تمام سرها به سوی بلاتریکس برگشت. حتی میمون ها، شانپانزه ها، گوریل ها و موزپیماران ها نیز با دهانی باز به اندازه یک متر به بلاتریکس خیره شده بودند. چند دقیقه با تنها سکوت محض گدشت تا اینکه:
_ چرا اینطوری به من خیره شدید؟ فقط یه تغییرشکل کوچیکه..
اسکورپیوس با بهت و تعجب گفت:
_ فقط یه تغییر کوچیک بلا؟ تغییر کوچیک؟ تو..تو.. تو میمون شدی!
شاید حرف های اسکورپیوس در وهله اول مسخره به نظر می آمد اما بلاتریکس چندان تفاوت خاصی با یک میمون نداشت! شاید یک چوبدستی، موهای سیاه و قد بلندش تنها تفاوت هایش بوده باشند.
_ میشه به حق شل و ول ترین پیژامه مرلین لطف کنی و بگی.. دقیقا چه بلایی سرت اومده؟
بلاتریکس گفت: با من درست صحبت کن مالفوی! حتی اگر شبیه یک..یک..یک میمون باشم هنوز اربابتم!

و همینطور اینو بدون که بعضی وقتا اینجور فداکاری ها برای شکست دادن این.. این خل و چلا نیازه!
میمون ها که حرف بلاتریکس چندان به مذاقشان خوش نیامده بود جیغ و داد کردند. یکی از آنها که به نظر می رسید فرمانده ای چیزی باشد در کمال آرامش گفت:
_ بر اساس بند 55 یا 56.. نه..شاید هم 76 قوانین دنیای جنگلی هرگونه بی احترامی به جانورانی با هوش بالاتر از انسان جرم محسوب میشود!
بیشتر مرگ خواران زدند زیرخنده! بعضی نیز از شدت خنده جیغ میکشیدند و نپرسید از کدام یک جملاتش!
تمام این هیاهو کافی بود تا سدریک از جا بپرد:
_ بقیه کجاااان؟ ها؟ بقیه کجان؟
سپس به ارتش میمون گونه ها نگاه کرد، بعد به مرگ خوارها نگاه کرد، بعد به بلاتریکس میمون شده و میمون گنده زشت و سپس دوباره به خواب رفت( شاید هم بیهوش شد!) و دوباره پس از وقفه ای چندثانیه ای همه با جیغ و فریاد در حال بحث کردن سر این بودند که آیا این قانون وجود دارد یا خیر تا اینکه فردی با شنل سیاه پروازکنان از ناکجاآباد آمد و فریاد زد:
_ کاااافییییههههههههه( بله دقیقا همین قدر فریاد

) مگر اینجا جنگله؟
تا اینکه بقیه به او یادآوری کردند که بله اینجا دقیقا یک جنگله. لرد هم برای پوشوندن اشتباهش گفت:
- حتی اگه جنگل باشه مگه شما جنگلی هستید!
تا اینکه دوباره مرگ خواران به او یادآوری کردند میمون ها و شرکا همه جنگلی هستند! میمون ها که داشتند در آن لحظات بادقت به گفت و گو گوش میدادند ناگهان در یک حرکت گروهی فریاد زدند: