هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۷ جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
#1
«تو بهترين نقاش نقشي نگار»
«روي تنه جهان من پخشي نگار»
سلام ميخام براتون يه داستان تعريف کنم.فقط يه لحظه من اين آهنگ قطع کنم
«ساليان پيش گلي غنچه کرد...»
قطع شو ديگه
«بعضي وقتا ميري تو لک»
«ميزاري تو ظبط»
«يه سي دي توپک»
اي بابا
«نزار اينا برات نقش بازي کنن گله من»
آها قطع شد.خب بيان شروع کنيم. داستان از اونجايي شروع شد که......

دينگ دينگ دينگ(همون آهنگ معروف هري پاتر)

-بله
-چرا گوشيتو ور نميداري اچ (H)يه ساعت دارم ميزنگم
-چيه آر(R) چيشده مگه؟
-داداش اين پست تخم مرغي(هه) چي بود گذاشتي پيش همه لو رفتي
-پست؟کِي؟کجا؟
-اينستا.همون پست که نقاشي آلبه.تو کپشن هم زدي #آلب_تام_کيو_کيو تازي زيرشم داستان کامل توضيح دادي
-چي نوشتم حالا؟
-از من ميپرسي پيج توعه
-من ننوشتم بايد کار آلبوس باشه.بگو چي نوشتم من نت ندارم
-باشه وايسا يه لحظه.نوشتي:
اين عکس که بالا ميبيند بر ميگرده به حدود 15 سال پيش وقتي که من با تام ديدل ملقب به لرد ولدمورت تو جنگ بودم اگه ميخاين بدونين چرا اسمش لرد ولدمورت به قسمت دوم فيلم هاي من يا کتابام سر بزنيد.اون موقع من قوي ترين جادوگر دنيا رو داشتم و تام قويترين نميري دنيا رو.لامصب مگه ميمرد.بگذريم خلاصه من اون موقع در مقابل تام نمتونستم باشم و باهاش بجنگم.درواقع آلپوس دامبلدور نميذاشت.خلاصه يه دفعه تو جنگ سختي گير کردم بودم و تموم رفقام هم بودن اگه برين تو فالوعرام ميتونين ببينين کيا روميگم.خلاصه اون موقع توي سفارتخونه .آها راستي ببخشيد نگفتم تو سفارتخونه اين عکس.
که البته نقاشيه.
اون موقع من واقعا گيج شدم نمدونستم چيکار کنم.صداي طلسم هاي مرگبار گوشمو پر کرده بود.ولي بالاخره تونستم با تام رو در رو شم.البته نتوستم هيچ کاري کنم و تام يه لباس به طرف من پرت کرد من افتادم بي هوش شدم ولي بعد از به هوش اومدن ديدم طلسم مرگو تام گفت که فک کنم اسمش بود آواکادو-آواداکاداورا-آواداکداورا آره فک کنم همين بود.خب بريم ادامه اش یکی از عجیبترین قیافه های آلپوس دامبلدور دیدم.یه قیافه جدی و خشن که اصلن انتظار نداشتم که دامبلدور اون قیافه رو به خودش بگیره.البته میشد تا جایی درک کرد برای چی خب منم بودم اون قیافه رو به خودم میگرفتم.خلاصه اون موقع زمان واسه من خیلی کند میگذشت و حس میکردم هیچوقت نمیتونم از اونجا بیرون برم ولی یهو دیدم که داپی از پشت دامبلدور داره یواش میاد طرف من وقتی به من رسید بدون اینکه بزاره دهنمو باز کنم منو گرفت دوید به طرف قسمت پشتی سفارت خونه تو راه بهم گفت:
"هری تحمل کن الان کمک میرسه"
راستم میگفت بعد از چند وقت که برای من عین سال گذشت متوجه شدم نصف هاگوارتز ریختن تو سفارتخونه همه سعی می کنن لرد ولدمورت بگیرن ولی لرد با یه طلسم عجیب غریب که یادم نمیاد سه سوته در رفت و منم خیلی خوشحال بودم که بالاخره با ولدمورت فیس تو فیس شدم.
-چرا انقد بد میخونی آر.فک کنم دیگه پیر شدی
-اولن خودت پیر شدی دوما چیو بد خوندم؟
-پیر شدی که یادت نمیاد فامیلیه تام ریدل بود نه دیدل
-من یادم میاد ریدل اینجا نوشته دیدل
-آها.گرفتم.
-چیو گرفتی
-دیدی گفتم کار آلبوس
-توضیح بده مام بفهمیم
-خودت که میدونی آلبوس بچه اس هنوز
-آره خب که چی؟
-چون بچه اس بعضی کلماتم نمیتونه درست بگه
-خب؟
-خب چیه.ضایع اس که فقط اون که ریدل میگه دیدل یا آلبوس میگه آلپوس
-راس میگی یا نمیتونستم میگه نمتونستم.یه جا هم گفته نتوستم به جای نتونستم.یا دابی خدا بیامرز میگه داپی
-بسه حالا انقد گیر نده به حرف زدنش.
-باشه چرا عصبانی میشی من شر باتو ندارم
-باشه.یا به نظر تو من اسم طلسم مرگ یادم نمیاد!؟من همیشه اون طلسم یادم میمونه
-نه بابا خب بگو.
-چیو؟
-طلسم مرگ
-الان موضوع این نیست موضوع اینه که چجوری یه بچه کوچولو تونسته بنویسه اونم با غلط املایی
-خب میگم از دنیا عقبی و پیر شدی واسه همن موقع میگم
-خب الان تو میدونی بگو چجوری؟
-با یه سرچ تو گوگل میتونی همچین برنامه هایی که بگی و بنویسه پیدا کنی
-نه بابا
-جون تو.راستی تو برای گوشیت رمز نمیذاری که خیلی راحت باهاش ور میره.
-گذاشتم.ولی خیلی ضایع اس.
- خب چی هس؟
-پاتر با 8 تا آر
-چرا 8 تا؟
-چون تو خانواده شما 8 تا ویزلی هست
-نه بابا.دمت گرم
-خب حالا قطع نمی کنی؟
-چرا قطع کنم؟
-چون پولش زیاد میشه
-مثل این که نگاه نکردی با کدوم خط بهت زنگ زدم
-نه وایسا.ای نامرد خط ایرانسلم دست تو چیکار میکنه؟
-چون ما یه ساعت تو هال(حال)خونتونیم ولی تو پایین نمیای
-تو خونه ای ما چیکار میکنی؟
-چون امروز تولد خواهرمه
-راس میگیا.یادم نبود
-چی؟ تولد خواهر منو یادت رفته؟
-جوری میگه یادت رفته همیشه یادم میره همین یه بار بود دیگه
-آره.غیر از اون هفت هشت بار همین یه بار بود.زود بیا پایین منم بهش نمیگم یادت نبود
-باشه اومدم.

خب این از این من برم بقیه آهنگمو گوش کنم.
«منم شاعرم»
«تو مخلوق من خالقم»
.....

هوم..خب میدونید داستان شما هم نقاط ضعف داشت هم قوت!
نقطه قوت این بود که سعی کرده بودین یه صحنه طنز در بیارین و یه کار خلاقانه پیش گرفتین و اینارو به صورت خاطره دراوردین ولی نقظه ضعفش اینه که خوب پردازشش نکردین!

بزرگترین ایراد پست اینه که مبهمه...من واقعا متوجه نشدم که اینا بالاخره از زبون کی داره نقل میشه؟آر و اچ جه نقشی دارن این وسط و در واقع شخصیتشون تو پست قراره کی باشه؟اولین وظیفه شما به عنوان نویسنده اینه که این ابهامات رو رفع کنید اقلا اول مشخص کنید کی راوی داستانه و داستان از منظر کی داره روایت میشه که اینجا صورت مسئله به کلی پاک شده!

لطفا دیگه با این فونت ننویسید!نوشته شما با اینتر میانه خوبی نداره و با این فونت ریزتر هم به نظر میاد و خوندنش واقعا دشواره.

و اینکه این سبک نوشتاری جدید باب شده مثلا کلمه عاره و اینستاعرام و از این قبیل...سعی کنید کلمات رو به شکل واقعی و درستشون بنویسید.
محاوره ای نوشتن به شرطی که مبهم نباشه ایراد نداره کما اینکه نویسنده های خوب تو این سایت زیادن که نوشته شون به سبک محاوره ست ولی اینکه کلمات رو از قالب صحیحشون خارج کنیم کار درستی نیست و این خودش باعث میشه کم کم شکل صحیح این کلمات رو فراموش کنید.

تایید شد.

گروهبندی و معرفی شخصیت.




ویرایش شده توسط VERTIGO در تاریخ ۱۳۹۵/۲/۱۷ ۱۷:۱۱:۱۸
ویرایش شده توسط VERTIGO در تاریخ ۱۳۹۵/۲/۱۷ ۱۷:۱۶:۵۷
ویرایش شده توسط VERTIGO در تاریخ ۱۳۹۵/۲/۱۷ ۱۷:۳۱:۴۷
ویرایش شده توسط VERTIGO در تاریخ ۱۳۹۵/۲/۱۷ ۱۷:۵۸:۰۹
ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۵/۲/۱۸ ۱۸:۰۴:۴۹






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.