-يعني ميگي دامبلدور ميخواد چي بگه؟
-به نظر ميرسه چيز جدي اي ميخواد بگه چون قيافش خيلي جدي ميخوره.
-اوهوم!هر چي هست مربوط به پنج شنبست.
-اون كه مسلمه!
دامبلدور نگاهي به دور و اطراف ميكنه و ميبينه همه دارن با هم حرف ميزنن.دستاشو ميبره بالا و همه متوجهش ميشن.
دامبلدور:خب!دوستان من!با اجازه مرلين كبير!چند نكته رو بايد يادآور بشم.امروز از همتون ميخوام كه از اين به بعد كارها رو جدي بگيريد.همون طور كه همتون ميدونيد پنج شنبه زمان جنگه و هممون بايد سعي در از بين بردن سياها بكنيم.من همه ي شما رو از كوچيكي ميشناختم و با استعدادهاي تك تكتون آشنام و ميدونم كه سياها بايد پيش شما لنگ بندازن!....خب من همتون رو اينجا جمع كردم كه به سوالاتون جواب بدم.خب كسي سوالي نداره؟
رونان:ببخشيد پروفسور!قراره پنج شنبه سياها چي كار كنن؟
دامبلدور:سوال به جايي بود!خب اطلاع دقيق در دسترس نيست و ما بايد حواسمون رو به همه جا جمع كنيم!خب.....
دامبلدور منتظر ميمونه كه نفر بعدي سوال بكنه
الستور مودي:امكان اينكه سياها به مكان هاي ما جمله بكنن وجود داره؟
دامبلدور:باز هم سوال به جايي بود!خب احتمالش كمه و به احتمال زياد در مرحله اوليه كار سياها به محفل حمله نميكنن بلكه در همون حول و حوش خانه ريدل حمله ميكنن.خب.....
ليلي اونز:ميخواستم بدونم كه بايد هممون با هم به يه جا بريزيم يا پخش بشيم؟
دامبلدور:خب در اين مورد من با ريش سفيد محلمون! كه بقل من نشسته(و به مرلين اشاره ميكنه) صحبت كردم و نظر ايشون اينه كه بهتره براي شروع همه رويه يه جا متمركز بشيم و بايد از همين جا اعلام كنم كه براي پنج شنبه همه بايد متمركز كار كنيم.يعني اگر كسي جايي ميره بقيه هم همون جا برن و سياها رو ا همين اول بترسونيم!
چوچانگ:ببخشيد پروفسور! اونا چند نفرن؟
دامبلدور:ديگه از اين سوالا نكيند!چون من اصولا به كيفيت كار فكر ميكنم تا كميت كار!خب.....
كس ديگه اي براي سوال پرسيدن پيدا نميشه.
دامبلدور:خب در مجموع سوالاي خوبي بود!فقط ما الان يه آرتور ويزلي كم داريم!معلوم نيست اين آرتور كجا رفته!خب همه ميتونين به غذا خوردنتون بپردارين!
صداي قاشق و چنگال ها فضاي آشپزخونه رو پر كرد!
-----------------------------------------------------------------------
خب دوستان اينجا براي هماهنگي بيشتر ما محفليا با همه و در ضمن ميتونيد در نمايشنامه ها به صورت مستقيم سوالات خودتون رو از من بپرسيد!