جام آتش!

لوگوی هاگوارتز

رویداد جام آتش

۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جام آتش

آماده‌اید شاهد یکی از بزرگ‌ترین و نفس‌گیرترین رقابت‌های تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و این‌بار نه‌تنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانه‌ای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار می‌گیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همه‌چیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود می‌گیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته می‌شود و تنها یک گروه می‌تواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پست‌ها را بخوانید، از خلاقیت‌ها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: شنبه 21 بهمن 1402 19:01
تاریخ عضویت: 1402/11/17
: سه‌شنبه 15 خرداد 1403 10:20
پست‌ها: 9
آفلاین
نام: آماندا amanda
تاریخ تولد: 13 آپریل
محل تولد: لندن
ملیت: انگلیسی
تایپ شخصیتی: Ixtj


گروه هاگوارتز: ریونکلاو
رده ی خونی: اصیل زاده
پاترونوس: عقاب
چوب دستی: چوب درخت گردو و ریسه ی قلب اژدها

ویژگی های ظاهری: چشمان خاکستری و موهای سفید. کمی رنگ پریده. بیشتر اوقات رداهای آبی می پوشه.
اخلاقیات: باهوش و زیرکه و بیشتر چیزها رو زیر نظر داره. تعادل رو دوست داره و سعی می کنه آدم متعادلی باشه. یکمم قدرت طلبه.

علاقه مندی ها: ریونکلاو، کوییدیچ.
سرگذشت: در یه شب پر ستاره به دنیا اومد. کم کم بزرگ شد و فهمید که کارای عجیبی می تونه بکنه. مردد بود که به والدینش بگه که کارای عجیبی می تونه بکنه یا نه. آخه اون هنوز خیلی کوچولو بود. پنج شیش سالش بیشتر نبود. اما تصمیم گرفت که به مامانش بگه.
وقتی که به مامانش گفت فهمید که مامان و باباش جادوگرن و اونام می تونن کارای عجیبی بکنن.

وقتی آماندا بزرگ شد و یازده سالش شد، تو روز تولد یازده سالگیش نامه ی هاگوارتز براش اومد. اونم با مامان و باباش به کوچه ی دیاگون رفت و وسایلشو خرید. بعد هم به هاگوارتز رفت و اونجا در گروه ریونکلاو افتاد.
اون توی درس ها خیلی ماهر بود. به خاطر همین توی امتحانات سمجش همه رو o گرفت.
چند سال بعد با نمره های خوب، از هاگوارتز فارغ التحصیل شد و زندگی خوبی رو آغاز کرد.



تایید شد.
خیلی خوش اومدی!
ویرایش شده توسط سدریک دیگوری در 1402/11/21 19:36:18


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
ارسال شده در: چهارشنبه 18 بهمن 1402 11:39
تاریخ عضویت: 1402/11/17
: سه‌شنبه 15 خرداد 1403 10:20
پست‌ها: 9
آفلاین
سلام کلاه.
من یه آدم آروم هستم. می تونم با اطمینان بگم که مقداری جاه طلبم.ترسو نیستم ولی شجاع هم نیستم و کلا تعادل رو دوست دارم.
به هوش و عقل اهمیت میدم. از نظرم آدم باهوشی هستم. دیگران میگن زیادی درونگرام و کسی دوست من نمیشه. ولی من از نظر خودم خیلی درونگرا نیستم.
راستی اولویت هامم ریونکلاو و اسلیترین هست.ولی با بقیه ی گروه ها هم کنار میام.


پاسخ به: بازي با كلمات
ارسال شده در: سه‌شنبه 17 بهمن 1402 18:39
تاریخ عضویت: 1402/11/17
: سه‌شنبه 15 خرداد 1403 10:20
پست‌ها: 9
آفلاین
کلمات به کار برده شده: جارو، عصبانی، نخ، شاخه، رعد و برق، رنگ، سیاه، دست، اژدها، پشمک
از جارویش پایین آمد. خیلی عصبانی بود. خراشی روی ردایش به وجود آمده بود و ردایش را نخ کِش کرده بود. معلوم بود که ردایش به شاخه ای گیر کرده است، زیرا کمی برگ روی آن جمع شده بود.
یک نفر پرسید:

- چه بلایی سر ردات اومده؟

اما او انقدر غرق عصبانیت شده بود که صدا را نشنید.

کمی بعد آسمان شروع به تاریک شدن کرد. انگار می خواست باران ببارد. از دور صدای رعد و برق می آمد. او سریع به داخل محوطه ی قلعه رفت تا مثل موش آب کشیده نشود و موهایش به حالت پشمکی در نیاید.

از یکی از پنجره ها، به آسمان نگاه کرد. آسمان، به رنگ سیاه در آمده بود.

یادش آمد که چند دقیقه ی دیگر کلاس شروع می شود. به آنها گفته بودند که برای این جلسه، دستکشی از جنس پوست اژدها دست کنند. او هم شروع به آماده شدن کرد و به سوی کلاس، راه افتاد.


خوب بود!

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی
ویرایش شده توسط لینی وارنر در 1402/11/17 22:43:46
ویرایش شده توسط لینی وارنر در 1402/11/17 22:44:07