هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: R.A.B.: این شخص کیست؟
پیام زده شده در: ۸:۰۵ پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#1
یک نکته را یادم رفت بگویم. رگلوس بلک خیلی خیلی قبل از تولد هری مرد پس اگر ر.آ.ب است چگونه می داند که او همتای ولده مورت است چون فقط پیشگویی گفته که همتایی وجود دارد و رگلوس قبل از پیشگویی کشته شد. پس بازهم نمی توان باور کرد که این رگلوس بوده که گفته تو با همتایت رو برو می شوی چون کسی باید بگوید که از پیشگویی هم خبر داشته باشد.


جادو مرز ميان مرئي و نامرئي است و عشق بهترين پل براي اين كار است.
تصویر کوچک شده


Re: R.A.B.: این شخص کیست؟
پیام زده شده در: ۲۳:۵۳ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
#2
خوب مثل اینکه شما اصلا متن منو نخوندید. اصلا نخوندید چون ضعف نظریه ی خود را می دید.
من نظریه ندادم من هرچیزی را که اتفاق افتاده استنباط کردم.
خوب اثر برخورد طلسم مرگ مثل بر خورد گلوله بر روی یک سرب است. توی اون فرو می رود ولی لزوما همه چیز اونو که از بین نمی بره. در ضمن ترجمه قاب آویز هم اشتباه است. این را بعضی ها می گویند آویز. بعضی ها می گویند جام . هرکسی چیزی می گوید پس ترجمه فارسی به مشابه ی آویز نباید در نظر گرفت. در ضمن من هرگز در متن اخیرم از سیریوس حرف نزدم که فکر می کنید از سیریوس استناد می کنم. لزوما ثابت کردم که اینهمه مانع جلوی یک انسان است. و ثابت کردم وقتی دامبلدور با دامنه ی اطلاعاتی که فقط او می داند. (در متن ثابت کردم که فقط او می داند و تام که اصلا توجه نداشتید.)
گفتم که ققنوس صد در صد طبق این نظریه دامبلدور را گرفته. جایی میان هوا و زمین.
دامبلدور هیچ وقت همه چیز را به هری نمی گفت. چون زمانشان نرسیده بود. مطمئنا حدس هایی در مورد جا های بعدی می زده و هری در کتاب می گوید دامبلدور منو تنها گذاشت بدون اینکه به من بگوید جای هورک راس های دیگر کجاست.
نمی دونم چی بگویم همه ی سوالهایت را توی پست های قبل پاسخ داده بودم ولی بازهم پرسیدی.
وقتی تو جیب یک مدیر چاقو هست قلم نیست؟
لطفا همه ی مطالب منو دقیق بخونید و می بینید که به همه سوالهای به نظر نامفهوم شما من به نحوی سعی کردم پاسخ منطقی و با توجه به متن بدهم. حالا یک طرف دیگر استناد های خودتون را ببینید. (یک قاب آویز) جالب ترجمه های دیگر را هم بخونید (پیچ پیجک. گردنبند و غیره) اصلا قاب آویز چیه؟ توی خونه بلک دیده شده که گفته پر از مهره. خوب توی خونه بلک چند هزارتا راز وجود داره؟ خدایش چرا حتی دامبلدور نتونست یا نخواست که عکس اون پیرزن زشت رو بتونه جد اکنه؟ اینهم یک راز دیگر. هزار و یک چیز تیره که به قول سیریوس تیره ترین خانه ی انگلند است.
طلسم هر شخص با توجه به گفته ی دامبلدور اثراتی دارد که از بین می رود یواش یواش. طلسم دامبلدور با از دست دادن چوبش کم رنگ تر میشده.
در ضمن فاکز وقتی عذاداری می کرده یعنی وجود داشته پس مشغول کاری بوده که این سوال دیگر است.
در هر صورت فکر میکنم. داره یکم شخصی میشه. و هر دومون داریم به هم می توپیم. بهتره همه بخونند و هرکس هر جور دلش خواست نتیجه بگیره. من همینجا معذرت خواهی می کنم بخاطر خودخواهی ام.


جادو مرز ميان مرئي و نامرئي است و عشق بهترين پل براي اين كار است.
تصویر کوچک شده


Re: R.A.B.: این شخص کیست؟
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
#3
خوب مثل اینکه یکم داره بحث احساسی میشه.
من در مورد ریگلوس بلک متن دقیق را نگفتم. اعتراف می کنم. اما این دوست عزیزمون مطالب خوبی گفت.
ببینید اگر کسی پای ثابت و قوی جادوی سیاه باشد پس ذاتا به ولده مورت کشش دارد. برعکسش هم اصلا قابل تصور نیست. ببینید خیلی ساده است. رگولوس انتخابی کرده بود احساسی بر گرفته از طبیعت خانواده اش و همانطور که سیریوس گفت خانواده ی او هم اگرچه در اوایل از والده مورت حمایت می کردند و کارهایش را درست می دانستند. پس رگولوس بر طبق سرشت خود به سمت مرگ خورها کشیده شد و به اینکار خانواده ی او هم افتخار می کرد اما بعد ها وارد کشت و کشتار شد. همانطور که هیچ سازمان مخوفی اجازه استعفا به کسی نمی دهد باید کشته می شد و خیلی راحت توسط یک مرگ خور ساده کشته می شود. ببیند غیر قابل تصور است که رگولوس بلک از زیر افکار ماهر ترین اکلامسنی و لیگمنسی کار دنیا چیزهایی را بیرون کشیده باشه (منظورم ولده مورته) و اینی که اینقدر خفنه ولده مورت اونو پشیزی هم حساب نکنه. خوب تصور می کنیم رگولوس درست باشه. اون به غار میره. از صد خردمندان ای که فقط دامبلدور با خردش تونست کشف کنه می گذره. خون رو اهدا می کنه. به شیوه ای که دامبلدور به هری می گوید من به ولده مورت یاد دادم پس راه هایش را بلدم (اشاره به پیدا کردن اثر جادوی ریسمان نامرئی داره) ریسمان را پیدا می کنه و نمی گویم که این شیوه ای بوده که فقط دامبلدور می تونسته با توجه به شناختش از تام ریدل اونو کشف کنه. بعد رگولوس تنها سوار قایق میشه. معجون را می آشامد و کاپ اصلی را بر می داره کاپ قلابی می گذاره؟ توش می گه هورک راس ها چون رگولوس می دونسته هورک راس های دیگری وجود داره؟ خوب چرا باید خودش را لو بده؟ بهتر نیست ولده مورت اصلا نفهمد که هورک راسش از بین رفته و بدتر از اون چه کسی اینکار رو کرده؟ خوب بازهم تصور می کنیم او با قدرتی غیر زمینی که دارد از غار می گریزد تنها و بدون همراه (اون که دیگر یک جادوگر زیر سن قانونی همراهش نبوده) هورک راس را می برد خونشون و با چند تا مهر اونو به دیوار می کوبد محض خنده. حالا تصور می کنیم که رگولوس هورک راس را هم با دانش زیادش از بین برده است. و تصور می کنیم دامبلدور فقیه هم سالها بعد واقعا کشک به هری گفت که این هورک راس واقعی است و اون یک پیر مرد خرفتی بیش نیست. چرا تو نامش گفته من مدت زیادی زنده نمی مونم تا تو این نامه را بخونی؟ معجون می خواست اونو بکشه؟ یا علم غیب داشت که ولده مورت می خواهد بکشدش؟ اگر می دانست که می خواهد بکشدش چرا به محفلی ها نپیوست. چرا اگر خوب بود خود را به دامبلدور معرفی نکرد تا با دامبلدور به این افسانه پایان دهد. آها اون از دامبلدور هم بیشتر می فهمیده یادم رفت.اگر اون یک فوق العاده ی خوب بوده چرا ذات پاک محفل را تشخیص نمی داده. اگر یک فوق العاده ی بد بوده چرا در ولده مورت حل نمی شده؟ اگر اون یک درصد ارزشمند بوده چرا ولده مورت دستور مرگش را می دهد؟ یک غیر طبیعیه ولی در آخر کلام باید بگویم که واقعا تا زمانیکه که کتاب بعدی نیامده هیچ چیز معلوم نیست. پس ممکنه همه ماها اشتباه می کنیم. یک چیزی راستی رگولوس از سیریوس بهتر باشه چه فرقی می کنه؟
کلام آخر اینکه از نظر من کمتر کسی وجود دارد که می دونه تام همون وللده مورته. از میان کمتر کسی می دونه که هورک راس چیه. و کمتر کسی می دونه تام ریدل برای خودش هورک راس ها ساخته. پس یکم باید معیارها را دقیق تر کرد.

یک چند تا مطلب خنده دار هم موند که بگویم.
مادامیکه توی کتاب دوم می بینیم فاکز روی دمش هری رون و جینی و لاکهارت رو می بره از تونل بالا نمی تونه یک دامبلدور نحیف و لاغر رو تو هوا بگیره و حداقل شتابش رو با سرعت همزمان کنه و یک امیدی به زنده بودنش بدهد؟
بعد اینکه تصور می کنید یک مدیر مدرسه توی جیبش قلم و یا خودکار یا پر یا هر اداوات نوشتن نباشه.؟ من که نمی تونم مدیرمون رو بدون قلم تصور کنم. حالا یادتون بیاندازم که تو هزار جیب دامبلدور چاقوی نقره ای که هری باهاش علف تو معجون سازی خورد می کرده بوده قلم که دیگه ضروریاته. :)

آهان داشت یادم می رفت. یادتون بیارم زمانی رولینگ می گوید هری دیگه توی بند نبود بلکه ترس نمی گذاشت حرکت کنه. تا موقعکه مرگ خورها رفتند بیرون.

________________________________________
ویرایش ناظر: دو پست پشت سر هم ممنوع!!! چند بار بگم؟!


ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۸ ۱۳:۲۹:۵۳

جادو مرز ميان مرئي و نامرئي است و عشق بهترين پل براي اين كار است.
تصویر کوچک شده


Re: R.A.B آلبوس دامبلدور است.
پیام زده شده در: ۱۸:۱۰ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
#4
در مورد برخورد طلسم به سینه من گفتم. رولینگ دقیقا ذکر می کنه زمانیکه سوروس اسنپ وارد صحنه می شود دامبلدور درست روی گردنش است (یعنی آنقدر لغزیده که کاملا خوابیده روی زمین). پس می توان تصور کرد که یک شنل شل ول اونهم توی تن آلبوس دامبلدور اینقدر بالا آمده باشه که روی سینه اش قرار گرفته باشه.
در مورد دوم لیز زابینی عزیز باید بگویم. به نظرت عجیب نیست که از اون بالا بیافته و فقط عینکش جابجا بشه. به همون علتی که هیچ عضو بدنش متلاشی نشده به همان علت ممکن است زنده باشد. فراموش نکنیم که ققنوس بیرون بوده.

مورد بعدی را مثل اینکه اشتباه فهمیدید. دامبلدور جاودانه ساز اصلی را با خود آورد اما در تصادف اون طلسم اسنپ تقریبا متلاشی می شود.

در مورد بعدی باید بگویم زمانی که یک مرد پر از اسرار داره می میره سعی می کنه اسرارش را یکجوری به صاحبان خرد (هرمیون گرانجر شاید) محول کنه. بلاخره دامبلدور داره می میره بدون اینکه به هری بگوید جاودانه سازهای بعدی چیست.
در ضمن من هرگز نگفتم ر. آ.ب اسم آدم است. ممکن است این نام مخفف هریک از هورک راس ها یا مکان هورک راس ها باشد. یا نام یک پرونده یک پروژه و چه می دونم یک راز است دیگه.
در مورد رگلوس بلک باید بگویم واقعا غیر منطقی است.
سیریوس می گوید که رگلوس اندازه ی یک آدم نصفه هم مغز نداشته. همانطور شما هم می توانید بفهمید که حرکت بازگشتش از جمع مرگخواران چقدر احمقانه است. در ضمن من کتاب را خواندم هیچ جا در مورد قاب از غار ننوشته بود. در ضمن رگلوس بلک خیلی محقر تر از اونیست که بخواهد راز جاودانه ساز ولده مورت را کشف کند حال تصور کنید که او بخواهد راز جاوادانه سازها را کشف کند. یعنی بفهمد که بیشتر از یکی وجود دارد. البته اونهایی که مصاحبه های رولینگ را خونده باشند متقاعد می شوند کار رگولوس نیست.
اینکه هیچ کس به تنهایی نمی تواند معجون را بخورد بدون اینکه از مهلکه جان سالم به در ببرد. اینکه آیا رگلوس از دامبلدور بهتر عمل می کند؟ اینکه دامبلدور وقتی به هری گفت بله این همان هورک راس است پس نمی تواند مطمئنا اشتباهی وجود داشته باشد.
اونهایی که می خواهند راز کتابهای بعدی را بفهمند احتمالا با کشف ر آ ب خیلی چیزها را می تونند بفهمند. اینو در جواب اون دوست عزیزی گفتم که گفند چه به درد می خوره آدم بفهمه کیه.
خیلی خیلی مشتاق شدم لطفا ادامه بدهید.

________________________________________
ویرایش ناظر: مشکلی نیست (پست قبلی شما پاک شد). ;) فقط یه چیز دیگه هم باید بگم که زدن دو پست پشت سر هم به فاصله‌ی زمانی کمتر از 24 ساعت هم ممنوعه.


ویرایش شده توسط آلبوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۷ ۱۸:۱۶:۳۲
ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۷ ۱۸:۲۷:۳۴

جادو مرز ميان مرئي و نامرئي است و عشق بهترين پل براي اين كار است.
تصویر کوچک شده


R.A.B آلبوس دامبلدور است.
پیام زده شده در: ۱۲:۲۸ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
#5
سلام این متن به نقل از وبلاگ آلبوس و هری ناشر این فرضیه گرفته شده است. این فرضیه متعلق به وبلاگ ناشر آن و اوب سایت اچ پی ویزاردز می باشد. هرگونه ذکر این فرضیه از این تاریخ بدون ذکر نام ناشران واقعی آن غیر اخلاقی است.
http://hpwizards.com
http://albusandharry.mihanblog.com

بنام خدا


سلام.


الان که دارم این مطلب را می نویسم برای اولین بار است که متن فصل های آخر کتاب هری پاتر را به صورت فارسی خوندم. نکاتی را متوجه شدم. شاید کشفیاتی. مطمئنا تا بحال کسی چنین مطالبی را نگفته و یا حد اقل من نشنیده ام و شما اکنون برای اولین بار از من می شنوید.






ر.آ.ب خود دامبلدور است یعنی بوده. خوب مراتب کار را به شما می گویم. هری آویز واقعی را در تشت می بیند با اون تزئین کاری هایش اما هیچ وقت متوجه نمی شود که دامبلدور آنرا واقعا به جیبش گذاشته و یا نه. دمبلدور اینکار را می کند. به برج می رود و اسنپ طلسم مرگ را به دامبلدوری که از درد تقریبا خوابیده بود می تازد. دامبلدور بجای اینکه خشک شود و بمیرد به هوا پرواز می کند و فرو می افتد. خوب اینجا یک چیز جالب اتفاق افتاده. بله طلسم مرگ به آویز خورده. دامبلدور از طلسم مرگ نمی میرد. او فرو می افتد و زخمی و خونی پایین برج قرار دارد. آخرین لحظات عمرش است. تنها او و ولده مورت و هری هستند که می دانند تنها همتای ولده مورت هری است. پس می نویسد که :


خطاب به لرد سیاه. مطمئنا زمان دارازی نخواهد بود که من زنده می مانم اما بدون که راز هورک راس هایت را من کشف کردم. زمان درازی زنده نمی مانم (بخاطر اون صدمه سقوط و معجون) اما خوشحالم زمانی می میرم که تو در مبارزه ی نهایی خود با همتای خود خود را فنا پذیر تر می یابی (نمی گوید فنا پذیر بلکه می گوید فنا پذیر تر. یعنی ر. آ . ب هم می داند که بیشتر از یک هورک راس هست. و دامبلدور در جایی می گوید که غیر از هوراس اسلاگ هورن هیچ کس در دنیا حتی فکر ساخت دو تا هورک راس را هم نمی کند.


تراژدی دامبلدور احتمالا اینجا پایان می پذیرد اما راز ر.آ.ب برای هری باقی می ماند. اینکه چرا دامبلدور خود را ر.آ.ب نامیده و اینکه مطمئنا این نامه برای لرد سیاه نوشته نشده بود بلکه برای هری که انرا بخواند. تا رازی را کشف کند. تا با ر. آ . ب به آخرین حلقه ی ذهن دامبلدور وارد شود و راز هورک راس های دیگر را کشف کند. توجه داشته باشید که انسان های بزرگ در آخرین لحظات عمر خود علاماتی را برای تیز بیننان برای کشف حقیقت می گذارند.


بار دیگر به جادوی رولینگ باور پیدا کردم.


باور کنید این احتمال خیلی قوی است.


راستی جایی تریلاوانی می گوید. صاعقه به برج و آغاز مصیبت ها. این هم مطمئنا با مرگ دامبلدور و آغاز مشکلات جور در می آید.


آقا من هر وقت متن فارسی رولینگ رو می خونم کلی چیز به ذهنم می رسه. الان هم مصمم شدم کتاب رو از اول فارسی بخونم.


تا به حال سه تا اشکال خفن از داستان هفتم گرفتم که در پست های آینده می گویم.


خوب این نظر من بود. حتما نظر خودتون را بگویید.


ویرایش شده توسط آلبوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۷ ۱۲:۳۲:۰۹

جادو مرز ميان مرئي و نامرئي است و عشق بهترين پل براي اين كار است.
تصویر کوچک شده


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۳۵ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
#6
نام: آلبوس و هری
زمینه ی فعالیت:
داستان نویسی، فن فیکشن و یا کارهای گرافیکی هری پاتری. مقالات طنز و غیره و غیره.

اولین کتاب هری پاتر 7 (فن فیکشن) رو من توی ایران نوشتم. البته قرض تعریف از خود نیست اما تعریف چیز خوبیه.
می خواهم در قسمت داستان نویسی بتوانم داستان خود را بنویسم و ایفای نقش بشوم لطفا در انجمن داستان نویسی من رو ایفای نقش کنید.
منتظرم ها

در مورد بقیش کاری ندارم ولی برای ایفای نقش و ورود به اون باید یک شخصیت از لیست شخصیتهای گرفته نشده انتخاب کنی و اون رو کامل معرفی کنی


ویرایش شده توسط آلبوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۷ ۱:۱۳:۰۵
ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۷ ۱۴:۲۲:۱۱

جادو مرز ميان مرئي و نامرئي است و عشق بهترين پل براي اين كار است.
تصویر کوچک شده


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۸۴
#7
من می خواهم ایفای نقش بشوم
نام: تابوت سفید
سن و بقیه مشخصات یک راز است چون تو قسمت اسرار کار می کنم!
حالا باید بگویم که می خواهم ماهنامه بزنم تو سایت از من بهتر هم هستند اما خوب من هم خوبم! یالا یک کاریش بکنید!


جادو مرز ميان مرئي و نامرئي است و عشق بهترين پل براي اين كار است.
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.