سلام این متن به نقل از وبلاگ آلبوس و هری ناشر این فرضیه گرفته شده است. این فرضیه متعلق به وبلاگ ناشر آن و اوب سایت اچ پی ویزاردز می باشد. هرگونه ذکر این فرضیه از این تاریخ بدون ذکر نام ناشران واقعی آن غیر اخلاقی است.
http://hpwizards.comhttp://albusandharry.mihanblog.comبنام خدا
سلام.
الان که دارم این مطلب را می نویسم برای اولین بار است که متن فصل های آخر کتاب هری پاتر را به صورت فارسی خوندم. نکاتی را متوجه شدم. شاید کشفیاتی. مطمئنا تا بحال کسی چنین مطالبی را نگفته و یا حد اقل من نشنیده ام و شما اکنون برای اولین بار از من می شنوید.
ر.آ.ب خود دامبلدور است یعنی بوده. خوب مراتب کار را به شما می گویم. هری آویز واقعی را در تشت می بیند با اون تزئین کاری هایش اما هیچ وقت متوجه نمی شود که دامبلدور آنرا واقعا به جیبش گذاشته و یا نه. دمبلدور اینکار را می کند. به برج می رود و اسنپ طلسم مرگ را به دامبلدوری که از درد تقریبا خوابیده بود می تازد. دامبلدور بجای اینکه خشک شود و بمیرد به هوا پرواز می کند و فرو می افتد. خوب اینجا یک چیز جالب اتفاق افتاده. بله طلسم مرگ به آویز خورده. دامبلدور از طلسم مرگ نمی میرد. او فرو می افتد و زخمی و خونی پایین برج قرار دارد. آخرین لحظات عمرش است. تنها او و ولده مورت و هری هستند که می دانند تنها همتای ولده مورت هری است. پس می نویسد که :
خطاب به لرد سیاه. مطمئنا زمان دارازی نخواهد بود که من زنده می مانم اما بدون که راز هورک راس هایت را من کشف کردم. زمان درازی زنده نمی مانم (بخاطر اون صدمه سقوط و معجون) اما خوشحالم زمانی می میرم که تو در مبارزه ی نهایی خود با همتای خود خود را فنا پذیر تر می یابی (نمی گوید فنا پذیر بلکه می گوید فنا پذیر تر. یعنی ر. آ . ب هم می داند که بیشتر از یک هورک راس هست. و دامبلدور در جایی می گوید که غیر از هوراس اسلاگ هورن هیچ کس در دنیا حتی فکر ساخت دو تا هورک راس را هم نمی کند.
تراژدی دامبلدور احتمالا اینجا پایان می پذیرد اما راز ر.آ.ب برای هری باقی می ماند. اینکه چرا دامبلدور خود را ر.آ.ب نامیده و اینکه مطمئنا این نامه برای لرد سیاه نوشته نشده بود بلکه برای هری که انرا بخواند. تا رازی را کشف کند. تا با ر. آ . ب به آخرین حلقه ی ذهن دامبلدور وارد شود و راز هورک راس های دیگر را کشف کند. توجه داشته باشید که انسان های بزرگ در آخرین لحظات عمر خود علاماتی را برای تیز بیننان برای کشف حقیقت می گذارند.
بار دیگر به جادوی رولینگ باور پیدا کردم.
باور کنید این احتمال خیلی قوی است.
راستی جایی تریلاوانی می گوید. صاعقه به برج و آغاز مصیبت ها. این هم مطمئنا با مرگ دامبلدور و آغاز مشکلات جور در می آید.
آقا من هر وقت متن فارسی رولینگ رو می خونم کلی چیز به ذهنم می رسه. الان هم مصمم شدم کتاب رو از اول فارسی بخونم.
تا به حال سه تا اشکال خفن از داستان هفتم گرفتم که در پست های آینده می گویم.
خوب این نظر من بود. حتما نظر خودتون را بگویید.