مرگخوارا میدونن که آزمون جدید باید خیلی سخت و طاقت فرسا باشه.
خودشونو آماده میکنن که با سخت ترین موانع مواجه بشن. مسئول قطار اعلام میکنه:
-سوت قطار! سوت قطار خراب شده. هر کدومتون که بتونه به جاش ایفای نقش کنه، بقیه رو هم نجات داده. حالا سوتی ترین همراهتونو انتخاب کنین ببینم صداش به اندازه کافی بلند و قوی و یکدست هست یا نه.
آزمون جدید کمی تحقیر آمیز به نظر میرسه. یه عمر مرگخوار باش و بجنگ و سفید بکش...حالا سوت شو.
ولی مرگخوارا میخواستن به راهشون ادامه بدن.
نیرویی نامرئی سو لی رو بطرف جلو هل میده.
-این...اینو امتحان کنین. سوت خوبی میشه. قیافش هم شبیه سوته. اسمش هم سوته. فقط یه حرف کم داره.
سو اجبارا جلو رفت.
-سوت بزن!
سو، سوت ظریف و دخترونه ای میزنه.
مسئول قطار اخماشو میکشه تو هم.
-به این میگین سوت؟ همه رو از قطار پرت کنین پایین!
خبر، خیلی زود به اطلاع لرد سیاه میرسه. لرد چوب دستیشو بیرون میکشه که قطار و مسئول رو با هم از روی زمین محو کنه. ولی فنریر جلو میره.
-ارباب...ما از اون دنیا سوار این قطار شدیم. الان این دنیاییم. اگه بلایی سرش بیارین شاید دوباره بریم اون دنیا. به نظر من بهتره بی سرو صدا پرتاب بشیم!
لرد چوب دستیشو تو چشم فنریر فرو میکنه. چون کسی نظرشو نخواسته بود. و بعد اعلام میکنه:
-یاران ما...مودبانه و بی سرو صدا از قطار پرتاب شده و به روش دیگری به سفرمان ادامه میدهیم.