جاروهای سی جی که چلاغ ممد برای تیم تهیه کرده بود، در میان هیاهوی تماشاچیان وارد زمین میشن. گیلیدی روی سرش جوراب کشیده بود و آنیتا هم به طور کاملا آسلامی از پشت چادر فقط یه چشمش بیرون بود.

لی جردن: گیلیدی قبل از مسابقه اعلام کرده بود برای جلوگیری از غش کردن بازیکنان ساحره ی تیم حریف جوراب میکشه روی سرش و آنیتا هم احتمالا برای اینکه حواس بازیکنان جادوگر تیم حریف ( و البته گیلدی از تیم خودی) رو پرت نکنه، چادر سرش کرده... واقعا ببینید اعضای این تیم چه قدر اهل بازی جوانمردانه هستن... نظر شما چیه آقای کارشناس؟

کارشناس: بله... بعد از کسالتی که به مردم وارد شده بود، امروز تیم دراگون با داشتن سوسک در پستی که دقیقا نمیدونم چیه و اتو بگمن و روبیوس هاگرید در دو طرف اون، احتمالا بازی پر ریکسی رو به نمایش خواهند گذاشت.

لی جردن: به نطر شما بازیکنان تیم دراگون از شوت استفاده میکنن؟

کارشناس: ببینید، همونطوری که قبلا هم گفتم، کوییدیچ غیر قابل پینی هستش و من واقعا در این زمینه هیچ نظری نمیتونم بدم.

لی جردن: خیلی ممنون. مثل اینکه بازی داره شروع میشه...

اتو بگمن میره جلو و با کاپیتان تیم گریف یونایتد و داوران مسابقه دست میده.
بینز: با صدای سوت من مسابقه شروع میشه... یک، دو، سه...

چند نفر از تماشچیان نارنجک میزنن و بازیکنان دو تیم به پرواز در میان...

لی جردن: خرت خرت... بازیکنان تیم گریف یونایتد بازی رو آغاز میکنن. خرت خرت خرت... تیم دراگون با دوبنده های آبی در سمت چپ زمین و تیم گریف یونایتد در سمت دیگرن، با دوبنده های قرمز کوافل خواهند زد. خرت خرت خرت...

پروفسور مک گونگال: جردن... اون هویجو بده به من ببینم... مگه نگفته بودم موقع گزارش بازی دیگه هویج نخور؟

لی جردن: ببخشید پروفسور... کوافل در دست جسیکا پاتره و جسیکا داره با سرعت تمام به سمت دروازه دراگون پیش میره. وای خدای من... عجب آماری هم اکنون به دست من رسید... با اینکه هنوز حتی سه ثانیه هم از شروع بازی نکذشته درصد مالکیت توپ 100 به 0 به نفع گریف یونایتده. واقعا باورنکردنیه... جسیکا کوافل رو میندازه برای هدویگ. هدویگ برای لاوگود، لاوگود دوباره برای هدویگ....

فلامل با یه ضربه ی جانانه یه بلاجر به سمت هدویگ میفرسته و هدویگ هم که نصف بلاجر هم نمیشد از ترس پاس به عقب میده و فرار میکنه.... نیک بی سر از دروازه بیرون میاد که کوافلو بگیره که کوافل از بدنش رد میشه و میره توی گل.

فریاد شادی تماشاچیا بلند میشه...

لی جردن: و گل... توی دروازه... عجب اشتباهی میکنه این هدویگ... باید از این به بعد بیشتر حواسشو جمع کنه... دراگون 10 امیتاز جلو میفته...

کارشناس: همنطوری که عرض کرده بودم، مطمئنا قرار دادن یک روح در داخل دروازه ریکس خیلی بزرگیه و سرمربی این تیم باید حتما در این مورد برای بازی های بعدی یه فکری بکنه...



Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۳:۴۵ سه شنبه ۶ تیر ۱۳۸۵

روبیوس هاگریدold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۳ جمعه ۲ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۷:۲۳ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۸
از يه ذره اون ور تر !‌ آها خوبه
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 334
آفلاین
دوربين روي رختكن زوم كرده و داوران مسابقه رو نشون ميده
تمامي داوران رداهايي به طرح لونگ به تن دارند و بر روي جارو هاي
مدل 54 گوجه اي سوارند . صندوق توپ ها دست بينز است در حالي كه صندوق از قد او بلند تر است . تيم گريف يونايتد حاضرند اما خبري از تيم دراگون نيست صداي گزارشگر طنين مي افكند بله مثله اينكه تيم دراگون ترسيده است و حتي حاضر به مسابقه دادن هم نشده است .... صداي گزارشگر قطع مي شود و سايه اي بر ورزشگاه پرده مي افكند لي جردن گزارشگر به آسمان مينگرد ملت و لي جردن :‌ در آسمان هفت عدد اژدها به همراه سواران آنها در حركت اند . ملت در سعي ميكنند بگريزند ولي از ترس قدرت جابجا شدن نداشتند . هاگريد بر روي اژدهاي خود خم شده و اورا ميبوسد تازه بلرويچ به خود مي آيد و سوار بر جاروي گوجه اي خود به طرف اوتو ميرود.
بلرويچ :‌ اين ا‍ژدهاها چيه اخه شگون به اين خطرناكي ميارن ؟‌
اوتو :‌اينا كه شگون ما نيستن ما ميخوايم با اينا مسابقه بديم بلرويچ :‌ همين الان همه شونو ببريد بيرون و جارو سوار شيد
اوتو :‌بابا حالا چرا انقدر جدي گرفتي اينا نشانه هاي ما اند .
بلرويچ سريعتر ببريدشون بيرون .

يك ساعت و دودقيقه و 3 ثانيه و 30 صدم ثانيه و ... بعد

هاگريد تك تك آن اژدها را به بيرون برده بود ولي قده آنها آنقدر بلند بود كه آنها از بالاي ورزشگاه بازي را مي ديدند و مردم آن منطقه
از ورزشگاه را به وحشت انداخته بودند. هاگريد به يكي از اژدها ها نگاه ميكرد و در حالي كه اشك تو چشمهايش جمع شده بود براي گراپي دست تكون ميداد.
حالا نوبت شگون گريف يونايتد بود در حالي كه هدويگ دست خود را در هوا تكان ميداد و ورد زير لب ميخواند تعدادي شير در هوا ظاهر شدند و در حالي كه به طرف تماشاچيان غرش ميكردند يكي از اژدهاها سرش را داخل ورزشگاه كرد و با سرش به هدويگ ضربه زدو هدويگ نزديك بود تعادلش را از دست بدهد و موجب خنده ي همگان شد . شير ها در قسمت پاييني ورزشگاه آرام گرفته بودند.

تابلوي ورزشگاه بازيكنان تيم دراگون را نشان ميداد شماره ي يك گيلدروي لاكهارت برنده ي جايزه ي زيباترين لبخند سال
شماره ي دو آنيتا دامبلدور جوان ترين بازيكن جام كه به عقيده ي بسياري از كارشناسان پديده ي جام خواهد بود
شماره ي سه روبيوس هاگريد : بازيكني كه توانمندي بدنيه او در جهان بي همتاست
شماره ي چهاركاپيتان مقتدر اوتو بگمن
شماره ي پنج سوسكي بي همتا خوش اندام ترين بازيكن جام
شماره ي شش :‌ دارن اليور فلامل
و سر انجام تك ستاره ي آسمان ها ناجي و هيپوگريف طلايي چلاغ ممد كبير برنده ي جايزه ي خوشروترين بازيكن سال


ادامه دارد ....


شناسه قبلیم
اگه میخواین سوابقمو بدونید حتما یه سر به اطلاعات اضافی من بزنید !


Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۹:۱۱ دوشنبه ۵ تیر ۱۳۸۵

سوسک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۲ پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۰ پنجشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۱
از چاه فاضلاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 93
آفلاین
يك ربع به مسابقه؛ رختكن تيم دراگون
آنيتا در حاليكه براي حفظ حجاب اسلامي يك دامن پاچه بلند پاش كرد و يك چادر بلند مشكي سرشه بغل گيلدوري نشسته.
توضيحات: سوءتفاهم پيش نياد! بغل گيلدوري نشسته يعني كنارش نشسته!

در حالي كه از گرماي هوا همه ي بازيكن ها كلافه شدن و هر كس به نوعي مشغول باد زدن خودشه، اوتو متفكر و خشمناك گوشه اي از رختكن نشسته و داره با يك تخته وايت بورد ور ميره.
گيلدوري: اوتو اگه پا نميده خودم بيام راضي اش كنم!
- ممنون گيلدوري! انگار درست شد!
و بعد با يك ماژيك شروع مي كنه به كشيدن يك اژدها روي تخته!
سوسك: اوتو! اينها ديگه چي ان؟
- اين نقشه ي بازيه!
- خب حالا يعني چي؟ تشريح مي كني؟
- بعله! ايجا گيلدوري دُماغ اژدها است! آنيتا بال سمت راستشه! دارن بال سمت چپشه! هاگريد پاي سمت چپ اژدهاست! چلاغ ممد پاي سمت راستشه! من هم دمشم!
- خب پس من چي؟
- هان؟ تو؟ آهان! خب تو هم محتويات داخل دٌماغه اژدهايي!
سوسك در حالي كه سينه رو جلو داده، با غرور هر چه تمام تر: ايول! چه افتخاري!
- خب بچه ها! حالا فهميدين كه بايد توي زمين چي كار بكنيم؟
همه با هم و با صداي بلند: (به صورت كشدار بخونيد!) بعله!
- چهار دست و پاتون نعله... ببخشيد! يعني اينكه خوبه! عاليه! پس ميريم توي زمين و مشت محكمي در دهن گريف يونايتد مي كوبونيم!


ویرایش شده توسط سوسك در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۵ ۱۰:۴۳:۰۱
ویرایش شده توسط سوسك در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۵ ۱۱:۰۳:۵۲

پس از هجده سال حبس به سبب ارتکاب جرائم جنسی، به میان شما بازگشته‌ام...


Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۵:۱۵ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۸۵

سارا اوانز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۶ شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۳۵ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از بالای سر جسد ولدی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 993
آفلاین
بالاخره هدويگ همه تاتيك رو براي بچه ها براي صدمين بار توضيح داد و آن ها بعد از مدتي تامل به زور هدويگ سرشونو به علامت فهميدن تكون دادند!
_خيلي خوب حالا مي تونيم بريم تو زمين حاضريد؟
لوييس:
_آره ولي براي چي؟
سارا:
_ولش كن هدويگ اين لوييس قاطي داره الان هم تب داره! خب معلومه ديگه براي اينكه بريم استراحت كنيم ديگه!
هدويگ:
_ اي خدا! نه براي اينكه بريم مسابقه بديم! گرفتين؟

سرانجام وقتي تنها دو دقيقه به شروع مسابقه مانده بود آن ها وارد زمين شدند. تماشاچيا كه از دير كردن آن ها خوابشون برده بود و بگي صدا از ديوار در ميومد و صدا از اين ها نه!!
بينز:
_بيا اين جا ديگه! الافمون كردي! زود باش بينيم!

هدويگ مي پره جلو و بعد از كلي ماچه بوسه با داور و بعد از اينكه يه چيزي در گوشش مي گه با اوتو بگمن كاپيتان تيم حريف دست ميده! دوباره يه چيزي تو گوش بينز ميگه و بعد بينز رو به دو كاپيتان ميگه:
_خب شما توپ رو مي خواييد يا زمين رو؟
اوتو خيلي شيك و محترمانه:
_زمين!
هدويگ يه ذره فكر ميكنه و بعد با خودش مي گه:
_نكنه اين اوتو يه چيزي مي دونه....بهتره ما زمين رو برداريم!
بلند به سمت داور:
_نه من زمين رو مي خوام! زود باش زمينو بده! توپ ماله اينا!
و به سمت بينز حمله ور ميشه! اوتو با اون قدرت بدني خيلي بالاش هدويگ رو با يه دست پرت مي كنه اون ور زمين . سپس بازوانش رو نشون مي ده و ميگه:
_زمين براي ماست روشنه؟
هدويگ كه دست و پاهاش مي لرزيده مي گه:
_ال ب ب ت ته.....هر چي شم مـ مـ ا بگيد!
و به اين ترتيب همان اول كار قدرت بازوي دراگون به نمايش در مياد!

البته گريفي ها هم كم نمي آرن و سعي مي كنن حالا كه توپ توي دستاي اونا هست قدرت فكري و زرنگي خودشونو نشون بدن. پس اولش همه با هم هماهنگ ميكنن و سپس جا گيري و شروع بازي! توپ توي دستاي جسي به چشم مي خوره!


ویرایش شده توسط سارا اوانز در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۴ ۱۶:۴۲:۴۱


Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۳:۵۲ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۸۵

اوتو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۰ دوشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۲ شنبه ۹ تیر ۱۳۸۶
از اون بالا جغد میایَ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 286
آفلاین
پست آغازین مسابقه تیم دراگون مقابل تیم گریف یونایتد




دیگه خورشید داشت کم کم پدیدار میشد و نورهایش هر لحظه
زیادترو زیادتر می شدند طوری که اگر از بالا یک جای بلند نگاه میکردی این حس را القاء میکرد که انگار خورشید ماننده پرنده ای زیبا بالهایش رو برروی زمین پهن کرده و دارد زمین را زیر ه سلطه خود قرار میدهد.
هر از گاهی نیز نسیمی بسیارآرام و لذت بخش در فضای ورزشگاه به چرخش در میامد و زیبائی اون روز را چند برابر میکرد.انگار که امروز واقعا روز مسابقه بود…

نیم ساعت بعد،سه ساعت مونده به مسابقه(منکه متوجه نشدم چی گفتم )

همه جا ساکت بود اما کم کم صدای برخورد چیزی بر زمین شنیده میشد.کم کم این صدا قوی و قوی تر میشد ناگهان صدایی ناهنجاری در همه جا تنین انداز شد.

- نون خشکیه….نو…نون میخریم…قاشق …چنگال …. ساعت …چوب دسته دوم …همه نو خریداریم …

نیم ساعت بعد…

- کوپن ...کوپن...میخریم..میفروشیم...کوپن... -

هتل 12000 ستاره، محل اقامت اعضای تیم دراگون

هتل بسیار ساکت بود اما صداهایی خش داری از یک اتاق بیرون میامد
خارپوف…من حشره میخوام… سو...سو...
چیغ …مامان …وای …جیغ…
-چیشده ...سوسکی...ها
- سوسک: ها...خواب میدیدم... میخواستن با حشره کش منو بکشن
- بگیر بخواب
- سوسک:ها ...باشه...
- خا..خا...پوف...پسسسسسسس...
- آنیتا:اه اه...پوف ...خفه شدم...اه... کیه خفه شدم...ای بگندی... چیه اینجور بو میده ...اوتو
- اوتو: ما ...پووو...پوف
- آنیتا: اوتو ...
- اوتو: ها خبر دار ...های هیتلر...بله قربان
- آنیتا: هیتلر کیه...ببین از یکی بو میاد
اوتو: بابا بزار بخوابم ...من از کجا بدونم.عجب بویی هست ،ببینم شب چی خوردی...آب دوغ خوردی...

در آن طرف گیلیدی داشت پدر بالش رو درمیاورد...

خواب گیلدروی لاکهارت

داشت خودشو میرسوند به سن تا سخنرانی کنه،گوینده با کلماتی حضار رو متوجه خودش کرد.

-گوینده: این شما واین هم گیلدروی لاکهارت
رفت تا به جایگاه خود رسیده...
- گیلدروی:
-تماشاچیان: دوباره دوباره...یه بار فایده نداره
گیلیدی:
تماشاچیان در حال کشتن همدیگر هستن.
میون دو دخترعاشق گیلیدی
- وای ماله منه من میخوامش
- خفشو...ماله منه...
جنگ...مشت ...اوه جاخالی میده ... لگد..اوه خورد به صورتش
گیلیدی :

در طرف دیگه چلاق ممد ولو شده روی تخته خواب آخه بیچاره تا حالا روی این چیزا نخوابیده

خواب چلاق ممد

- .تق تق...مشهدی اصغر...(به دلیل نفهمیدن دوستان به زبان چولاغ ممد ایشون به فارسی صحبت میکنند البته با لهجه) من میبری تا شهر ...
- هی ها هرت...مشهدی زلفعلی هوی کاری ندارید میخواهوم بروم...
اما از آن طرف صدای فریادهایی به گوش رسید
تر تر تر ترتر... اوهوی کلبه ممد ...صبر کن ما میخواهم بی آیم... -
اوهوی کلبه ممد...هوش...
ترکتور داره جلو میره...ترمز نمیگیره...
هوش هوش...وا ایستا ماشون...بابا دیان دا...ترتر ترتر...دیان ...برو...وا ایستا...
سرنشین: نگه دارش کن میره میخورد به یه کس..-
راننده: دیان...نمی ایستد... پایت را بگذار بیرون تا ترختور دیان ماخ کنه...
تراکتور همین جور میره تا اینکه یکی رو زیر میگیره
راننده: وای ننه.. اولدی...مرد...ممد جان ...غیژ...-
در همان حال از خواب پرید.


یک ساعت و خورده ای مانده به مسابقه

داخل اتاق اعضای تیم دراگون

- اوتو: یکی بره به این اژدها ها علوفه...جو...گندم...بابا یه چی بدین دیگه بخورند
- هاگرید: من نمیرم...
-دارن:منم نمیرم...منو میزنند...
- سوسک: میرم به گیلیدی بگم
سو سک قدم زنان نزدیک تخته خواب گیلیدی میشه
گیلیدی در خواب به این شکلی هست
- گیلیدی:
- سوسک:
سوسک مجبور میشه دستشو بزنه بهش تا بیدار بشه
در همان حالی که که دستش رو به بدن گیلیدی برخورد کرد ناگهان دو
دست گیلیدی دور کمر سوسک حلقه زدند و اونو کشیدند به طرف صورت گیلیدی
سوسک: اوخ...ول کن...گیلی منم... ای کمک ول کن ...ای بی ناموس
...ول کن...اوتو ..له شدم...مگه خودت پدر برادر نداری
...ول کن...مامان... بی ناموسی میکنی...

یک ساعت مانده به مسابقه

دیگه کم کم همه جا پر شده بود طوری دیگه که جای سوزن انداختن نبود... اعضای تیمها ها فعلا نیامده بودند، اما میشد گفت ورزشگاه پر از تماشاچی های پر شور و شوق شده بود که برای شروع مسابقه لحظه شماری میکردند. .

در بیرون ورزشگاه

صدای تر تر داشت بلند تر میشد .انگار که صدای یکی از ماشینهای مشنگی بود که داشت نزدیک میشد.نگهبانان دیگه عرق از سر رویشان سرازیر شده بود...نزدیک...نزدیک...بله یه وسیله نقلیه قرمز رنگ آلبالویی بود

تر...تر....قان...قان...ویژژژژ...بیب...بیب

- بریدکنارمیخوام پارکش کنم...ترتر...راننده یه دور زیبایی زد و کنار دیوار پارکش کرد... غیز...قان...قان...ترررررررر و ماشین خاموش شد.
دونفر از ماشین آلبالویی که انصافا توپ رینگ اسپرت شده بود بیرون آمدند.
شخص راننده کسی نبود جز رئیس سازمان کوئیدیچ بلرویچ که موهای پشته شو به طرز قشنگی بسته بود...نفردوم که از قیافش معلوم بود چون خیلی تابلو بود...بوق..بوق...پروفسور بینز بود معاون رئیس سازمان که داشتددر رو میبست.اما ناگهان یکی از درهای عقب ماشین بازشد و صدای ...هرت...پوفففففف.... آمد.یکی بد جور حالش بهم خورده بود . اون طرف کسی نبود به جز بلیز زابینی یکی از سه داور مسابقات
- هرت...اوع...یکی کمک کنه پوف...و هرچه خورده بود ریخت بیرون...!!!!
یکی از نگهبانان با سرعت به طرف زابینی رفت واونو بیرون آورد
-بلیز: ای گندت بزنند...بلر خدا ازت نگزره ...
- بلرویچ: وای ببخشید بلیز جان نمیدونستم تو تاحالا سوار اینا نشده بودی ...اما اشکال نداره بیا بریم که الان تیما میان !!!

و هر سه وارده ورزشگاه شدند تا این مسابقه رو داوری کنند و تیم برنده و بازنده رو مشخص کنند.



------------------------------------
بازیکنان سر سخت خودم ادامش بدین تا همه بدونند ما چیکار میکنیم.


دوستان توجه کنند که بازیکن ما فرانک لانگ باتم تغییر شناسه داده و از این به بعد ریبوس هاگرید شناخته خواهد شد


ویرایش شده توسط اوتو بگمن در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۴ ۱۴:۰۰:۰۲
ویرایش شده توسط اوتو بگمن در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۴ ۲۱:۲۷:۴۹


Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۲:۵۳ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
-------------صبح روز مسابقه--------------

بچه های تیم توی تالار دور هم جمع بودن و داشتن راجع به مسابقه حرف می زدن.همه بودن به جز هدویگ.
جسی:بچه ها هدویگ کجاست؟
لوییس:خوابیده!
سارا:باب امروز مسابقه داریم.چقدر می خوابه!
ناگهان در خوابگاه پسران باز شد و هدویگ از اون خارج شد و به سمت بچه ها اومد.
هدویگ:سلام بچه ها.
برو بچ تیم:سلام!
سارا:هدویگ چرا تا الان خوابیدی؟مگه نمی دونستی امروز مسابقه داریم؟
هدویگ:می دونستم بابا!دیشب تا 6 صبح دنبال یه موش خشک و خالی می گشتم!آخرشم گشنه خوابیدم!خوب پاشید بریم که مسابقه نیم ساعت دیگه شروع می شه!
ناگهان همه به فکر فرو رفتن.
هدویگ:بچه ها به چی فکر می کنید؟!
سارا:به یه چیز مهم.
هدویگ:یعنی مسابقه انقدر فکرتونو مشغول کرده؟!
سارا:نه بابا.داریم به تکلیف معجون سازیمون فکر می کنیم!خیلی زیاده.
هدویگ:ای خدا!

--------------توی راه------------

بچه ها با هم راه می رفتن و دو به دو با هم حرف می زدن.
هدویگ:آرتی برای بازی آماده ای؟
آرتیکوس:آره!
هدویگ بلند گفت:خوب بچه ها همه می دونید امروز چه تاکتیکی داریم دیگه؟
همه:نه!چه تاکتیکی؟!
هدویگ:مگه اون پیام شخصی که براتون فرستاده بودمو نخوندین؟
برو بچ تیم:نه!:no:
جسی:بابا اون که اندازه یه طومار بود!خلاصشو همینجا بگو!
هدویگ:ای خدا!!

-------------داخل رختکن-----------

همه لباساشونو عوض کرده بودن و آماده ورود به زمین بودن.
هدویگ:خوب بچه ها.همه آماده اید؟
همه:بله کاپیتان!
هدویگ:مرسی جذبه!
لوییس:هدویگ.من یه سوال دارم.
هدویگ:بپرس!
لوییس:الان که تو پرسیدی آماده اید ما هم گفتیم آره ، ما باید برای چی آماده باشیم؟
هدویگ:ای خدا!!!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.