نویل اصلا خوابش نبرده بود همش داشت به ماموریت فردا فکر می کرد اخه نویل بر خلاف بقیه می دونست چرا شوالیه 3 نفرو برای این کار فرستاده چون کار خیلی خطرناکی بود نویل داشت فکر می کرد که ناگهان همه با صدای بلندی بیدار شدند و همراه بقیه به تالار رفت همه داشتن با شوالیه بحث می کردن شوالیه به طرف نویل امد
شوالیه خیلی اهسته گفت : نویل اگه بتونید تخم اونو بیارید
ولی نویل حرف اون قطع کرد و با صدایی مظطرب گفت با خودمون بیاریم!!
شوالیه :هیس نمی خوام برتی بفهمه کار خطرناکیه ممکنه نارحت بشه
نویل سرش رو به علامت تایید حرف شوالیه تکون داد
شوالیه وقتی داشت با چو می رفت یه نگاه پر معنی کرد و روی شونه ی نویل زد نویل به چهره شوالیه که داشت لبخند می زد نگاه کرد و لبخندی زد
اندرو و برتی حاظر شده بودن اندرو لباسی مخصوص پوشیده بود
برتی: اینو از کجا اوردی اندرو ؟
اندرو : این یه ارثیه خانوادگیه خیلی وقته توی فامیل ماست این لباس در هر شرایط جوی قابل استفاده است
برتی : نویل باید کجا بریم ؟
نویل: کوههای فریز ایس
اندرو : مطمئنی اشتباه نمی کنی؟
نویل : فکر کنم شوالیه گفت من راهنما باشم
اندرو: ولی کوههای فریز ایس خیلی سردن گیاهی اونجا در نمی یاد
نویل : ما دنبال یه گیاه معمولی نیستیم
برتی : پس باید لباس گرم بپوشیم
اندرو : بهتر کفش مناسب و دستکش اژدها بپوشیم کلاه مناسبم لازمه باید با خودمون طناب های مونتی کلایموس رو هم می بریم
نویل : طناب چی چی؟
اندرو : طناب مونتی کلایموس طنابایی که کوهنوردهای راهنما با استفاده از اونا اماتورا را به خودشون وصل می کنن
برتی: اماتور؟!!
اندرو : اره دیگه فکر نکنم غیر از من کسی کوهنوردی بلد باشه در ضمن این طنابا خیلی به درد بخورن
برتی: نمیشه با جارو رفت بالا
اندرو: کوههای فریز ایس بادهایی با سرعت زیاد و چرخشی عجیب دارن هیچ جارویی تو اون هوا دووم نمی یاره
نویل خیلی وقت بود ساکت بود داشت تصور می کرد که دارن تو باد و طوفان بالا می رن تازه فهمید چرا شوالیه اندرو رو باهاشون فرستاده اگه خودش از گیاه ها اطلاع داشت اندرو در کوهنوردی واقعا مهارت داشت که حسابی نویل رو به تحسین وا داشته بود چون خودش از بلندی وحشت داشت
همه رفتن وسایل سفر رو اوردن همه اماده بودن
اندرو : حالا باید غیب بشیم راستی نویل تو بلدی غیب بشی؟
نویل : معلومه که بلدم
اندرو: شوخی کردم ولی باید یه چیزایی معلوم بشه نویل ما باید چقدر بالا بریم
نویل: تا غارو پیدا کنیم
اندرو: فکر کنم می دونم کدوم غارو می گی همون که ماگلا نمی بیننش؟
نویل:اره خودشه
اندرو:پس باید خیلی بالا بریم شوالیه گفت یه خورده جاهای بلند داره
همه گوش کنید تا داخل غار باید همه ی حرف های منو گوش کنید
نویل و برتی همزمان: چی؟
اندرو : کوهنوردی تجربه می خواد باید همه هماهنگ باشن پس باید به حرف های من گوش کنید باید حواسمون به شکافای تو برف و خیلی چیزا باشه
برتی با این که زیاد دلش نمی خواست قبول کرد
ناگهان نویل داد زد : وای
اندرو و برتی: چی شد
نویل: ما قبلش باید بریم دنبال شن وایتوپرم
اندرو: چرا؟
نویل یه خمیازه می کشه : بعدا می گم
اندرو : چرا این قدر خمیازه می کشی؟
نویل : اخه دیشب نخوابیدم
اندرو : چرا؟
برتی : بسه دیگه حالا کجا باید بریم ؟
اندرو : من می دونم بهتره همین حالا بریم خیلی وقت از دست دادیم
همه با هم حرکت کردن و از قلعه خارج شدن( در قلعه با محافظت ها ی جدید دیگه نمی شد غیب و ظاهر شد)
همه اندرو رو گرفتن و غیب شدن
نویل : حالا این جا کجاست؟؟
اندرو : یه صحرا دیگه!!
برتی : الان دیگه باید ساعت حدود 12 باشه بیاین یه کم بخوابیم و یه چیزی بخوریم.
نویل : چه کاری از این بهتر!! من خیلی خوابم می یاد
اندرو :زود باشید تنبلا (حالت دستوری بخونید) ما چون به سمت شرق رفتیم اینجا ظهره پس نگید خسته شدیم باید سریع حرکت کنیم خیلی کار داریم
همه دنبال اندرو حرکت کردن تا یه تپه رو دیدن وقتی به بالای تپه رسیدن وپایینو نگاه کردن در پایین دره لکه ی سفیدی رو دیدن
اندرو :خودشه بهتره خیلی مواظب باشید اینجا شن های روان خیلی خطرناکیه بیاین این طنابا رو به دور تون بپیچید
نویل: کی پایین میره
اندرو:برتی
برتی: چرا من؟
اندرو:من باید این بالا باشم تا کسی رو که رفت پایین بکشم بالا. نویل و هم بی خیال فقط می مونه تو
نویل: چی گفتی؟
برتی: نویل ولش کن بعدن حسابشو می رسیم
اندرو طنابو دور برتی انداخت و برتی یکم پایین رفت اندرو گفت مواظب باش چیزی رو بیدار نکنی
برتی تو یه دستش چوبدست و تو دست دیگش شیشه بود
نویل که ذاشت طنابو نگاه می کرد : اندرو مطمئنی طناب کافیه
اندرو: الان می بینی و فریاد زد لانگیتیود و طول طناب افزایش پیدا کرد تا اونجا که برتی تونست معلق در هوا شیشه تو دستشو پر از شن سفید کنه اندرو گفت بکشش بالا نویل امد جلو تا کمک کنه که دید طناب این کارو خود به خود می کنه و برتی رو بالا کشیده
نویل:خیلی طناب به درد بخوریه
برتی شیشه رو به نویل داد گفت بیا اینم از این شنها حالا اینا به چه دردی می خورن
نویل: یه معجون بی حس کننده قوی از ترکیب اینا با خون اژدها درست می شه
و همون جا شروع کرد به درست کردن معجون . معجون ابتدا صورتی بود ولی بعدش وقتی نویل 7 دور ساعت گرد و بعد 2 دور پاد ساعت گرد چرخوند به رنگ قهوهای تیره در امد
نویل: خب درست شد
برتی: معجون سازیت خوب شده نویل
نویل سرخ شده بود :باید حرکت کنیم خیلی دیر شده
------------------------------------------------------------------------
ببخشید که طولانی شد