دلا : خوب راستش .. غول از شما یک سوال میپرسه و باید به اون جواب بدین اگر راست بگین اون شما را نمیکشه ..
نماد: خوب اینکه کاری نداره
تانک: یک چیزی اگر راست بگین .. میبرتتون پیش برادرش و اون شما را میکشه ...
جان: چی؟؟؟
درپیت: من باید خونه میموندم
سوسک: من قبلا" هم گفتم .. پام درد میکنه ..
نماد: هووم.. یعنی نمیشه نجات پیدا کرد ... دروغ بگیم خودش مارو میکشه ... راست بگیم .. برادرش مارو میخوره..
جان: همون بهتر برادرش ما رو بخوره ..
نماد: خودشه ...
آفریده: چی خودشه؟
دلا: متاسفم آقایون .. باید راه بیفتین..
واقعا" متاسفم .. کاری نمیتونم بکنم ...
جان: هی یکی یک کاری بکنه
نماد: نترس بگذارش به عهده ی خودم ..
سوسک و درپیت : ما هنوز خوب نشدیم !!
=====
پیش غوله:
تانک: خوب حالا باید جملت را بگی ..
نماد رو به غوله: تو ما را میکشی ...
غول: هووم .. راست گفتی یا دروغ .. واستا ببینم .. اگه حرفت دروغ باشه .. یعنی برادرم تو را میکشه ... که در این صورت راست گفتی ... ولی اگه راست گفته باشی .. که یعنی من شما را میکشم .. که در این صورت دروغ گفتی ..
غول هنگ میکنه .. نابود میشه ...
دلا و تانک و اهالی قبیله :ما !!!!!
تانک: نماد .. میدونستم از پسش برمیای
آفریده:
نماد سرشو میخارونه .. خوب راستش این ایده ی جان بود ..
دلا یک نگاه بی پی جی به جان میندازه :
جان سرخ میشه ...
world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it