ساعت : دوازده و پنج
دقیقه شب .
سال : 2001
همه جای دفتر دامبلدور رو سکوت فرا گرفته بود . آلبوس و ققی با جدیت بر روی
کاغذ پوستینی خم شده بودند و سرگرم نوشتن نامه بودن .
آلبوس با جدیت به پرهای ققی نگاه کرد و گفت :
- کریچ کجات و زده خینی کرده ؟
ققی که داشت گریه میکرد بالش رو گرفت بالا و گفت :
- اینها میخواست بالام رو بکنه
آلبوس به سرعت
دستش رو دراز کرد تا بالهای زیبای کفترش رو لمس کنه که ققی با سرعت بالشو عقب کشید . آلبوس چند لحظه مکث کرد سپس گفت :
- چطوری زدت ؟
ققی : داشتم بر فراز
پنجره خونشون میرفتم . از شیشه با سنگ منو زد !
آلبوس
آلبوس در یک حرکت انتحاری روی
کاغذ خم شد تا نامه ای رو برای مامان کریچ بنویسد و چغلی کریچ رو بکند .
- متن نامه :
- مامان کریچ این گل پسر شما زده کفتر منو داغون کرده من همینجا حمایت خودمو از کفتر خودم
اعلام میکنم و......
ترققق!
همه جا تاریک شد .
ققی : اه برقا رفت .
آلبوس : ای بابا هزار بار به این فیلچ گفتم از این آرتور کلاه بردار وسیله های مشنگی نخره . ققی برو
شمع ها رو بیار !
لحظه صدای پر و بال ققی شنیده شد . سپس نور کمی ناشی از سوختن
شمع همه جا رو نیمه روشن کرد .
آلبوس وقتی دوباره توانست کاغذ رو مشاهده کند نامه اش رو ادامه داد :
... خلاصه یه بار دیگه ببینم این جنتون به کفتر من کاری داشته باشه . از آشپزخونه هاگوارتز میندازمش بیرون ....
آدرس :
لندن - میدان گریمالد - شماره 13 ....
آلبوس بلند شد و از
میان وسایل درون دفترش عبور کرد و نامه رو به پای هدویگ بست و اونو از پنجره بیرون فرستاد .
این داستان
ادامه ندارد !!!