هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۵۱ دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷
#1
ضمن عرض سلام و خسته نباشید خدمت جناب پرفسور کوییرل من شخصیت لوکسیاس را از روی لیست شخصیت ها انتخاب کردم ولی نام لوکسیاس را از از خودم نوشتم امید وارم که اگر نام را از روی معرفی حذف کنم تایید بشم ممنون!
نام : لوکسیاس
لقب: لوکسیاس مرگبار
گروه: اسلیترین
جنسیت: مذکر
خون: اصیل
قد: 190
سن: 28
چوب جادو:چوب دستی ارشد!
ویژگی های فردی: قد بلند با چشمانی سبز.موهای قهوه ای پریشان نگاهی نافذ و جدی
توضیحات:از وقتی که بچه بودم وقتی داستان عناصر سه گانه مرگبار رو می شنیدم دلم می خواست که صاحب اونا باشم وقتی 18 سالم شد شروع کردم به جستجوی اونا ولی فقط تونستم چوب دستی ارشد رو بدست بیارم و از اون به خوبی استفاده کنم!
اگه اون موقع می دونستم که اون چوب دستی باعث کشته شدن ولدمورت میشه همون موقع اونو می شکستم

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۳ ۱۷:۵۱:۳۴


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۱۴ یکشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۷
#2
نام: روبرت
نام خانوداگی: لوکسیاس
لقب: لوکسیاس مرگبار
گروه: اسلاترین
جنسیت: مذکر
خون: اصیل
قد: 190
سن: 28
چوب جادو:چوب دستی ارشد!
ویژگی های فردی: قد بلند با چشمانی سبز.موهای قهوه ای پریشان نگاهی نافذ و جدی
توضیحات:از وقتی که بچه بودم وقتی داستان عناصر سه گانه مرگبار رو می شنیدم دلم می خواست که صاحب اونا باشم وقتی 18 سالم شد شروع کردم به جستجوی اونا ولی فقط تونستم چوب دستی ارشد رو بدست بیارم و از اون به خوبی استفاده کنم!
اگه اون موقع می دونستم که اون چوب دستی باعث کشته شدن ولدمورت میشه همون موقع اونو می شکستم


از لیست شخصیتها یه شخصیت هری پاتری انتخاب کن. ممنون


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۲ ۱۷:۵۳:۵۳


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۴:۱۴ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۷
#3
هری به سرعت مالفوی را تعقیب می کرد
-نمی تونی منو بگیری پاتر
- جایی برای فرار نداری الان فکت رو پایین می آرم
مالفوی که جایی برای فرار نمی دید به سرعت راهش را به سمت جنگل ممنوعه کج کرد و در میان درختان ناپدید شد هری برای یک لحظه فکر کرد که او را گم کرده است اما وقتی لباس گروه اسلاترین را در بین درختان دید امیدوار شد و مالفوی را تعقیب کرد. هری به جای رسید که نور به زحمت وارد می شد مالفوی یک لحظه ایستاد و برگشت و یک طلسم صلیبی به سمت او روانه کرد هری با چابکی طلسم را رد کرد ولی چوب دستی اش از دستش افتاد ولی وقتی متوجه این موضوع شد که دیر شده بود . ومالفوی یک طلسم صلیبی دیگر به سمت هری روانه کرد که درست به هدف خورد. به محض برخورد طلسم به هری درد سرا پای وجودش را فرا گرفت مالفوی به او دستور می داد:
_زانو بزن زانو بزن
هری به سختی دستش را به سمت سنگی که در آن گوشه افتاده بود دراز کرد و ان را محکم به سر مالفوی کوبید فریاد مالفوی به هوا بلند شد .هری به سمت چوب دستی اش شیرژه رفت و آ« را به سمت مالفوی نشانه گرفت .
_تو نمی تونی با من کاری بکنی پاتر دوستام الان میرسند و تازه دیوانه ساز هم تو راه هستند! به نظر من بهتره بذاری وبری
_ دوستات که نمی دونن تو انجا هستی. لازم نیست منو بی خود بترسونی.
_از کجا می دونی که نمی دونن؟
هری ومالفوی به سمت صاحب صدا برگشتند و یک دسته مرگ خوار را دیدند که همگی چوب های خود را به سمت هری نشانه گرفته اند.
_زودباش پاتر بندازش به به ببینید چی داریم دوست های دیوانه سازمون هم از راه رسیدند!
نزدیک بیست دیوانه ساز به سمت هری در حرکت بودند هری به آنها مجال نداد و به سمت آنها سپر محافظ را روانه کرد:
_اسپکتو پاترونام !
دیوانه ساز ها خود دیوانه شدند و به هر سو می رفتند و دوست را از دشمن تشخیص نمی دادند مالفوی به روی زمین افتاد هری دید که یکی از دیوانه ساز ها روی او خم شده است با خود فکر کرد که شاید مالفوی دشمن او باشد ولی خودش قاتل نیست پس سپر را به سمت او روانه کرد و خودش مالفوی را بلند کرد و با خود برد و مرگ خوارها را با دیوانه سازها تنها گذاشت.



آخرش كمي قاطي شد، خيلي شباهت نداشت به صحنه بلند شدن مالفوي و قرار گرفتن در دستان هري پاتر كه دادم. اما قابل قبول بود.منظور را رساندي.

تاييد شد!


ویرایش شده توسط night walker در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۰ ۱۴:۱۶:۳۵
ویرایش شده توسط [fa]اینیگو ایماگو[/fa][en]ΙΜДĠΘ[/en] در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۱ ۱۲:۲۴:۲۱


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۳۷ چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۷
#4
آنتوان نگاهی به هری انداخت چوب دستیش را با تمام قدرت فشرد وحشت را در چشمان هری حس می کرد.
فرشته ی مرگ بر هر دو سایه انداخته بود.
--هری با صدایی خالی از ضعف گفت:
- حالا نشانت میدهم کدامیک از ما ضعیف تر است.
--انتوان خنده ای شیطانی کرد((آره وقتیِ چوب جادوتو تو دستم گرفتم می فهمی که کی قوی تر است))
آن ها آماده ی دوئل شدند دوستان هری همگی با چشمانی هیجان زده به صحنه ی جلوی چشمانشان خیره شدند آن ها هم مثل هری ترسیده بودند.
سه دو یک ((اکسبلی آرموس!)) فریاد هری در دره ی گودریک طنین انداخت.با وجود کار آزمودگی هری, او هنوز از طلسم خلع سلاح استفاده می کرد. طلسم مستقیما به سمت اتنوان حرکت کرد ولی انتوان ماهر تر از هری بود. او بدن بزرگش را مثل یک قورباغه به سمت دیگر برتاب کرد و همزمان طلسمی به سمت هری روانه کرد طلسم مستقیما به هری برخورد کرد هری فورا به خاک افتاد.وقتی چشمانش را باز کرد دید که دشمنش بالای سرش ایستاده و چوب دستی هری را بر داشته است.
انتوان گفت: الان لزومی در کشتن تو نمی بینم چون که بدرت یکبار از مرگ من گذشت اما دفعه ی بعد توقع نداشته باش که تو رو نکشم
او بدون هرف دیگری از ان محل دور شد و هری را با حسرت چوب دستیش تنها گذاشت.


يه مقدار بيشتر از 10 خط بود..با اين حال تاييد شد!


ویرایش شده توسط night walker در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۸ ۱۷:۴۲:۴۸
ویرایش شده توسط night walker در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۸ ۱۷:۵۷:۱۰
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۸ ۱۹:۰۶:۲۲






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.