هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۰:۱۸ پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴
#11
سلام کلاه گروه بندی...
شجاعتوچابکیودوس دارم چون باعث میشه چیزای جدیدوکشف کنم من عاشق گریفندورم...خواهششششش گریفندوررررر😍




پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۴ پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴
#12
راهرو تاریک بود.هری مشوش بود.ناگهان صدای مهیبی شنید...
سرش را به سرعت برگرداند.نفسش را در سینه حبس کرد.او کسی نبود جز...
ولدمورت!
چوبدستی اش را بی اختیار بیرون کشید و با دست لرزانش انرا به سمت مرد رنگ پریده ی مرموز گرفت.
ولدمورت لبخند موذیانه ای برلب داشت.
- ببین کی اینجاست!...هری پاتر!
دردزخم هری شدت گرفت نمیتوانست چیزی راببیند.
ناگهان در میان نگاه های تیره و تار هری،مردی سپید پوش ظاهرشد.
با ظاهر شدن دامبلدور،صدای آپارات دیگری شنیده شد.
هری سرش را برگرداند.ولدمورت غیب شده بود.اینکه ترسیده بود عاقلانه نبود اما هری و دامبلدور خوب میدانستند که او همانجاست.
تنها نقشه ای دیگر بر سر دارد.
دامبلدورانگارچیزی راحس کرد به سرعت چوب دستیش راکشیدوبرگشت.
ولدمورت باهمان لبخندموذیانه نگاهی به دامبلدوروهری انداخت.
- دامبلدور!تعجب میکنم که چرا اینجا اومدی...بذار خودش مبارزه کنه!
- میبینم هنوزم که هنوزه متوجه نشدی که منو نمیتونی فریب بدی تام!
نگاه ولدمورت خشمگین و سرد تر شد.
-من خیلی وقته تام نیستم!
نگاه لرد خطرناک بود.غافل شدن دامبلدور از لرد به لحظه ای نکشید که ناگهان طلسمی سبز رنگ درست از بیخ گوش هری رد شد.
دامبلدور فریاد زد:
فرار کن هری!پناه بگیر!
هنوز جمله اش به پایان نرسیده بود که مجبور شد بارانی از طلسم های پیاپی ولدمورت را که به سمتش می امد خنثی کند.
مبارزه وکشمکش بینشان شدت گرفت.دامبلدور طلسم سبز رنگ قدرت مندی را به سمت ولدمورت فرستاد.
اما گویی سلاح او قدرتمند تر بود.
پیش از انکه طلسم به لرد برخوردکند،او سپری را ظاهر کرد و طلسم با برخورد به سپر،از ان منحرف شد و درحالی که به شکل ماری در امده بود به سمت دامبلدور روانه شد.
هری به خودش آمد...نمیتوانست بنشیند و نگاه کند.به سختی از جا برخواست.از میان انبوه مجسمه های شکسته ای که بر زمین ریخته بودند،چوبش راسمت ولدمورت گرفت.
استیوپفای!
طلسم به ولدمورت برخورد نکرد اما اورا متوجه خود ساخت.
در این میان که دامبلدور سرگرم دور کردن طلسم مار افعی سبز رنگ بود،ولدمورت ازاین فرصت استفاده کرده و چوبدستی خود را به سمت هری گرفت.
اما در همان لحظه صدا هایی شنیده شد و چشم هری به کارمندان وزارت افتاد که ظاهر شدند.وضعیت شوک اوری بود.
پیش از انکه کسی بفهمد چه اتفاقی افتاده،بعدازصدای شکستگی شیشه سکوت همه جای تالاررافراگرفت.
دامبلدور برزمین افتاده بود...هری به سرعت به سمتش رفت گفت:
فرارکرد
دامبلدوردرهمان حال گفت:
شکست بدی بوداینبارباقدرت بیشتری برمیگرده

متن خوبی بودمهمترین ویژگی نوشته شما اینه که بین دیالوگ و فضا سازیاتون تعادل برقراره و این ویژگی خیلی خوبیه.با این وصف یک سری ایرادات تو نوشته تون دیده میشه از جمله عدم علاقه به اینتر!

کمی ابتدای پستتون مبهم شروع شد که البته در ادامه تونستین تا حدی این ابهام رو برطرف کنید.یادتون باشه طوری بنویسید که انگار خواننده شما از هیچی خبر نداره و این وظیفه شماست که کاملا به موضوع و سوژه اگاهش کنید.

تایید شد.

گروهبندی و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۱۱/۲۹ ۲۰:۱۲:۰۹
ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۱۱/۲۹ ۲۰:۱۳:۴۳






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.