هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۰:۵۱ جمعه ۴ آذر ۱۳۸۴
#60

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
كريچر از ريوون كلاو 5 امتياز براي گلدان ها
پروفسور لاوين از ريوون كلاو 10 امتياز براي گلدان و عكس ها
هلگا از هافل پاف 5 امتياز براي گلدان
رونان از گريفيندور 5 امتياز براي گلدان
پروفسور كويريل از گريفيندور 10 امتياز براي گلدان و عكس
دراكو مالفوي از اسليترين 5 امتياز بابت گلدان
جرج ديويس از هافل پاف هم 5 امتياز بابت گلدان
جناب دامبلدور هم نميدانم هافل پافه يا گريفيندور در مورد 5 امتيازش بعدا تصميم گرفته خواهد شد...

در اين صورت:

گريفيندور: 15
ريوون كلاو: 15
هافل پاف: 5
اسليترين:‌ 5

امتياز گرفته شد.
اما اينا امتيازاييست كه در قبال رفع تكليف داده شده و امتيازاي اصلي در هفته ديگه داده ميشه. اين عزيزاني كه جواب دادن بايد بيان بگن كه هر كدوم از گلدون ها رو كجا گذاشتند و گفتگو بين چه كساني بوده.همينطور كامل صحنه رو توصيف كنن كه ما بدونيم چي به چيه. اون وقت به نسبت ظرافتي كه در اين گفتگوها به كار بردن امتياز ميگيرن. درس دوم هم به زودي داده خواهد شد.

ويرايش دامبلدور:من هافلپافم مرلين جان!
خودم امتيازارو به روز كردم!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۵ ۱:۵۶:۲۱
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۴/۹/۵ ۱:۵۸:۵۰

هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


پچ پچ نكن!....پچ پچ بخور!
پیام زده شده در: ۲۲:۰۹ سه شنبه ۱ آذر ۱۳۸۴
#59

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۲ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۶ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
از درون مغاک!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1130
آفلاین
-يا ازش قبول ميكني يا از مدرسه اخراجي!
-منو تهديد ميكني دامبلدور؟خودت ميدوني كه....
-چي ميدونم؟ها؟بوگو ديگه!
-باشه ولي بعدا تلافيشو سرت در ميارم!
-باشه!!
(يك نيمچه نمايشنامه مرموز قبل از جواب دادن به سوال دوم و جواب ندادن به سوال اول!!!)(آستاكبار؟...شوخي؟!)

2-اين گياهان رو در مكان هاي مختلف قرار داده و صداها رو ضبط كنيد و بگين كه چه صداهايي ضبط شدن تا ما حدس بزنيم كه چي به چيه
خب پروفسور همون طرو كه گفتيد يك قسمت از مكامله هاي ضبط شده رو براتون نوشتم تا شما بعدا تشخيص بديد كه كي با كي حرف ميزده و كجا بوده و اصلا جريان چي بوده

1)
-سه تا!
-الان كار دارم!
-چهارتا!
-بابا حوصله داريا!
-پنج تا!ديگه آخريشه!فكر مارم بكن ديگه!بقيه صداشون در مياد!
-ها؟....هووووم!خب باشه!
-عاليه!خب پس صدات در نمياد ديگه؟
-نه!ولي به شرط اينكه زير حرفت نزني و فرومارو هر چه زودتر تحويل بدي!!
-الان بهت دسترسي ميدم!

2)
-آخه واسه چي؟
-واسه اينكه اين سومين باره كه دوستام بهم از پشت خنجر ميزنن!
-ولي آخه....
-آخه نداره!بايد برم!اين طوري نميشه!
-خب....خب....اگه اين طوريه پس منم ميام!
-كجا مياي؟
-پيش تو!
-خب بيا پيش من! ولي الان خونه نيستم!
-نه بابا منظورم اون نبود كه!يعني منم ميرم!
-يعني چي؟يعني تو هم ميخواي بري؟
-خب آره!مگه چيه؟
-هيچي!ولي يه موقع به خاطر من نباشه!
-نه بابا خودمم خسته شدم!
صداي بسته شدن در مياد!(اين در اون در نيستا!....يه صداي دريه كه همتون ميشناسينش !)

3)
-آره!شنيدي دامبلدور داره به نفع هافلپاف كار ميكنه؟
-آره قربونش!....تا ترم قبل هافلپاف آخرين گروه بود ولي اين ترم شده يكي از كانديداهاي قهرماني!
-سلام!
-سلام تومي!
-سلام قربونت برم!
-هوووم!ميبينم كه دور هم جمعتون جمعه!
-آره!داريم در مورد طرفداري دامبلدور از هافلپاف صحبت ميكنيم!
-ها؟...اي بابا!من از صبح هر جاي قلعه ميرم همش صحبت از همينه!...بابا جون شماها فكر نميكنيد هافلپاف قديما اصلا عضو فعال نداشت و اصلا تالارشون اوراق بود ولي الان اعضاش زياد شدن و روز به روز هم دارن زياد تر ميشن و تالارشون شده هماهنگترين تالار؟
-ماشالله فك!

4)
-فكر كنم يكي از اين گياهاي باحال هاگريده!
-آره!بهش ميخوره گرون باشه!
-بردارش بريم تيف!
-بابا نميبيني تيغ داره؟
-بردار بابا سوسول!يه موقع النگوهات نشكنه!
-هووووووم!....آي!اووووخ!واااااخ!
-تيف در رو!
-كجا؟!(اين صداي خودم بود كه اومده بودم گلدون رو بردارم!)(ديدم سخته گفتم! )

5)
-پس چي فكر كردي!من همه رو سيم ثانيه متلاشي ميكنم!
-يعني واقعا تو اين همه سايت داري؟
-خب آره!مگه چيه؟
-خب آخه من يه سايت بيشتر ندارم!البته سايتم تكه!
-آره!ميشناسم سايتتو!بچه هاش همشون باحالن!ولي يه بدي اي دارن!هر كاري كردم نگذاشتن من ناظر سايت بشم!
-ولي خداييش من بهترين نويسنده رول سايت هستم!من خداي رول پليينگم!هيچ كس نميتونه مثل من بنويسه!حتي حاجي!
-پس من چي؟!
---------------------------------------------------------------------
در كل تمام سايت زير سوال رفت با اينايي كه نوشتم!


شناسه ی جدید: اسکاور


بدون نام
جرج:سلامي به درازيه ريش مرلين!
پرفسور:به خاطر اين بي ادبيت ده امتياز از هافل كم ميشه!
جرج:غلط كردم...بفرما اين دو تا گلدون.
پروفسور:پس عكست كو؟
جرج:عكسشو كشيدم ولي تا اومدم رنگش كنم ديدم فتوشاپم رنگ سبز نداره...ببخشيد.
پرفسور:چيزت؟فكر نكن فحش بدي من نميفهمم 20 امتياز از هافل كم ميشه به خاطر توهين به تيچر(teacher)!تازه شانس اووردي آوريل با من صحبت كرده كه ازتون امتياز كم نكنم!!!...من همه ي اصطلاحات تازه اي رو كه جوونا به كار ميبرن بلدم!
كف از دهان جرج سرازير ميشه!
پرفسور:واي اين بچه هاره...تا من نگرفتم تكاليفتو بده برم!
جرج سه تا گلدون رو به مرلين ميده.ريش مرلين توي يكي از گلدونا گير ميكنه.
پرفسور:ديگه شورشو در اوردي به خاطر اين كارت 5 امتياز ديگه از هافل كم ميشه!
(دل همتون خنك شد؟كشتينمون)

گلدان اول:
...
مرلين:...خلاصه من ميخوام حق برقرار باشه...نميخوام هافل الكي دوم بشه و ريون الكي آخر.
گريفندور:من كه شرط ميبندم اين دامبلدور با لاوين لج افتاده.
مرلين:خب حالا هر چي هست من كاري ندارم...بلاخره با همين يه كلاسي كه دارم حق رو به حق دار ميرسونم.
گريفندور:خب خوبه خيلي خوبه...راستي پرفسور يادم رفت ازتون بپرسم اين مسائل رو كي به شما گفته؟
مرلين:پرفسور شما كه از خودموني...راستش اين لاوين و كريچر اومدن كلي اصرار و گريه زاري كردن منم كه حساس!البته يه كم خشكه هم چاشني كار بود كه دراكو جون حساب كرد.

گلدان دوم:
-واي عشق من...همه ي دنيا روي گونه هاي تو ميچرخه...چه لباي...سانسور...
-خيله خب بابا...خودتو لوس نكن.چيكار داشتي؟
-هيچي!فقط ميخواستم ازت يه سوال بپرسم.
-بگو
-من از سياه بودن و لرد متنفرم...ولي ميدوني چرا رفتم جزو ارتش سياه؟
-آره!از ترس جونت.
-نه عزيزم...فقط به خاطر تو بود.
-اٍ...ممنون.منم ميخواستم يه سوال ازت بپرسم.منو بيشتر دوست داري يا زنديگيتو؟
-زندگيمو!!!
-حيف من...اهم اهم اهم...تق تق تق...(يعني قهر كرد و رفت)
-[داد ميزنه]آخه تو همه ي زندگيمي!!!



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۵:۳۶ یکشنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۴
#57

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین
با سلام خدمت مرلین کبیر قدیمیترين استاد مدرسه جادوگری هاگوارتز !!!
مام رفتیم گلدونهایی رو گذاشتیم این دوروبر ، البته صدای ضبط شده تو چندتاشون ضعیف بود و کیفیت نداشت و فکر میکنم چون تازه رشد کرده بودن این جور ناتوان بودن ولی بقیه این گیاها کیفیتشون آیینه بود !!
گلدون اول در کنار تالار عمومی هافلپوف :
هلگا : هی دامبی پس تو داری چی کار میکنی تو این مدرسه خراب شده ؟
دامبلدور : خوب چی کار کنم من ؟ من هی دارم به شما امتیاز میدم و از اونا کم میکنم اما لامصبها این قدر زیادن که نمیتونم به هیچ کدومشون ندم !
سوزان : من کار ندارم دامبی ! ما باید اول بشیم تو مدرسه !
اسمیت : ما الکی به تو رای ندادیم که این اراجیف رو تحويلمون بدی !
دامبلدور : باشه ! هر کاری از دستم برمیاد میکنم ! الان دیدم که دراکو داشت از پله ها میدويد ! 20 امتیاز الان ازش کم میکنم .

گلدون دوم کنار دریاچه :
شخص اول : ببینم .... تو چرا این قدر خوشگلی ؟
شخص دوم : برای اینکه قرار بود به تو برسم و باید حداقل یه شباهتی به تو میداشتم ! البته هیچ وقت به گرد اون چشمای قشنگ شما نمیرسم !
شخص اول : وای .... من تازه میفهمم که تو کی هستی عزيزم !

- استاد خوب شد این گلدونا تصویری نبودن وگرنه چی میشد !؟

گلدون سوم که یادم نیست کجا گذاشته بودم چون دهتا رو دور تا دور مدرسه گذاشتم اما چون یه سری ها خراب بودن سه تاشون رو ورداشتم اوردم که این یکی نمیدونم کجا بوده ! الان میذاریم ببینیم چی میگن بفهمیم که کجا بوده :
اسنپ : خوب دراکو دستور لرد بهت رسید ؟
دراکو : آره پروفسور فردا کار دامبلدور رو یه سره .....
وای خدای من ! این همونیه که قرار بود ببرم دفتر دامبلدور اما هنوز تو دستم بود ! پروفسور خواهش میکنم ! غلط کردم پروفسور .... ! خواهش میکنم منو ببخشید !!!! بد بخت شدم !!!!



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱:۳۹ یکشنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۴
#56

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
تصویر کوچک شدهکوییرل در حالی که یه چیزه گنده سبز رو تو بغلش گرفته وارد کلاس میشه.
-سلام پروفسور.بفرمایین اینو از تو اتاق لرد آوردم کم مونده بود یه طلسم آواداکداورا رو م پیاده کنه
پروفسور مرلین کبیر:هومم یکم توضیح بده ببینم
-خوب من عکس این گیاه رو تو ورق کشیدم با تو ضیحات کامل اجازه بدین ببینم آره اینجاست.خب همینطور که میبینین بر روی این کاکتوس برجستگیهایی وجود داره که من اونو بزرگ کذدم که بهتر ببینین.این برجستگیها همونطور که گفتین گوشهایی هستند که روی ای گیاه قرار دارند و خیلی هم شبیه گوش انسان هستند.
پروفسور مرلین کبیر:خب فقط همین یه گلدون رو آوردی ؟
-نه دو تا بودند اونیکی رو فقط صداشو براوت آوردم یعنی یکی از گوشهاشو کندم
پروفسور مرلین کبیر:بگستنج

گلدان اول:در مجلس سنا تالار هافلپاف
زاخی:بیاتو نترس کسی نیست
کتی:مطمئنی اشکالی نداره من بیام اینجا؟آخه اینجا تالار هافلپافه درست نیست یه گریف بیاد اینجا
زاخی:نه بابا کسی جرات نمیکنه به دامبل بزرگ اعتراض کنه و گرنه خودم یه طلسم حریوسس روش پیاده میکنم
کتی:اینجا چقدر قشنگه وای ما تو تالارمون از اینا نداریم یادم باشه به رون حتما بگم
زاخی:خب من تو رو برای این اینجا آوردم که کسی نیست
کتی:آره بابا شنیده بودم که تو هافلپاف پرندم پر نمیزنه ولی چرا همه میخوان بیان هافل
زاخی:ای بابا بگزریم من تو رو واسه یه چیز دیگه آوردم اینجا
کتی:چی؟
چلپ چلپ چلپ....

پروفسور مرلین کبیر:اوهم اوهم فکر کنم کافیه دیگه بعدی

گلدان دوم:اتاق لرد ولدرمورت
لرد:خب لوسیوس از جاسوسمون تو محفل چه خبر؟خبر تازه ای نیست
لوسیوس:نه قربان محفل فعلا که سوت و کوره خبری توش نیست اونطور که جاسوسمون میگفت اوضاشون خیلی خرابه .جمعیتشون اونقدر کمه که به پای ما هم نمیرسن
لرد:که اینطور خوبه عالیه.ما حتما این دفعه دامبل رو شکست میدیم
لوسیوس:قزبان قراره جنگ کی و کجا باشه
لرد:پنشنبه همین هفته از لندن شروع میشه و بعد از گزشتن از هاگزمید به امپراطوری میکشونیمش فقط نباید کسی از این جریان بو ببره چون ممکنه بازم شکست بخوریم البته اینبار بدیل نبودن هری پاتر حتما چیروزی با ماست موهاهاهاهاهاها....





Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ شنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۴
#55

فایرنزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۵ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۵ یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۱
از جنگل ممنوعه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 253
آفلاین
سلام پروفسور مرلين...
من سه تا گلدون داشتم، كه در جاهاي مختلف جاگذاري كردم...
بفرمايين و گوش بدين:

گلدون 1:
هري: مي‌گم بچه‌ها، بريم يه سري به جنگل ممنوعه بزنيم؟!!
هرميون:هرييييييي؟؟؟؟؟ بازم قانون‌شكني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رون: م...م...م...مگه اون عنك...ك...ك...كبوت‌ها ياد...د...د...دت رفته؟
هري: خب ...
هرميون: حرفشم نزن، هري...!
هري: باشه بابا...باشه...

گلدون 2:
هاگريد: بيا خب غذات رو بخور فنگ!
فنگ: واق‌واق...واق...
هاگريد: بدو...ديره....بايد برم سر كلاسم...
فنگ: واق واق...
هاگريد: اه...زود ب...آهان! حالا شدي بچه‌ي خوب...


گلدون 3:
پروفسور مك‌گوناگال(فريادي به بلندي فرياد سرژ!): تو خجالت نمي‌كشي مالفوي؟؟؟
دراكو: ا...ا...ا...اخه خي...(قيژ وغتاااانيق غاژژژژژژ(پارازيت!))
مينروا: 10 امتياز به‌خاطر بزرگ‌كردن دماغ كالين، 10 امتياز هم به‌خاطر كوچيك كردن گوش دنيس از ايسلايترين كم مي‌شه...!
دراكو: نه پرو...
مينروا: برو بيرون...بيييييييييرون...


تصویر کوچک شده


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۳۶ شنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۴
#54

هلگا هافلپافold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۲
از كجا باشم خوبه؟!؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
پروفسور كه بعد از برخورد با آوريل حسابي تنش درد مي كرد تكاليف آوريل رو بهش داد و داشت مي رفت بيرون كه....بوم!...
پروفسور:لعنت به دل سياه شيطون!اين ديگه چي بود؟!
هلگا:ببخشيد پروفسور...من ميخواستم اين پشهه رو كه روي در بود رو بكشم يه دفعه شما در رو باز كردين!
پروفسور:
هلگا:ا...خب پس چيزه...اين تكليف منه...يعني صداي گلدونها رو ريختم روي سي دي...
پروفسور:ها...الا اي كه گفتي يعني چه؟!...
هلگا:بابا سي دي ديگه...سي دي...
پروفسور:خب حالا..همون..كه چي؟
هلگا:خب شما ببريدش توي خونه گوش بدين ديگه!
پروفسور:زكي..پس نقاش چي ميشه؟!
هلگا:يكي دارم ولي نديدنش به از ديدنشه!
پروفسور:خب پس منم كه اعصاب درست و حسابي ندارم...نقاشي رو بيخيال!

***********دو ساعت بعد پروفسور در خانه!***********

پروفسور:ببينم اين دختره چه گندي زده!استعداد كه نداره كه!
و سي دي رو ميزاره توي دي وي ديي كه از همسايشون قرض گرفته!

گلدون اول:

كرچر:بابا خب چرا ميزني...يه نمه ملايمتم همچين بد نيستها!
هلگا:بيخود...بيخود...دامبل بزنش...آها...نه محكمتر بزن دردش بياد!
كريچر:بابا حالا من يه غلطي كردم...بيخيال!آي...خدا نكشتت الهي چرا اونجا ميزني؟
دامبل:حالا ديگه فال گوش واميستي؟آره؟...
كريچر:بابا من غلت بكنم فالگوش واستاده باشم!
هپزيبا:يه فالگوشي نشونت بدم!
تتتتتتتتتتق..تووووووووووق...بوممممممممممم...شتتتتتتتتتتتترق...
(بقيه نوار به علت خشونت اضافي توسط وزارتخانه سانسور شد!)

گلدان دوم:

بي وفايي..بي وفايي...چيييييييييييييييييييك...چليييييييييييييييك...آهاي خبر نداري...دلم داره مي ميره...تو ميگي يه وقتا گاهي...غمت وقتي نموندي پيشم...حتي بموني عاشقت نميشم..فايده نداره از تو گريه زاري...اوني كه ميخواستم....چچچچچچچيك...چيك چيك چيك...چكليييييييك....

(راهنمايي:به صداي چيييييييييك و چليييييييك و چيك چيك چيك توجه كنيد!)


هاف[size=large][color=FF0066]ل[/co


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۸:۲۲ شنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۴
#53

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 789
آفلاین
آوریل که داشت با تاخیر وارد میشد با کله یه سمت رد شیرجه رفت که در همین حین پروفسور مرلین در کلاس رو باز کرد و پشت به آوریل ایستاد : ....بله بچه ها تکلیف یادتون نره.......اوخخخخخخخخخخ
آوریل : وای مادر، شرمنده
مرلین : ای سر قبرت ایشالا سبزه سبز کنم تو از کجا پیدات شد؟
آوریل : من سر کلاس بودم، رفتم یه دقیقه حاجتم رو رفع کنم که تو راه دوتا گلدون هم پیدا کردم و اومدم.
مرلین : ای خداااا........این ریون کلاویا چقده خنگن. حالا گلدونات رو ببینم؟ نقاشی هم کشیدی؟
آوریل : اهمم.....من نقاشیم خیلی بده یه دونه براتون کشیدم و یه دونه ازش عکس گرفتم.
مرلین : بده ببینم
آوریل : این اونیه که نقاشی کردم ببینین چقد کج و کوله اس...اونایی هم که مثل دست به نظر میان در واقع اون منابع تغذیه اشه:
نقاشی خودم
و اینم اونیه که عکسش رو گرفتم، تازه گل هم داده بود ببینینش:
اون گلوله ها هم همون منابعشه...
عکس همراه با گل
مرلین : من خودم معلمم.....میفهمم چی به چیه.
آوریل : معلومه که میفهمین...ایشالا میفهمین گلدون ها کجا هم بودن.
اولی)
شششششششششش،سسسسسسس،گوپس.
آوریل : بسم الله، این دیگه چی بود؟
-: تق تق تق....
آوریل : یعنی کیه این موقع شب اونم اینجا؟ شیطون بدور
-: با شیطون چیکار داری؟ خودم هستم
آوریل : تو می هستی؟ اصلا اینجا چیکار میکنی؟ خدایا منو نجاتم بده
-: خدا تورو از دست من نجات بده؟ یوهاهاها
صدای قدم های پیوسته و عوض شدن ریتم قبلی (شششش،سسسس)
شییییییییشششششششش......سشسشسشسشس.
آوریل : اه؟ این که تویی؟
(در این بین یه صدایی هم میاد)
آوریل میزنه تو سره گلدون.
آوریل : اوه(با خودش : ای خاک بر سرت که خودتم خودتو لو دادی)، اوکی بسه دیگه، این از این حالا بگین کجا بوده این.
مرلین : دومی؟
دومی) اوووووووویییی، aaaaaaaaaaaaaa، مامان........اوووااااااا
اوخخخخخخخخ.


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۸:۵۰ شنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۴
#52

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
سلام پروفسور من دو تا گلدون داشتم گذاشتم جاهای مختلف قلعه اینم گلدونام
مرلین : پس نقاشیت کجاست؟
من خیلی بی استعدادم پروفسور یک دفتر 100 برگ خراب کردم ولی نتونستم یک طرح خوب از گلدون بکشم
مرلین : گلدونات رو بده ولی یادت باشه تکالیف همیشه باید کامل باشه

صدای گلدان اول


هلگا: هی میلی( میلاد ) برو امتیازا رو به رو کن من 40 امتیاز برای گروهمون گرفتم
دامبل: نمیخواد الان ما از همه بالاتریم به روزش کنم دوم میشیم
هلگا: خوب فقط امتیازای ما رو به روز کن از بقیه هم امتیاز کم کن
هیپزیا: اره برو از مایکل 20 امتیا کم کن بگو خارج از موضوع پست زدی
دامبل: باشه من برم راستی یادتون باشه به کسی نگین من اینجا بودم ها برام حرف در می یارن
هلگا: نه بابا تو مدیری کسی بهت کاری نداره هر جای قلعه بخوای میتونی بری

صدای گلدان دوم

ها وووووووووو الیو هین ها لوبه
اریمون لی وان بودو ایکانی
سیسیوس مالتیموس فرولایتاتا


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


كلاس گياهشناسي - درس اول
پیام زده شده در: ۱۶:۴۹ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
#51

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
درس اول

صداي همهمه و ولوله اي از گوشه و كنار گلخانه شماره 5 واقع در ضلع جنوب به شرق هاگوارتز به گوش مي رسيد و مي رسد و همچنان خواهد رسيد. گويا جمعي از دانش آموزان مشغول گفتگو بودند. اما اينگونه نبود. گلخانه خالي مي نمود و در آن تنها چند گلدان با گياهان تكان خورنده به چشم مي خورد.
ناگهان نوري درخشيد و درب انتهاي گلخانه باز شد.
- بيايد تو! بيايد اينجا! زود باشيد تا همتون سرما نخورديد! عجب بارونيه لامصب... خدا كنه گياها آسيب نديده باشن...
- پروفسور مگه اين گياهايي كه ميگيد نسبت به بارون حساسن؟
- ميشه گفت بله! اينها اصولا نسبت به آب حساسيت دارن. واسه همين گذاشتمشون تو يه گلخونه خالي و جدا از بقيه كه يه وقت آب بهشون نخوره.
ريش بزرگي پديدار شد و پس از آن پيرمردي باشلق پوش كه باشلق خيسش را خشك ميكرد و از تن در مي آورد. به تبع او دانش آموزان نيز چنين كردند.
مرلين كبير، يك گلدان سنگين را بلند كرد و روي بلندترين ميز گذاشت تا در ديد همگان قرار گيرد.
- اين گياه ريكوردسايوس نام داره. همينطور كه مي بينيد رنگش سبزه. آما! اگر با دقت نگاه كنيد متوجه تفاوت هاي اساسي اون با كاكتوس ها ميشيد. بله! اين برآمدگي ها گوش هستن! گوشايي كه هر صدايي رو در گياه ذخيره ميكنند.
- خب به چه درد ميخوره؟‌ اين كه ميگي يعني چه؟
- غذاي اين گياه صدا و سخنان آدمهاي اطرافشه. منتها بيش از نيازش تغذيه ميكنه و توي اين برآمدگي ها نگه مي داره تا اگر باز گرسنش بشه از اونها استفاده كنه. و اما كاري كه ما ميكنيم! من ترتيبي دادم كه دور از چشمان تيزبين دامبلدور اين گلدونها در قسمتهاي مختلف هاگوارتز قرار بگيره و صداها رو به قولي "ضبط" كنه! كافيه كه با چوبدستي روي اين برآمدگي ها تقه بزنيد.

مرلين چوبدستي اش را درآورد و به يكي از برآمدگي هاي لزج گياه ضربه زد.
صدايي پيچيد: هوشت... دنگ... بلمب بلمب بلمب... شششششششششششش... بلمب بلمب... سانسور... بلمب بلمب... فووووووو....
همه زدند زير خنده.
- گويا اين گلدون رو بچه ها توي دستشويي گذاشتن! صد دفعه گفتم اين كارا زشته قباحت داره!

و اما تكليف شما:
1- يك تصوير از اين گياه نقاشي كنيد و در اينجا ارائه كنيد.
2- اين گياهان رو در مكان هاي مختلف قرار داده و صداها رو ضبط كنيد و بگين كه چه صداهايي ضبط شدن تا ما حدس بزنيم كه چي به چيه.


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.