هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۴:۵۵ چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۵
#60

پرستو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ یکشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۹:۴۴ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۵
از پيش هگر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 7
آفلاین
هيچ وقت يك فنجان معجون عشق برام كافي نبود چون بعد از نوشيندنش فقط... .همه متوجه شده بودند و هر چي موجودي معجون عشق بود برام اوردند.سر كشيدم

خدا در چه فكري بود اين موجود رو آفريد؟ با چه ظرافتي؟ چطور ممكن بود؟.چجور قدرتي قادر به ساختن اين همه زيباي بود كه حتي گراپ رو هم شيفته خود ميكرد.لازم ميدونم بگم كه من در زمينه هاي عشقي معروفم به(((( گراپ سخت پسند)))). با چه دقتي اين موهاي روشن رو افشون كرد؟چين چروك هاي صورت با دل گراپ چي كار ميكنه؟ هر وقت وقتي از توي جنگل از لابلاي درخت هاي هيكل كمر باريكش رو ميديم كه داره قدم ميزنه ميخواستم يك درخت بكنم ببرم بهش به عنوان يك شاخه گل سرخ بدم ولي حيف كه هميشه اون پير مرد خرفت .. دامبلدور رو ميگم.. همراهش بود.خدارو شكر كه مرد. البته لازم نيست توضيح بدم كه چرا مرد و آيا به دستور من بود يا نه بايد نادديده گرفت اين مطلب رو چون جون اون دختر پا به سن گذاشته در خطر ميافته

هگر هگر . گراپ كمك خواست .گراپ خواست اظهار عشق كرد به مك گونگال


من هستم گراپ.يك غول كوچولو .هگر داد نجات من.من دوست داشت هرمي. دامبلي


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۰:۱۱ چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۵
#59

لوئیس لاوگودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۹ چهارشنبه ۹ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۴۲ جمعه ۲۱ دی ۱۳۸۶
از Silent Hill,The Church
گروه:
کاربران عضو
پیام: 292
آفلاین
جذابه ولی گاهی اوقات قاطی می کنه
وقتی که قاطی می کنه هیچی جلودارش نیست
همیشه تو هر کاری که وارد می شه سریع خودشو نشون می ده
خیلی ها دوستش دارن و کم طرفدار نداره
اعتماد به نفس بالایی داره و بیشتر مواقع بهترین راه رو در هر زمینه ای اتخاب می کنه
کوچکترینه، ولی از همه قویتره
هر چند وقت به چند وقت یه دوست عوض می کنه
الان هم از شانس بد من عاشق هری پاتره
کاشکی از آن من بودی... جینی


[color=0000FF]گاهی اوقات دلت میخواد که زندگی ر�


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۴:۵۴ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
#58

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
چشمان سبز رنگ و درشتی داشت
کوچک اندام بود اما ظریف نبود
کوتاه و بسیار لاغر مردنی بود
به غیر از این خصویات کوته فکر و احمق نیز بود
اما چیزی که مرا به اون علاقمنده کرده بود سادیگیش بود
نمیدونم چه وجه تنشابه و تناسبی میان او با خود پیدا کنم
از هیچ نظر بهم شبیه نبودیم اما من او را دوست داشتم
مانند کودکی خردسال آرام و ساده بود و این باعث آرامش من میشد
ای کاش میتوانستم با خوردن فقط چند قطره از معجون مرکب پیچیده
فقط برای لحظه ای از جنس او شوم
دابی تنها موجودی بود که واقعا به او علاقه داشتم





Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
#57

به تو هیییییییییچ ربطی نداره!


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۳ دوشنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۲۲ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
از اتاقم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
وای که چقدر دوست دارم
اصلا تو نباشی منم نیستم
دلم میخواد همیشه کنارم باشی
شبا وقتی با تو می خوابم احساس می کنم گرم گرمم
وقتی تو رو لمس میکنم بهترین حس رو دارم
اما تو وقتی میبینی من خوابم یواشکی از تخت جیم میشی!
نیمه شب که پا می شم میبینم نیستس خیلی ناراحت میشم و دنبالت میکردم تا بازم منو تو اغوش بگیری یو گرمم کنی
الان که رفتی خشک شویی خیلی دلم برات تنگ شده
(لازم به ذکره که من از اون معجونایی خوردم که اول هر چی رو میبینی عاشقش میشی)


درد .....مرض.....زهرمار...و انواع دیگر این ها


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۷:۳۵ پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۴
#56

پنه لوپه کلیرواتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۹ شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۹
از پشت دریاها!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 239
آفلاین
نمیدونم از کجا شروع شد.اما مطمئنم قدرتی که منو عاشق تو کرده بود قدرت معجون عشق نبود.نه،معجون عشق نمیتونست منو عاشق تو،اون موجود زشت و وحشتناک بکنه.نیرویی بود که فقط از تو به وجود میومد و به خودت ختم میشد.
شاید اصلا از همون بچگی که تو رو فیلمای ترسناک میدیدم و کابوست ولم نمیکرد عاشقت بودم.اما خودم نمیتونستم به این عشق باورنکردنی اعتراف کنم.ترس من از تنهایی بود اما من تنها نبودم.چون تو به وجود اومده بودی.من تو رو ساخته بودم و بت خودم کرده بودم.تو یه جوری رفتار میکردی که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده.جوری که انگار نمیدونی من عاشقتم.
وقتی به خودم اومدم خیلی دیر شده بود.همه چی به همون سرعتی که شروع شده بود تموم شد.به همین راحتی.من اصلا حالیم نشد.هر روز از خواب پا میشدم و کارای روزانه مو میکردم.اما نمیفهمیدم که تو نیستی.
تا اینکه بقیه بهم گفتن چی هستم.کم کم متوجه تغییر رفتارم شدم.این دست خودم نبود.دوباره بچه شده بودم.برگشته بودم به همون زندون کوچولوی زشت.نمیتونستم خودمو آزاد کنم..
اگه منوالان ببینی باورت نمیشه.دارم توکثافت غلت میزم.شکل تو شدم.با همون رفتار،همونقد وحشی، مث فیلما.
ولی اینجا کسی هست که عاشق منه.خنده داره.آخه کی عاشق من میشه؟...
میدونم که قبل از من عاشق بودی.میدونم کجایی.اما خسته تر ازاونم که دنبالت بگردم.
اگه یه روز دیدی یه نفر شبیه خودت اومده پیشت فکر نکن که مردی.فکر نکن تبدیل به روح شدی.بدون که اون منم.



Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۴:۵۱ چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۴
#55

بارتیموس کراوچ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۳ جمعه ۹ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۱۷ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶
از تالار اسلیترین
گروه:
کاربران عضو
پیام: 165
آفلاین
ولم کنید...ولم کنید...
دستو پامو گرفتن،تو دهنم یه مایع بی مزه ریختن .
نمی خوام نمی خورم
ولی بهم خورنود...
حالا یه حسی دارم یه حسی که نمیشه توصیفش کرد.
ازت خوشم میاد ...نه نه ازت بدم میاد ازت متنفرم هیچوقت بیشتر از الان ازت متنفر نبودم.
یه حس دیگه...حس مرگ(سرژِی ) خودشه حس مرگ .
خودمو میکشم نه ...نه اونو میکشم هم خودم راحت میشم هم ملت جادوگران.
دراکو با عشق میکشمت

===================================
جدی نگیریدا شوخی بود


[مواظب افکارت باش که تبدیل به گفتار می شود.
مواظب گفتارت باش که تبدیل به رفتارت می شود.
مواظب رفتارت


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۶:۳۷ پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
#54

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
اين نوشته را به صورت شعر يكي بود يكي نبود بخونيد!!!
---------------------------------------------------------------------------------------------------
يكي بود،يكي نبود
زير گنبد كبود،غير از مرلين چند ميليون جادوگر بيكاره بود!

اين وسط ها يه پسري بود
خوشكل و خوش هيكل و خوش سر و زبون بود!

اسم اين پسر چي بود؟
اسمش آرتيكوس با چند اسم چرت ديگه بود!

خلاصه!گل پسره عاشق بود!
عاشق دختري بد اخلاق و بيريخت و گريان بود

اسم دختره چي بود؟
اسم كاملشو نميدانم ولي او،ميرتل گريان بود!!!
--------------------------------------------------------------------------------------------------
مرسي
آرتيكوس


آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۸:۰۷ چهارشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۴
#53

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
خیلی قد بلند بود
همیشه جذبه داشت
خشن بود
کسی نزدیکش میشدن میزدشون
باورم نمیشد بتونم راضیش کنم
قهوه ای بود
خیلی با مزه بود
تنها بدیش این بود که از جاش نمیتونست حرکت کنه
همیشه شاخه هاش میرفت تو چشمم
ای درخت بید جلوی هاگوارتز دوستت دارم


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۴
#52

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
نقل قول:

ونوس نوشته:
از بچگی عاشقت بودم
عاشق رنگ طلایی گیسوانت
چشمان درشتت
و نگاه کنجکاوت
عشقم همراه با من بزرگ شد
و تو هم بزرگ شدی
دیروز برای اولین بار خواستم بقلت کنم
اما تو از روی دیوار افتادی و شکستی!
( بی آینه شدم رفت!)

والا من نگرفتم ! آیینه هه بهت معجون عشق داده بود ؟ وا عجبا !


احتمالا شخص تو آینه بهم معجون عشق داده بوده!

" حتی قبل از این که ببینمت ازت متنفر بودم
سر هر کی که اسمتو جلوم میاورد جیغ می زدم
ولی تو بالاخره گیرم آوردی و مجبورم کردی که به بودنت عادت کنم
عادتی که خیلی ها با عشق اشتباهش می گیرند
الان حدودا یک سال از روزی که گفتم ازت متنفرم می گذره
و دوباره ازت متنفرم
چون تنهام گذاشتی!"

تو نخش بمونید که کیه!




Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۲۰:۱۴ سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۴
#51

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
وقتی نزدیکش میشدم...خیلی بوی خوبی میداد.

همچین بویی که همه از هوش میرفتن!

خیلی کثیف بود...واسه همین بود که جز من هیچکی کنارش نمیرفت... هیشکی تخمهایی که گوشه کنار خونش بودی دوست نداشت! اخه همه میدونستن از توش چی درمیاد!

اخر یه روز راضیش کردم بره حموم...ولی از وقتی رفت، تاثیر معجون عشق رو من هم از بین رفت!

بیخودی عاشق هرپوی کثیف شده بودم!


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.