هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۸:۰۳ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶
#1
هری ، رون و هرمیون ، به سرعت می دویدند و در عین حال اطرافشان را زیر نظر داشتند تا گولیده نشده خفت نشوند و به دست آقای بد و عوامل دستنشانده ی صهیونیسم که همان نماد ولدمورت یا شایدم برعکس باشد ، نیفتند . تا اینکه به ساختمانی سنگی رسیدند که نیمی از وی!!؟ (گول خوردی ) نیمی از آن خراب شده و قابل سکونت نمی بود ،اما محل مناسبی برای مخفی شدن به نظر میرسید ...

هری : رون برو ببین اونجا امنه یا نه!
رون : من؟ چرا من؟ مگه من گفتم اونجا امن نباشه! به من چه! من وکیل می خوام ! تو داری کودک درونه منو بازیهای خطرناکی میدی! من ازت خسارت تخریب شخصیت کودک درونم رو میگیرم ! کثافت ! عوضی ! من حا...
هری! : خفه شو! بس کن ! بوقی! بوق! بوق!! دیوانه ! نمی خوام! خودم میرم ! یه مشت دارچین آویزون کردم به خودم! ....

رون دستانش را به علامت تسلیم بالا برد و زیر لب موذیانه خندید! و پشت سر هری و هرمیون به سمت خرابه سنگی حرکت کرد .

درون خرابه جز چند تکه چوب سوخته که نشان از اقامت افرادی دیگر در زمانی قبل تر را داشت چیز دیگری دیده نمی شد. به علت باران دیشب سنگها نمناک بودند و زمین گل بود . رون به محض رسیدن روی زمین نشست و شروع کرد به گلوله کردن گل ها و خوشحال و خرم سوت میزد و قاه قاه می خندید! هرمیون با جعبه ی پیامرسان جدید شرکت یوهو ! با ویکتور چت میکرد و راز و نیاز را می نمود! و هیچ کس غیر از هری نگران وضعیت پیش آمده نبود! با اینکه این موضوع خیلی مرموز بود ولی چون هری دیگر زیر دست جی کی رولینگ نبود تا بترکاند احمق تر از آن بود که به موضوع شک کند و چون هنوز در جو دوران قهرمانیش بود فکر میکرد این از حماقت آن دوست!
هری به دیوار خرابه تکیه داده بود و سرش را مکرر به دیوار می کوبید و تلاش میکرد فکری برای رهایی از این مخمصه بکند.
رون پشت سرش ادای هری را دی می آورد و هرمیون تلاش میکرد از خنده به روی زمین نیفتد و اشک در چشمانش جاری شده بود ، در همین لحظه ناگهان هری برگشت و متوجه آن دو شد! اخمی کرد و گفت ..

هری : شما احمقا دارین چه غلطی میکنید؟!! بدبختا دنبالمونن! بگیرنمون از سقف آویزونمون میکنن! با چوب اونقد میزنن تو دهنمون خون بالا بیاریم! با لگد میزنن تا غدد بزاقی دهنمون از کار بیفته و دهنمون از خشکی ترک برداره بعد اینقد آشغال به خوردمون میدن که پوستمون تاول بزنه از چشمون خون بریزه لثه هامون سیاه شه دندونامون دونه دونه بیفته ، اسید معده بالا بیاریم ، بگم؟! بازم بگم؟!! می فهمید؟!

رون و هرمیون کف کرده بودند ، کمی به هری نگاه کردن و نتوانستند جلوی خودشان را بگیرند و زدند زیر خنده ، قاه قاه! دلشان برای هری می سوخت ولی خب چاره ای نبود!

شب شد ، هری را که خیلی جو گرفته بود تصمیم گرفت نگاهی به دورو اطراف بیندازد تا از امنیت محل اختفایشان مطمئن شود ، نگاهی به دو دوستش انداخت و برای آخرین بار به چهره های معصومشان نگاه کرد ، هری میرفت تا یا کشته شود و یا به خانه برگردد ! جینی منتظر او بود؟ جینی منتظر کی بود؟ جینی !! راستی جینی الان چه میکرد؟!
جعبه ی پیامرسان یوهوی هرمیون را برداشت و چوبدستیش را داخل جعبه کرد تا وارد شود ، جعبه روشن شد و هری طلسمی را زیر لب زمزمه کرد ، جینی در خانه پشت جعبه ی پیغام رسانش مشغول بود و با نویل و فیلیگانت؟! میترکاند! و شعله اش را برای هری خاموش کرده بود! هری که دید جینی خاموش است آهی کشید ، و ناگهان ویرش گرفت با چند شعله ی روشن که نمی شناخت چت کند! شعله ی با رنگ صورتی جیغی که علامت قلبی درونش سو سو میزد و زیرش نوشته شده بود شعله ی " آتیش پاره " توجهش را جلب کرد! شعله را با وردی فراخواند و شعله روی جعبه شروع به سوختن کرد هری زیر لب گفت

هری : ای اس ال میدهید آیا ؟
و شعله هایی به شکل کلمات انگلیسی پر پر کرد و تشکیل جمله ی "ای اس ال میدهید آیا " را داد.(برای فضا سازی بود این! )
آتیش پاره : f/london/17
هری : ایول چه خوب! با من دوست میشی؟!
آتیش پاره : جلوه پویا نگار!!(وبکم) بده ببینم!
هری چوبدتیش را از درون جعبه بیرون کشید و داخل جای دیگری از جعبه کرد و سه بار به سمت چپ چرخاند و وردی خواند.
آتیش پاره : اه اه چقدر خزی باب! نارنجی پوشیدی؟! جلف سوسول..واستا ببینم!! این خوشگله که اونجا خوابیده کیه؟
هری: رون؟! رونه! رفیقمه!
آتیش پاره : x:!! میشه بیدارش کنی بگی بیاد جلو خودتم بری ببینی بیرون میانگین قد چمنا چند سانته؟!!
هری : اینا رو بکنم دوست میشی باهام؟!
آتیش پاره : j-: آره باب تو خیلی جیگری برو !! x:

هری خوشحال به سمت رون رفت و بیدارش کرد و خودش به سرعت رفت تا میانگین بگیره ، از اولین علف سمت چپ شروع به اندازه گیری کرد و.....

صبح شد و هری سینه خیز با اندازه گیری آخرین چمن به سمت خرابه رفت ، و وقتی وارد شد.......

هری از خواب پرید و خودش رو کنار فرزند دلبندش آلبوس کوچولوی جیگر دید و احساس خوشبختی کرد و نتیجه ی اخلاقی گرفت که اصولاً اچ پی بنیان بالی وودی عمیقی داره !

آلبوس سیریوس پاتر عزیز!
پست گنگ و قاطی پاتی نوشته بودی. اینجور نوشته ها زیاد جالب نیست.
زیاد هری پاتری نبود .
این نوع سبک برای رول نویسی زیاد کار برد نداره. احساس می کنم روی پستت کار کردی ولی خیلی خوب از آب در نیومده.

بزرگترین اشکال پستت اینه که از یک فضا به فضای دیگه پریدی و از یک جو وارد جو دیگه شدی. معلوم طنزه یا جدی؟ هری پاتریه یا نه؟ واقعا جنگه با شوخیه؟
بهتره که یک پست یک دست با یک روند یکسان بنویسی تا مشخص بشه سبکت چیه و چقدر قدرت رول نویسی داری!
موفق باشی.

تأیید نشد.


ویرایش شده توسط آلبوس سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۳ ۱۸:۰۶:۳۹
ویرایش شده توسط آلبوس سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۳ ۱۸:۲۳:۲۶
ویرایش شده توسط سارا اوانز در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۳ ۲۰:۴۷:۰۹

این چیه؟


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۳:۴۰ یکشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۸۶
#2
متعفن - نقطه - افسون - ترک - ناپديد - عاشقانه - دهکده - ربوده - جاده - حلقه



روزی روزگاری در "نقطه"ای دوردست، در "دهکده"ای خفن و اینا ، هری ای میزیست که "افسون" سحر ساحره ای وی را از خود بی خود نموده و بود ، او چوچانگ بود ، او همون یا همان ساحره بود که در بالا قید یا ذکر یا هر جور رله ای شد و مهم این نیست و مهم نیت و دل پاک است ، خلاصه چوچانگ قصه ی ما بسیار "متعفن" و "ترک" بود و این ترک آن ترک نبود و یک ترک دیگر بود که در لای دیوار به صورت افقی عمودی و خطوط معناگرا بر اثر سخنان گهربار اساتیدی همچون ویلی ادوارد و غیرو حاصل می گردد ، و خلاصه هری بر اثر این طلسم "عاشقانه" وی را دوست می داشت و چوچانگ حقیقتاً وی را "ربوده" بود؛ و این حلقهمه دستمه دست خودم نیست زیاد شده مشکلات و چو تو خوشگلی و.. و "ناپدید" شدن حقیقت در این ماجرا(خودم می دونم ناپدیدو رسماً چپوندم ولی شما گذشت کن ، الان تو اونجایی پس فردا من اونجام تو اینجا بعد از من انتظار داری منم از تو دارم تو از من نداشته باش ، آره خلاصه اینجوری)*


*= اونارو تو متن ده خط حساب نیار دم شما گرامی!

تایید شد !!!(پادمور)


ویرایش شده توسط آلبوس سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۱۹ ۰:۱۸:۰۲
ویرایش شده توسط آلبوس سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۱۹ ۱۵:۳۳:۳۹
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۶/۲۰ ۱۳:۴۳:۵۳

این چیه؟






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.