این بار این هری بود که به راحتی توانست بگریزد. برای اولین بار این هرمیون بود که اشتباه می کرد.
هرمیون:هری من توجهشو به طرفت جلب می کنم تا خوب بتونی طلسمش کنی
هری:باشه شروع کن.
هرمیون اهسته به طرف درخت می امد و هری اماده چوبدستی خود را در دست گرفته بود.سانتور درشت هیکل همراه هرمین به طرف هر ی می امد.
هرمی:حالا هری
طلسم هری کاملا به هدف خورد و سانتور گیج به درختان برخئرد می کرد.
هرمیون به طرف هری می دوید دی حالیکه نفس نفس می زد و اشک می ریخت.
هرمیون هری را در اغوش کشید و هری که سانتور را زیر نظد داشت با خود زمزمه کرد:
-هرمیون عزیز بالا خره مرتکب اشتباه شدی.!!!
برای عضویت در ایفای نقش باید اول در تاپیک بازی با کلمات پست بزنید اگه تایید شدید بیاید اینجا!!
ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۶/۲/۲۳ ۱:۰۳:۲۴
به نظر من..
هری:الیاجاوود
رون:داداشم
هرمیون:خودم
دامبلدور:آقای بزرگی (اسم کوچیکشو نمیدونم)
لوبین:russel crow
جینی:اما واتسون
لاکهارت:ایرج نوذری