هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۴۸ یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰
#11
آگاتا تراسینگتون
گروه: هافلپاف
چوبدستی: هسته ی موی تک شاخ
چوب درخت گیلاس
14 اینچ
انعطاف پذیری خوب
پاترانوس:اسب
جنسیت:مونث
نژاد:دورگه
جارو:نیمبوس 2000
«داره پول هاشو جمع میکنه بتونه آذرخش بخره»
ویژگی های ظاهری: موی کوتاه خرمایی با چشمهای قهوه ای وزن 60 و د هم 172

ویژگی های باطنی: شوخ طبع مهربون و تنبل یک دنده و شجاع

زندگی نامه:
آگاتا در خانواده ی دورگه به دنیا آمد
پدر او نواده ی یکی از اصیل ترین خانواده های جادویی بود
اما مادرش مشنگ بود برای همین وقتی پدرش عاشق مادرش شد خانواده اش اورا طرد کردند
آنها ازدواج کردند و زندگی خوبی داشتن تا اینکه پدرش تصمیم گرفت به یاران لرد ولدمورت بپیوندد
مادر اگاتا مخالف این اتفاق بود و لرد ولدموورت هم اجازه نمی داد یکی از یارانش همسر یک ماگل باشد برای همین آن زوج خوشبخت از هم جدا شدند
اما در زمان جدایی شان مامان اگاتا اورا باردار بود و وقتی به دنیا اومد اورا تنهایی بزرگ کرد
در سن یازده سالگی نامه هاگوارتز به دستش رسید و او راهی هاگوارتز شد و در گروه هافلپاف جا گرفت
او با لوسی و ادموند دوست شد لوسی هم در هافلپاف بود ولی ادمونددر گریفیندور جا داشت
او جستجو گر گروه هافلپاف بود و بهتری ن جستجو گر م درسه که باعث شد هافلپاف دوسال پیاپی قهرمان بشه
او سال چهارمه الان و میخواد وقتی بزرگ شده با کسانی که فقط طرفدار اصیل زاده ها هستن مبارزه کنه


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۳۱ ۱۹:۱۲:۲۵
ویرایش شده توسط آگاتا تراسینگتون در تاریخ ۱۴۰۰/۶/۱ ۱۱:۵۷:۴۱
ویرایش شده توسط آگاتا تراسینگتون در تاریخ ۱۴۰۰/۶/۱ ۱۱:۵۷:۴۲

در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سو سو میزنند...فرزندان هلگا میدرخشند!


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۴:۳۹ یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰
#12
سلام
ریحانه هستم 14 سالمه
خب من یکی از ویژگی هایی که دارم اینه حرف زوز تو کلم نمیره و برای همین کلی به دردسر می افتم
همیشه از هم سن و سالام اطلاعات بیشتری از همه زمینه ها دارم چون خیلی خیلی کتاب میخونم
و فیلم و سریال میبینم
یک ماگل زاده ام و به این افتخار میکنم
و همه میگن خیلیی مهربونم ولی تنبلم هستم
و برا کسانی که خیلییی دوسشون دارم جون میدم و خط قرمزم هستن
اگه کسی بهشون از گل نازک تر بگه دیگهه کارشون با کرام الکاتبینه
ولی خب احساس میکنم خیلی شجاعم و خ دلیل اول صحفه هم باعث این شجاعتمه
عاشق هیجان و تجربه های تازه ام و ادمه ریسک پذیری هستم
و همیشه دوست دارم برنده بشم
اولویت هام:
1. گریفندور
2.هافلپاف
3.ریونکلاو
4. اسلیترین


---

هافلپاف

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۳۱ ۱۴:۴۳:۳۶
ویرایش شده توسط reihane26286 در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۳۱ ۱۴:۴۸:۰۱

در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سو سو میزنند...فرزندان هلگا میدرخشند!


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۰ یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰
#13
6
تصویر شماره ی 5:
سوزان نگران در صف سال اولی ها ایستاده بود.با خودش فکر میکرد اگر قبول نشوم چه میشود؟اگر داخل هی گروهی نیافتم چه کار کنم؟به پروفسور پاتر که نام سال اولی ها را میخواند نگاه کرد برای اش جالب است فامیلی هر دوی آنها یکی است.
شاید هر دو باهم خویشاوند باشند. نکند با پاتر معروف نسبتی داشته باشند ؟
درباره هری پاتر چیزی زیادی نمی دانست فقط می دانست او سیاه ترین جادوگران زمان خود را یعنی لرد ولدمورت را شکست داده.سوزان برای اینکه استرس اش کمتر شود به روزی فکر کرد که نامه هاگوارتز را دریافت کردو برایش جالب بود که پدر و مادر ماگل اش از نامه زیاد تعجب نکردن انگار از این دنیای عجیب خبر داشتن
به نگاه عجیب آدم ها فکر کرد که یا با احترام یا با تحسین به او خیره میشدند . نگاه خیره آنها را نمی فهمید و هرچی فکر میکرد به هیچ نتیجه ای دست نمی یافت و هنوز برایش این نگاه ها سوال بود و مثل یک راز در سرش قرار داشت.
سوزان متوجه کوتاه شدن صف نشد و وقتی به خود آمد که پروفسور پاتر بلند صدای اش کرد:سوزان پاتر
او به سمت کلاه رفت استرس اش اجازه نداد صدای بچه ها را بشنود که زمزمه می کردن:پاتر؟نواده ی همان پاتر مشهور؟؟
سوزان کلاه را بر سرش گذاشت صدایی در گوش اش زمزمه کرد: اووم سخته هوش فوق العاده ای داری شجاع هم که هستی
خدای من چی میبینم عطش سیری ناپذیری برای رسیدن به اهداف ات داری..
خب فکر کنم باید بروی به:
اسلیترین
کلاه با صدای بلند گروه سوزان را اعلام کرد
سوزان کلاه را از سرش برداشت و نفس راحتی کشید
به سمت میز اسلیترین رفت که داشتند تشویق اش میکردند
در لحظه ای که نشست پروفسور پاتر را دید که داشت با تعجب به او نگاه می کرد...



سلام، خوش اومدی به کارگاه داستان نویسی!

آفرین! داستان قشنگی بود. فقط بهت پیشنهاد می‌کنم استفاده از علایم نگارشی رو یادت نره.


تایید شد!
مرحله‌ی بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۳۱ ۱۴:۲۹:۴۴

در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سو سو میزنند...فرزندان هلگا میدرخشند!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.