هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۱۴:۰۰ جمعه ۱۲ فروردین ۱۳۸۴
#85

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
وای تروخدا گراوپ این چه ربطی داره به موضوع ؟؟
این مربوط میشه به بیش از 12 نسل قبل از مادر هاگرید .. !!!

-------------------------
فلامل جان شما هم یک دفعه نباید ..همه چیز را تموم میکردی .. من گفتم اینا با هم ازدواج میکنند ولی دیگه نگفتم این قدر زود. مثلا" این یک فن فیکشن هستش .. نه فیلم هندی.. ولی خوب .. ادامه میدم ببینم چی میشه
---------
اعضای دیگه ی سایت نمیخواهند بیان فعالیت کنن؟ اگه خواستیم کتابش کنیم فقط اسم خودمون را میزنیم ها
----------------------------------------------------------------------
حالا ادامه ی داستان فلامل:
پدر دلا :حالا با او ازدواج مي كني يا نه ؟
دلا: پدر .. من ..
پدر دلا یک نگاه به جان میندازه : به نظر جوان زرنگی میاد دلا .
دلا: .. بله .. همینطوره ..
پدر دلا : .. به هر حال خودت میدونی دخترم .. ولی پدر پیرتو از آرزویی که داره محروم نکن ..
دلا و جان به هم نگاه میکنند .
دلا: خوب .. راستش ..
پدر دلا یک لبخند میزنه : فکر میکنم .. بتونه همسر مناسبی برات باشه ..
جان سرخ میشه
----
ادامه بدین


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۲۰:۲۲ شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۳
#84

گراوپold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۸ پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۲:۴۲ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
حالا این داستان رو ادامه بدید!!
--------------------------------------------------
جان و دلا میخوان برن سراغ (( تانک و نماد))مردان آنجلوس!
جان و دلا برای رسیدن به این کار به کمک یک نفر احتیاج دارن!
جان:آره...گراوپ خیلی خوبه!!چون اون یک مدت در غول زندگی کرده و میدونه که چه جوری باید از اون جا رد شیم!!و به مردان آنجلوس برسیم!
دلا:فکر خوبیه!
جان:چطوری حالا باید بریم سراغ گراوپی!
دلا:از طریق برادرش میتونیم استفاده کنیم!
دلا:باید هاگریدو گیر بیاریم!
جان:سلام هاگرید!
هاگرید:شما؟
جان:من جان هستم!
هاگرید:به جا نمیارم!
جان:ولش کن....حالا میتونی برادرتو یک یک ماه به ما قرض بدی!
هاگرید: گراوپی رو میخواید چی کار؟
جان:نترس یک کار ضروری پیش اومده باید سریعتر انجام شه!
هاگرید:باشه براتون پست میکنم!
جان:جا میشه تو پست؟
هاگرید:آره!

گراوپی میرسه!
دلا:عجب چیزیه!
جان:آره خیلی تمیزه!
دلا:سلام گراوپ!
گراوپ:علیکم!
گراوپ:فرمایش!
دلا:میخواستیم ما رو در یک قضیه کمک کنی!
گراوپ:اول مایه!
جان:
گراوپ:اول پولو نقد به گالیون بدید چک مکم قبول نمیکنم!
دلا:باشه میدیم ولی بعد از کار!
گراوپ:اگه ندادید جفتتونو میخورم!
دلا:باشه!
گراوپ:خب حالا باید من چی کار کنم؟..؟
ادامه.......



Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۱۵:۴۱ شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۳
#83

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
از hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 227
آفلاین
بلاخره همگي به خانه ي پدر دلا مي رسند
خانه ي پدر دلا بسيار بزرگ بود
پدر دلا : سلام عزيزم اهو اهو ( سرفه )
دلا : سلام پدر
پدر دلا : من ديگه رفتني ام
دلا : اين حرف رو نزن پدر
پدر دلا :خب من يه ارزو دارم
دلا : خب بگو
پدر دلا :مي خواهم بدانم تو با كي ازدواج مي كني
صورت جان سرخ شد
دلا : پدر اين چه حرفي
پدر دلا :بگو عزيزم با كي ازدواج مي كني
دلا : با پسر همسايه
جان ناراحت شد
جان : نههههههههههههههههه
دلا : بابا شوخي كردم با اين پسر كه اسمش جان است دوست هستم
پدر دلا :حالا با او ازدواج مي كني يا نه ؟
........................................................
كريچر من ديدم كه 3 روز گذست و هيچ كس ادامه نداد گفتم خودم ادامه بدم شايد شما هم بيايد


:bigkiss: dostar
dostar to harry potter 2


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۸:۵۱ شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۳
#82

پروفسور گودریک گریفندور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۶ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۱۲ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
از سالن عمومی گریفندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
جان و دلا...4 دسته جارو...
جان : داشتم میگفتم... تا پامونو گذاشتیم تو غار یهو 100 تا جن ریختن سرمون...همه ترسیده بودن ، جز من...من با یه طلسم همه رو فرستادم هوا...باورت نمیشه!
دلا : خیلی جالبه...میگفتی...

تانک و نماد...
نماد : آره خلاصه...یهو غوله اومد...جلو هیکل داشت این هوا ( دستاشو یه متر باز میکنه ) نمیدونی! ازمون خواست بگیم...جزر 2343567654654 چند میشه...هیشکی بلد نبود...منم ریاضیم خوب...رفتم جلو گفتم صفر...اصلا غوله کف کرده بود!
تانک : اوه...چه زیبا...

جان و دلا...
جان : آره کجا بودیم...آهان غوله اومد گفت...جزر 2343567654654 چی میشه...هیشکی بلد نبود...من رفتم گفتم...صفر...غوله دهنش اینقدر باز میونده بود ( دستیشو 3 متر عمودی باز میکنه...)
دلا : عجب هوشی...

در پیت : مرغ سحر ناله سر کن...داغ مرا تازه تر کن...اینجا صماغ پیدا نمیشه؟!

جان و دلا...
جان : آره...یه سنگ بزرگ اومده بود جلوی دهانه غار رو گرفته بود...خیلی بزرگ بود...حالا...من چیکار کردم...
یهو یه نفر میاد تو 4 دسته پارو و میگه...
- دلا...دلا !!! پدرت!!!
دلا : پدرم چی؟!؟!
- پدرت...حالش...بد شده...
دلا : دوباره ؟
- دلا بدو!!! داره از دست میره ها...پس زدگی شدید چوبدستی...
دلا : خاک بر سرم شد! جان پاشو...به کمکت نیاز دارم...
اونا راه میفتن و در بین راه نماد و تانک و سوسک و آفریده و درپیت رو هم میبرن...به سمت خونه دلا...


وه که چه بیرنگ و بینشان که منم...کی ببینم مرا چنان که منم؟!

تصویر کوچک شده


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۸:۱۱ شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۳
#81

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
نماد: بچه دیگه راه بیفتین بریم
لان جان: کجا؟
نماد : نمیدونم بریم دیگه از اول کجا داشتی میرفتی؟
لان جان: اول اولش؟
نماد: اره
لان جان: آفریده گفت بیا بریم یکی دم در با تو کار داره اومدیم دم در دیدم اونجا نیست گفت شاید رفته سر کوچه رفتیم سر کوچه اونجا هم نبود گفت شاید رفته سر میدون وایستاده........ و آخرش آفریده گفت این غاره رو نگاه کن شاید اونجا پناه گرفته که ما اومدیم و شما رو دیدیم
همه:
نماد: خوی بیاین بریم
لان جان : من جایی نمی یام این دهکده به این زیبایی رو ببینین میتونیم یکم اینجا استراحت کنیم و زیر چشمی یک نگاهی به دلا میکنه
نماد: خانم تانیک برنامه ی شما چیه؟
تانک: من که دیگه جلوتر نمی یام چون خونه ام اینجاست
نماد: یعنی تا آخر عمرتون از اینجا تکون نمی خورین؟
تانک: چرا وقتی شوهر کردم هر جا شوهرم گفت میرم
نماد: پس ما هم یک استراحتی میکنیم
لان جان و دلا قدم زنان به سمت رستورانی که در همون نزدیکی بود و اسمش 4 دسته جارو بود حرکت میکنن
آفریده: ارباب صبر کن منم بیام
لان جان: تو همین جا میمونی آفریده برو با سوسک اون ور تر بازی کن برو اونجا واسه خودت چاله بکن
نماد: خانم تانک یک نوشیدنی میل دارید؟
تانک: بله
در پیت: انگار فقط سر من بی کلاه مونده


_______________
فلامل سعی کن بعد از پستت حداقل 2 نفر پست بزنن بعد دوباره پست بزن در ضمن زبان داستانت رو از رسمیت خارج کن خیلی رسمی مینویسی
ممنون


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۲۲:۴۰ جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۸۳
#80

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
دلا : خوب راستش .. غول از شما یک سوال میپرسه و باید به اون جواب بدین اگر راست بگین اون شما را نمیکشه ..
نماد: خوب اینکه کاری نداره
تانک: یک چیزی اگر راست بگین .. میبرتتون پیش برادرش و اون شما را میکشه ...
جان: چی؟؟؟
درپیت: من باید خونه میموندم
سوسک: من قبلا" هم گفتم .. پام درد میکنه ..
نماد: هووم.. یعنی نمیشه نجات پیدا کرد ... دروغ بگیم خودش مارو میکشه ... راست بگیم .. برادرش مارو میخوره..
جان: همون بهتر برادرش ما رو بخوره ..
نماد: خودشه ...
آفریده: چی خودشه؟
دلا: متاسفم آقایون .. باید راه بیفتین.. واقعا" متاسفم .. کاری نمیتونم بکنم ...
جان: هی یکی یک کاری بکنه
نماد: نترس بگذارش به عهده ی خودم ..
سوسک و درپیت : ما هنوز خوب نشدیم !!
=====
پیش غوله:
تانک: خوب حالا باید جملت را بگی ..
نماد رو به غوله: تو ما را میکشی ...
غول: هووم .. راست گفتی یا دروغ .. واستا ببینم .. اگه حرفت دروغ باشه .. یعنی برادرم تو را میکشه ... که در این صورت راست گفتی ... ولی اگه راست گفته باشی .. که یعنی من شما را میکشم .. که در این صورت دروغ گفتی ..
غول هنگ میکنه .. نابود میشه ...
دلا و تانک و اهالی قبیله :ما !!!!!
تانک: نماد .. میدونستم از پسش برمیای
آفریده:
نماد سرشو میخارونه .. خوب راستش این ایده ی جان بود ..
دلا یک نگاه بی پی جی به جان میندازه :
جان سرخ میشه ...


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۱۴:۰۰ جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۸۳
#79

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
از hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 227
آفلاین
نماد : واي اون چيه
دربيت : بد بخت شديم
سوسك : من پام درد مي كنه ونمي تونم بيام پيش ان چيز
تانك : ان غول معبد
نماد : چي چي
دلا : غول معبد
نماد :‌كار ديگري نمي شود كرد تا نجات پيدا كنيم؟
دلا : چرا
دربيت : خب بگو ما ان كار را مي پذيريم
................
بچه ها كجاييد چرا ادامه نمي ديد


:bigkiss: dostar
dostar to harry potter 2


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۱۱:۰۹ جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۸۳
#78

ریونکلاو

راجر دیویس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۳ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۱۲:۲۵ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
ریونکلاو
پیام: 1220
آفلاین
اجازه هست منم بنويسم؟؟؟

نماد: ما رو بكشين؟ از مادر زاييده نشده كسي كه بتونه منو بكشه!


تانك: مسئله اي نيست چيزي كه شما رو مي‌كشه آدم نيست كه شخص باشه.

نماد و بقيه ملت :


!


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۱۸:۴۷ سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۳
#77

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
از hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 227
آفلاین
نماد : ما كجاييم
دلا : در كلبه ي زيبا
نماد : واقعا متشكر من خودم اين را مي دونستم
دلا عصباني مي شود
تانك : نماد اين چه حرفي
نماد :‌مگه من چي گفتم
جان : مگه حرفش بد بود
تانك :
دلا :
تانك : شما به مقدسات ما توهين كرده ايد
دلا : شما بايد مجزات بشيد
تانك :‌نههههههههههههه
نماد : ما از اين موضوع با خبر نبوديم
سوسك : تازه به هوش مي ايد
تانك : اين سوسك هم جز دوستان ان هاست
دلا : اين هم بايد كشته شود
سوسك با شنيدن اين حرف دوباره از هوش مي رود


:bigkiss: dostar
dostar to harry potter 2


Re: نمایش دو در دو
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۳
#76

پروفسور گودریک گریفندور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۶ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۱۲ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
از سالن عمومی گریفندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
جان : اوه...اینجا کجاس...
تانک : هی...دلا !!!بهوش اومد!
دلا : آره...گفتی اسمش چی بود؟
تانک : لان جان بلک...
دلا : لان جان...؟!
لان جان : من کجام؟
تانک میاد بالای سر جان...
تانک : سلام جان ، منو یادت میاد؟ تانک؟ یادت اومد؟ اون آبشار...
جان : چی؟! ... اوه...تویی؟ یا...یادم اومد...بقیه خوبن؟
دلا میاد بالای سر جان...
دلا : بله آقای بلک...خوبن فقط هنوز بهوش نیمدن...
جان : بـ...ببخشید شما ؟
تانک : ایشون پرستاری هستن که ازاتون مراقبت کردن...دلا...
جان : هوووم...دلا؟...از آشناییتون خوش...راستی چه اتفاقی افتاد؟
تانک : شما رو به اینجا منتقل کردم ولی تو راه بیهوش شدین و ایشون ازتون مراقبت کرد...
جان یهو دست و پاشو گم میکنه...
جان : بـ...بله...واقعا ممنونم...
دلا که صورتش گل انداخته میگه...
- این...این وظیفه ماست...
نماد از خواب پا میشه...
نماد : تانک...تویی؟
دلا : ا...اونم بهوش اومد...
-----------------


وه که چه بیرنگ و بینشان که منم...کی ببینم مرا چنان که منم؟!

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.